مدل مقابله اي سنجش
پارگامنت ، توصيف بسيار دقيقي را از نظريه پيچيده خود ارائه مي دهد. در ادامه ايده هاي اصلي پارگامنت که ارتباط بيشتري با فعاليت باليني دارند، توصيف خواهد شد. محور اصلي کتاب پارگامنت آن است که همگي ما از يک چارچوب اساسي براي فهم زندگي ؛ چه گفته و چه نا گفته برخوردار هستيم که تعيين کننده واکنش ما در مقابل رويدادهاي استرس زا مي باشد. پارگامنت ، اين چار چوب تفسيري را سيستم جهت گيري مي نامد و از آن به عنوان يک شيوه کلي براي نگاه به دنيا و مقابله با مشکلات آن ياد مي کند. به طور دقيقتر چنين چارچوبي در بر گيرنده عادات، ارزش ها، روابط، باورهاي کلي، و شخصيت مي باشد. به لحاظ عمده، چنين چارچوبي يک چارچوب ارجاعي و طرحي از خود و جهان براي پيش بيني و کنار آمدن با رويدادهاي زندگي است. انسان از اين سيستم جهت گيري به هنگام مشکلات بهره گرفته و آن را کمک يا مانعي درفرايند مقابله به حساب ميآورد. بنابراين سيستم جهت گيري يک لنز تفسيري است که از طريق آن به رويدادهاي زندگي، چه منفي وچه مثبت مينگريم. اين لنز مي تواند از جنس مذهبي يا غير مذهبي باشد. اين سيستم جهت گيري نه تنها به عنوان يک چارچوب تفسيري عمل مي کند، بلکه بر شيوه مقابله با استرس نيز تأثير مي گذارد. اين روشهاي مقابله شامل افکار ملموس، احساسات، رفتارها و تعاملات مي باشد که در هنگام مشکلات از آنها ميتوان بهره برد. پارگامنت ، معتقد است که در مقابله با استرس يکي از دو مورد زير را در ارتباط با سيستم جهت گيري خود انتخاب مي کنيم:
- سيستم جهت گيري بنيادي خود را حفظ کرده و از آن براي مقابله استفاده مي کنيم.
- به علّت اينکه آنرا در مقابله با مشکلات و يا در مواجه با عوامل استرس زا سودمند نمي يابيم تغيير مي دهيم. هيچ قاعده مشخصي نمي تواند تعيين کند که از ميان حفظ يا تغيير ديدگاهها کدام يک سودمند تر است.
در يک مثال بسيار بارز، پارگامنت ، جواني را توصيف مي کند که اخيراً در طي يک حادثه رانندگي باعث کشته شدن اعضاي خانواده اش شده و وي را دچار دردي مزمن و طاقت فرسا کرده بوده. پيش از تصادف اين زن جوان پر انرژي، محبوب، خوش بين، و علاقه مند به تحصيل در دانشگاه، ازدواج و يک زندگي پر بار بوده است. اما پس از تصادف بسياري از چيز هايي که براي آنها اهميت زيادي قائل بود-دوستان، خانواده، شغل سر زندگي و استقلال- را از دست داد. به عبارت ديگر، وي سيستم جهت گيري را که تا آن لحظه از زندگي اش در خدمت او بود، از دست داد. در اين مورد تلاش براي حفظ سيستم موجود نااميدکننده به نظر مي رسيد. او مجبور بود سيستم جهت گيري خود را مطابق با واقعيت هاي موجود تغيير دهد. از سوي ديگر، اگر سيستم جهت گيري وي داراي ديدگاه و اعمال مذهبي بود، آن بخش از سيستم جهت گيري مي توانست بدون تغيير باقي بماند. براي مثال باور هاي مذهبي او مي توانست پايه اي را براي فهم اينکه چرا پيروان راستين چنين تجارب سختي را تجربه مي کنند و همچنين اينکه اعتقاد به يک خدا چه نقشي را در چنين حادثه اي بازي مي کند، فراهم آورد. اعتقاد به باورهاي مذهبي مي توانست شيوه هاي عملي مقابله با مشکلات از قبيل دعا و مناسک مذهبي را در اختيار وي قرار دهد .
مدل مقابله در اصطلاح باليني
هنگامي که شخص با رويدادهاي استرسزا مواجه مي شود، سپرهاي استرس او را در مقابله با استرس ياري مي کنند. اين سپرها شامل شبکه محافظتي اجتماعي، انعطاف پذيري زيستي و مهارت هاي عمومي مقابله مي باشند. يکي ديگر از سپرهاي استرس بالقوه، ارزيابي ما از عوامل استرس زا و تعيين اينکه عامل استرس مي تواند تهديد کننده باشد يا نه و همچنين توانايي ارزيابي مقابله با مشکل مي باشد. هرچه عامل استرس زا را تهديد کننده تر بپنداريم و هرچه کمتر به توانايي خود براي مقابله با مشکل باور داشته باشيم، بار استرس بيشتر خواهد بود. يکي از سپرهاي استرس که از اهميت خاصي برخوردار است منبع معنا ناميده مي شود که پارگامنت آنرا سيستم جهت گيري مي نامد. اين منبع هاي معنا شامل مذهب و معنويت، خانواده، شغل، اجتماع، دارايي ها و موارد ديگر مي باشد. اين منبع هاي معنا سنگ بناي زندگي ما را تشکيل داده و به آن هدف مي بخشند. اغلب چنين مواردي آنقدر در زندگي ما ناملموس هستند که بندرت از اهميت آنهادرکاهش شدت استرس آگاه هستيم .اين سپرهاي استرس از يکديگر مجزا نبوده وبا هم در تعامل هستند.معنويت و مذهب را ميتوان به عنوان بخشي از قلمرو منبع هاي معنا به شمار آورد. اين بخش به نوبه خود با ديگر سپر هاي استرس مرتبط مي باشد.
منبع
جمشیدیان،شیما(1390)، پیش بینی امیدواری بر اساس مولفههای معنویت با واسطه گری سلامت روان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید