استراتژی فعال زیست محیطی و گرایش به یادگیری، نوآوری

برای یک سازمان ، یادگیری در انطباق با شرایط جدید زیست محیطی و تولید ارزش پایدارتر بیش از رقبا مهم است. یادگیری سازمانی زمانی اتفاق می افتد که اعضای سازمان به محیط واکنش نشان بدهند، نتایج هر واکنش را مشاهده کنند و عقاید خود راجع به روابط علت و معلولی را ارتقا بخشند. با این حال، برای یادگیری، یک سازمان باید دانش منسوخ و موانع غلبه بر کسب اطلاعات جدید را ریشه کن سازد.

به عبارت دیگر، به منظور ایجاد یادگیری با مراتب بالاتر ، یک سازمان نیاز به پشتیبانی از یک فرهنگ سازمانی دارد که جذب دانش جمعی و فردی را تقویت می کند. بنابراین گرایش به یادگیری در تحقیقات قبلی به صورت یک دارایی سازمانی درک می شود که منعکس کننده میزان رضایت یک سازمان از تئوری های مورد استفاده ، مدل های ذهنی و منطق غالب خود و تشویق  کارمندان به جستجوی معیارهای سازمانی که فعالیت ها و عملیات سازمانی را هدایت می کند، می باشد.

تحقیقات قبلی نیز، تاثیر مثبت میزان گرایش به یادگیری بر PES را تایید می کنند. به عنوان مثال، قابلیت جذب دانش، با ایجاد توانایی در کارمندان در به روز رسانی دانشی که برای تصمیم گیری های زیست محیطی،  مفید است و با تسهیل انتشار تغییرات فرهنگی باعث تحریک PES می شود. اجرای مکانیسم های رسمی و غیر رسمی که با استفاده از آن دانش، به اشتراک گذاشته می شود، باعث می شود مدیران و کارمندان به راحتی اطلاعات، ایده ها و عقایدی که برای نوآوری زیست محیطی مهم هستند را به اشتراک بگذارند. علاوه بر این، PES با استفاده از قابلیت چشم انداز مشترک نیز تقویت می شود، اگر کارمندان خود را به عنوان شریکانی در طرح مسیر سازمان در نظر بگیرند، اختلاف راجع به اینکه چه انجام شود و چگونه انجام شود، با توجه به نوآوری های زیست محیطی کاهش خواهد یافت.

نوآوری باعث می شود که شرکت ها استراتژی های خود را با تغییرات بازار منطبق سازند، و بنابراین به اهمیت اساسی ایجاد ارزش سازمانی مربوط می شود. نوآوری به صورت توانایی سازمان در انطباق و اجرای موفق ایده ها، محصولات و فرآیندهای جدید تعریف می شود. مقالات ، مراحل متفاوت موجود در فرآیند نوآوری را تفکیک می کنند: این موضوع نشان می دهد که برای موفقیت سازمان ها  در توسعه نوآوری، باید ابتدا یک جو سازمانی که به سمت نوآوری گرایش داشته و پذیرای تغییرات است، تقویت شود. بنابراین، بسیاری از نویسندگان از عبارت نوآوری برای در نظر گرفتن فرهنگ سازمانی که پذیرش تغییرات و جریانات جدید، با فرض میزان مشخصی ریسک، و شناسایی فرصت های خارجی و داخلی، را تشویق می کند استفاده می نمایند.

از نظر منطقی، در توسعه PES باید شرکت ها پذیرای ایده ها، محصولات، فرآیندها و تکنولوژی های جدید باشند و بعضی از ریسک ها را در نظر گرفته و در جستجوی ره حل های زیست محیطی فعال باشند. در حقیقت، هارت بیان کرد که موفقیت استراتژی های پیشگامانه زیست محیطی بستگی به تمایل شرکت به تکامل و نوآوری مستمر دارد. شرکت هایی که پذیرای نوآوری هستند برای توسعه دانش بیشتر راجع به محصولات، فرآیندها و تکنولوژی آماده خواهند شد. این دانش آن ها را قادر خواهد ساخت که به طور موثرتری استراتژی خود را با تغییرات موجود در PES منطبق نمایند.

به عنوان مثال، کلارکسون و همکاران به این نتیجه رسیدند که تیم های مدیریتی دارای نشانه های فرهنگ با گرایش نوآوری، بیشتر تمایل به پیروی از مزیت های محیط زیست دارند. ترکیب مسائل زیست محیطی با جریانات سازمانی می تواند باعث ایجاد تضاد و مخالفت از جانب کارمندان شود. شرکت هایی که توسعه نوآوری را ارتقا می بخشند، بیشتر آمادگی یافتن روش هایی جدید برای بهره برداری و بازسازی منابع خود را به دست خواهند آورد و بنابراین بر موانع داخلی بالقوه برای PES غلبه می کنند. از این رو، PES نیاز دارد که شرکت ها فرهنگی داخلی داشته که از نوآوری منشا بگیرد و از طریق آن کارمندان در بهره برداری از ایده های جدید دخیل باشند.

استراتژی فعال زیست محیطی و نوآوری

رابطه بین یادگیری و نوآوری در تحقیقات گذشته در زمینه ها و صنایع مختلف، به طور وسیعی مطالعه شده است. نوآوری باعث می شود که سازمان ها با استفاده از توسعه محصولات جدید یا تغییر و پذیرش فرآیندهای داخلی جدید، استراتژی های خود را با تغییرات زیست محیطی تطبیق دهند. به منظور اجرای موفق این فرآیند تطبیق ، سازمان ها باید برای تسهیل یادگیری جمعی و انتشار ایده ها و مدل های ذهنی جدید از مکانیسم های ایجاد دانش استفاده نمایند.

