مفاهیم هیجان

هیجان­ها از دیدی کارکردی تلاش­هایی همگرا توسط فرد به منظور ابقاء تغییر و یا خاتمه دادن به روابط میان فرد و محیط تأثیرگذار محسوب می­شوند. هیجان یعنی واکنش کلی، شدید و کوتاه از ارگانیسم به یک موقعیت غیرمنتظره، همراه با یک حالت عاطفی خوشایند. هیجان ترجمه­ی انگلیسی Emotion است. از نظر ریشه­ی لغت Emotion یعنی عاملی که ارگانیسم را به حرکت در می­آورد مثلاً خشم عاملی است که فرد را از خود بی خود می­کند: شادی، غم، ترس و نگرانی نیز می­توانند نمونه­های خوبی از هیجان باشند.

مولفه­ های هیجان

مولفه­ های هیجان عبارت­اند از: تجربه­ی ذهنی هیجان، برانگیختگی دستگاه خودمختار، ارزیابی شناختی، جلوه هیجانی، واکنش­های کلی به هیجان، و گرایش به عمل هیچ یک از این مولفه­ها به تنهایی گویای حالت هیجانی نیست، بلکه ترکیبی از همه­ی آن­هاست که هیجان معینی را به وجود می­آورد. علاوه بر این، هر یک از مولفه­ها ممکن است بر دیگر مولفه­ها اثر بگذارد. مثلاً ارزیابی شناختی فرد از هر موقعیت معین می­تواند هیجان خاصی را در او ایجاد کند. به عنوان مثال اگر فرد به هنگام خرید فکر کند که فروشنده قصد دارد او را مغبون کند احتمال خشمگین شدن وجود دارد، اما اگر در حالت خشم به خرید بپردازد، و در چنین موقعیتی قرار گیرد، رفتار فروشنده را حقه بازی ارزیابی خواهد کرد.در روانشناسی هیجان­ها معمولاً به احساس­ها و واکنش­های عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مولفه­ی اساسی برخوردار است :

  • مولفه­ی شناختی، افکار و باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین می­کنند. آن چه برای یک فرد فوق­العاده لذت­بخش است، ممکن است برای دیگری کسل­کننده یا آزارنده باشد.
  • مولفه­ی فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطه­ی ترس یا خشم برانگیخته می­شود، ضربان قلب زیاد می­شود، مردمک­ها گشاد می­شوند و میزان تنفس افزایش می­یابد. اکثر هیجان­ها شامل یک انگیختگی کلی و غیراختصاصی دستگاه عصب هستند.
  • مولفه­ی رفتاری، به حالت­های مختلف ابزار هیجان­ها اشاره می­کند. جلوه­های چهره­ای، حالت­های اندام وحرکت­های بیانگروآهنگ صداهمراه با خشم، لذت، شادی، غم ، ترس و هیجان­های دیگر تغییر می­کنند.

عناصر و ابعاد هیجان

تجربه­های خصوصی انسان­ها از طریق ژست­ها، آواگری­ها و به ویژه جلوه­های صورت به دیگران ابراز و منتقل می­شوند. پس هیجان­ها کل بدن افراد را درگیر می­کنند. احساس­ها و پدیدارشناسی فرد، زیست، شیمی و نظام عضلانی انسان، امیال و اهداف و ارتباط و تعامل با دیگران، همه و همه تحت تأثیر هیجانات است. عناصر بیانگر جنبه­ی اجتماعی و ارتباطی هیجان است. هیجان­ها کل بدن ما رادرگیرمیکنند. احساس­ها و پدیدارشناسی­مان، زیست شیمی و نظام عضلانی­مان، امیال و هدف­هایمان و ارتباط و تعامل­مان با دیگران است. عناصر و ابعاد هیجان بیانگر جنبه­ی اجتماعی و ارتباطی هیجان است.

این عناصر عبارتند از:

 عنصر ذهنی: به هیجان احساس می­دهد یعنی تجربه ذهنی­ای که هم معنا و هم اهمیت شخصی دارد. هیجان از نظر شدت و کیفیت در سطح ذهنی احساس می­شود.

عنصر زیستی : فعالیت دستگاه­های خودمختار و هورمونی را شامل می­شود، به این صورت که آن­ها برای آماده کردن رفتار کنار آمدن سازگارانه آن در هیجان دخالت دارد. فعالیت نور و فیزیولوژیکی آن چنان با هیجان آمیخته است که هر گونه تلاش برای تجسم فردی عصبانی که برانگیخته نباشد تقریباً غیرممکن است.

عنصر کارکردی ؛ هدفمند : به این سوال مربوط می­شود که وقتی فردی هیجانی را تجربه می­کند چه فایده­ای از آن می­برد. آدم بدون هیجان از لحاظ تکاملی در مقایسه با سایر آدم­ها اشکال دارد. برای مثال تجسم کنید فردی که قابلیت ترس، علاقه یا عشق ندارد از نظر بقای جسمانی و اجتماعی چقدر در وضعیت نامساعدی قرار دارد.

ماهیت هیجان

به رغم تلاش­های بسیار گسترده­ای که فلاسفه، فیزیولوژیست­ها و روانشناسان، برای تبیین هیجان­ها، به عمل آورده­اند، ماهیت و شیوه­ی عمل آن­ها هنوز به طور روشن بیان نشده و به حالت فرضیه باقی مانده است. این محققان، مخصوصاًجلوه­های فیزیولوژیک هیجان­ها ؛ تغییرات ضربان­های قلب و و تنفس ، سست شدن اسفنگترها، خشک شدن دهان، عرق کردن و …. اثر آن­ها روی عملکردهای ذهن ؛ افزایش تلقین پذیری، کاهش کنترل ارادی  و رفتارهای ناشی ازهیجان­ها ؛ گریه­ها، خنده­ها، فرار کردن­ها، پنهان شدن­ها …  را مطالعه کرده­اند. تحقیقات نشان داده­اند که هیجان، نه تنها به ماهیت عامل هیجان­زا بلکه به خود فرد، حالت فعلی جسمی و ذهنی، شخصیت، تاریخچه­ی زندگی شخصی و تجربه­های قبلی او نیز وابسته است درست است که در برخی شرایط استثنایی، هیجان­های گروهی به وجود می­آید و برای اکثریت مردم معنای یکسانی پیدا می­کند  مانند : ترس ناگهانی از زمین­لرزه یا بمباران ، اصولاً هیجان­ یک احساس فردی است. یعنی، ممکن است یک موقعیت معین فردی را کاملاً خشمگین کند یا بترساند اما در مورد فردی دیگر هیچ واکنشی به وجود نیاورد. به طور کلی، هیجان زمانی به وجود می­آید که فرد غافلگیر شود. یا موقعیت از تحمل او فراتر رود. هیجان در واقع بیانگر عدم سازگاری فرد با موقعیت و تلاش ارگانیسم برای برقراری تعادلی است که به طور موقت از بین رفته است. بنابراین می­توان گفت که هدف هیجان برقراری تعادل و حفظ موجودیت ارگانیسم است.

منبع

فوادی،افسانه(1394)، تاثیر مدیریت زمان بر تنظیم هیجان در طی امتحان و سازگاری تحصیلی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0