عوامل موثر بر کمال گرایی کدامند ؟

وراثت و عوامل زیست شیمیایی

شواهد واضح و مستقیمی در مورد اینکه کمال گرایی علت ژنتیکی و زیست شیمیایی دارد، وجود ندارد.

یادگیری

اگر شما کمال گرا هستید، احتمالاً در کودکی یادگرفته اید،که دیگران با توجه به کارایی شما در انجام کارها به شما بها می دهند، درنتیجه احتمالاً شما یادگرفته اید درصورتی به خود بها دهید که مورد قبول دیگران واقع شوید. این امر می‌تواند شما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. تلاش برای حمایت از خودتان و رهایی از این گونه انتقادات ، سبب می‌گردد کامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانید. اگر چنین باشد در آن صورت شما بجای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن دارید. کمال گرایی به افکار و رفتارهای خود تخریب گرانه‌ای اشاره می‌کند که هدف آنها نیل به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی ، به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می‌شود. به هر حال مطالعات اخیر نشان می‌دهند که نگرش کمال گرایانه موجب اختلال در موفقیت می‌شود. آرزوی کامل بودن هم احساس رضایت از خودتان را از شما می‌گیرد و هم شما را بیش از سایر مردم (کسانی که اهداف واقع گرایانه‌ای دارند) ، در معرض ناکامی قرار می‌دهد.

دور معیوب (سیکل معیوب) در روند کمال گرایی

نگرش کمال گرایانه، یک دور معیوب را بوجود می‌آورد. افراد کمال گرا ، نخست مجموعه‌ای از اهداف غیر قابل دسترس را ردیف می‌کنند. در گام بعدی در رسیدن به این اهداف شکست می‌خورند، زیرا دسترسی به آن اهداف غیر ممکن می‌باشد. در گام بعدی، زیر فشار میل به کمال و ناکامی مزمن غیر قابل اجتناب ناشی از آن ، خلاقیت و کارآمدی آنها کاهش می‌یابد. و بالاخره این روند، افراد کمال گرا را به انتقاد از خود و سرزنش خود هدایت می‌کند، که نتیجه این روند نیز عزت نفس پایین می‌باشد. این مسایل، احتمالا اضطراب و افسردگی نیز به همراه خواهد داشت. در این موقعیت افراد کمال گرا بطور کامل در این لحظه، تنها ، اگر سختتر کار کنم، موفق خواهم شد. چنین افکاری ، مجددا منجر به یک دور کامل معیوب می‌گردد. چنین دور معیوبی با نگاهی به نحوه روابط بین فردی افراد کمال گرا، می‌تواند بهتر ، قابل تشریح باشد. افراد کمال گرا معمولا عدم پذیرش و طرد شدن از سوی دیگران را پیش بینی و از آن می‌ترسند. با این ترس ، آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود می‌گیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور می‌سازند. کمال گراها بدون اینکه متوجه این موضوع باشند، همچنین معیارهای به شدت غیر واقع گرای خود را از دیگران نیز انتظار داشته و در نتیجه نسبت به دیگران متوقع و منتقد می‌گردند. در نهایت ، ممکن است، افراد کمال گرا ، به دیگران اجازه ندهند که شاهد اشتباهاتشان باشند. آنها این نکته را در نظر نمی‌گیرند که خود افشایی این فرصت را به آنها می‌دهد که دیگران به چشم یک انسان به آن نگاه کرده و دوستشان بدارند. بدلیل وجود این دور (سیکل) معیوب ، افراد کمال گرا ، غالبا در داشتن روابط نزدیک با افراد دچار مشکل هستند و به همین خاطر رضایت کمتری از روابط بین فردی خود دارند.

تلاش (پشتکار) سالم

انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرآیند خود تخریبگر کمال گرایی کاملا تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده) ، منجر به انتخاب اهداف ، برپایه خواسته‌های شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی ، می‌گردد. اهداف این افراد ، همیشه تنها یک قدم از آنچه همزمان به پایان برده‌اند، فراتر است. به عبارتی اهداف آنها ، واقعی ، خود جوش (درونی) و ذاتا قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت می‌برند. وقتی این افراد یا تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه می‌شوند، واکنشهای آنها عموما به موقعیت ویژه موجود محدود می‌شود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمی‌دهند.

والدين قدرت طلب : آدم هايي كه بيش از حد كمال گرا هستند، در كودكي والديني داشته اند قدرت طلب؛ پدر و مادري كه توي كله بچه شان فرو كرده اند، «هميشه ما درست مي گوييم، هميشه حق با ماست و هميشه ما درست رفتار مي كنيم». اين والدين نه چندان محترم، تفاوت توانايي هاي خودشان و بچه هاي نازنينشان را درك نمي كنند، به همين خاطر سعي مي كنند با تنبيه، كودكانشان را مجبور كنند، به معيار هاي والايشان دست يابند؛ معيارهايي كه آن قدر غيرواقع بينانه اند كه در كمتر موردي بچه اي مي تواند به آنها دست يابد. روان شناس ها به اين شيوه تربيت فرزند، «سبك والديني قدرت طلبانه» مي گويند.

والدين كمال گرا: از قديم و نديم گفته اند «گندم از گندم برويد، كمال گرا هم از كمال گرا». غير از والدين ديكتاتور، والدين كمال گرا هم بچه هاي كمال گرا تحويل جامعه مي دهند. والديني كه خودشان كمال گرا هستند، نه تنها موفقيت هاي كودكانشان را كوچك مي شمارند ، بلكه حتي موفقيت هاي خودشان را هم قبول ندارند. آنها يك شخصيت وسواسي و بيش از حد منظم دارند و كودكان اين افراد به همين خاطر، هيچ وقت احساس خوبي نسبت به موفقيت هايشان ندارند و در نتيجه احساس خوبي نسبت به خودشان هم ندارند چون هيچ وقت نتوانسته اند والدينشان را خشنود كنند.

باورهاي فردي: بعضي باورهاي افراد كه موجب كمال گرايي مي شوند عبارتند از:

نياز به تاييد؛ انتظارات بيش از حد از خود؛ مستعد سرزنش بودن (احساس گناه)؛ نگراني بيش از اندازه؛ پرهيز از

منبع

چراغی ،نسترن (1394) ، رابطه ابعاد معنویت و کمال گرایی با کنترل خشم و تنیدگی در دانشجویان علوم قرآنی کرمانشاه ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی ، دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0