طبق نظریه کالانتون و همکاران، تاثیر گرایش به یادگیری روی نوآوری به سه طریق ظاهر می شود. اول، شرکت هایی با گرایش به یادگیری، با توجه زیاد به تغییرات تکنولوژیکی شناسایی می شوند. بنابراین، آن ها بیشتر تمایل به توسعه و تجاری سازی نوآوری خواهند داشت. دوم، این شرکت ها فرصت های بازاریابی را بیشتر دریافت می کنند. دانش بازاریابی شرکت هایی با گرایش به یادگیری باعث می شود که آن ها نیازهای مشتریان خود را درک و پیش بینی نمایند. سوم، این هوش بازاریابی با درک بهتر نیرو و ضعف رقبا ارتباط دارد. مطالعات فراوانی رابطه مثبت بین گرایش به یادگیری و نوآوری، در صنعت هتلداری، را تایید می نمایند. به عنوان مثال، بام و اینگرام نشان دادند که استفاده پویا از دانش درک شده از هتل های مرتبط باعث نوآوری می شود. مانیکا هو، هورن و کریستین سان به این نتیجه رسیدند که به منظور دستیابی به عملکرد خدمات- نوآوری، هتل های توریستی اول نیاز به تشویق رفتارهای به اشتراک گذاری دانش و خلق یک فرهنگ گروهی دارند.

استراتژی محیط زیست و یادگیری سازمانی

در عصر حاضر ، یادگیری رمز اساسی بقا و پایداری است. حیات انسان ها تا حد زیادی وابسته به دانش و مهارت های گوناگونی است كه كسب می كنند. هرچه دانش و مهارت های اكتسابی بهنگام و بهینه باشد، قدرت سازگاری انسان ها با محیط متغیر نیز بیشتر می شود. تغییر و تحولات سریع عوامل محیطی مدیریت سازمان ها را نیز با چالش های جدی مواجه كرده است. سازمان ها بدون یادگیری از تجربیات خود و دیگران توان مواجهة اثربخش با چنین شرایطی را نخواهند داشت. امروزه، برای حفظ رقابت و كسب مزیت رقابتی در مقابلة سریع با چالش ها شکل جدیدی از سازمان ها، به ویژه در صنایع به سرعت متغیر، در حال گسترش است كه سازمان یادگیرنده نام دارد. تأكید و تمركز بر یادگیری راهبرد مواجهة سازمان های یادگیرنده با چالش های آتی تلقی می شود.

تجربیات گذشته نشان می دهد كه در هزارة سوم موفق ترین سازمان ها آن هایی هستند كه در زمرة سازمان های یادگیرنده قرار می گیرند . سازمان یادگیرنده یک نظریة جدید مدیریتی است كه پیتر سنگه از اساتید دانشگاه MIT در سال 1991 آن را ارائه كرده است. سازمان یادگیرنده سازمانی است كه در آن افراد افکار قدیمی خود را كنار بگذارند (مدل های ذهنی)، یاد بگیرند كه چگونه از یکدیگر بیاموزند (قابلیت های شخصی)، بدانند كه سازمانشان چگونه كار می كند (تفکر سیستمی)، برنامه ای را طراحی كنند كه همة اعضا بر آن توافق دارند (آرمان مشترک) و سپس به منظور نیل به آن آرمان با یکدیگر تلاش كنند(یادگیری تیمی). طرح نظریة سازمان یادگیرنده از سوی پیتر سنگه زمینه را برای ارائة دیدگاه های مختلف صاحب نظران فراهم آورد كه هر یک به نوعی و با رویکردی خاص مؤلفه های یک سازمان یادگیرنده را معرفی كرده است.

گاروین سازمان یادگیرنده را سازمانی می داند كه در پنج فعالیت زیر به مهارت كافی رسیده باشد: حل مسئله به طریق سیستماتیک، آزمایش با رهیافت های جدید، یادگیری از خود و تاریخ گذشتة خود، یادگیری از بهترین اعمال دیگران و انتقال سریع و مؤثر دانش در سازمان. مارکوارت پنج مؤلفه را برای ایجاد یک سازمان یادگیرنده معرفی كرده است كه عبارتند از: شفافیت آرمان، توانمندی و تعهد رهبری، آزمایش گری، انتقال مؤثر دانش، كار تیمی و حل مسئلة گروهی. به اعتقاد ایشان این پنج قابلیت یادگیری زمانی كارا و مؤثر عمل خواهند كرد كه بافت و طراحی سازمان در راستای حمایت از یادگیری باشد و كاركنان قابلیت ها و شایستگی های لازم را برای یادگیری كسب كنند.

یادگیری را كلید موفقیت و بقا در سازمان های یادگیرنده می داند. وی با ارائة مدل سیستمی سازمان یادگیرنده نشان داد كه چگونه زیرسیستم های پنج گانة این مدل (یادگیری، سازمان، افراد، دانش و فناوری) به هم وابسته اند و یکدیگر را تقویت می كنند. مویلانن سازمان یادگیرنده را سازمانی می داند كه در آن یادگیری به عنوان مؤلفه ای ضروری در ارزش ها، چشم انداز، اهداف، فعالیت های روزانه و ارزیابی های آن لحاظ می شود.

منبع

بهمنی، مرضیه(1394)، استراتژی های زیست محیطی و رقابت سازمانی در صنعت هتلداری، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0