تبیین های روان شناختی

نظریه یادگیری اجتماعی

یادگیری به خوی ها و شناختی که در نتیجه ی تجربه های فرد به هنگام ورود به محیط و سازگاری با آن گسترش می یابد اشاره دارد.براساس نظریه یادگیری اجتماعی، رفتار انحرافی آموختنی است و در فرایند رابطه با افراد دیگر، به خصوص در گروه های کوچک آموخته می شود. اندیشمندانی نظیر باندورا، ساترلند و تارد،  نظریه یادگیری را توسعه دادند.باندورا، بر نقشهای برجسته فرایندهای تعادلی و خودتنظیمی تأکید می کند و طی آن گفته می شود توانمندی انسان برای استفاده از نمادها به او یاری می دهد تا رویدادها را بازنماید.

تجربه آگاه خود را تحلیل کند و با دیگران در هر فاصله زمانی و مکانی ارتباط برقرار کرده و به طرح خلق تصور و پرداختن به اعمال دوراندیشانه اقدام ورزد از نظر او رفتار در نتیجه کنش متقابل بین شناخت و عوامل محیطی به وجودمی آید یعنی مفهومی که تأثیر متقابل نامیده می شود. شخص می تواند با کمک فرایند الگوسازی و با مشاهده دیگران ، چه به صورت تصادفی و چه به صورت آگاهانه یاد بگیرد. در نظریه یادگیری بندورا سه عامل اصلی مطرح می شوند: رفتار – شخص و محیط. عوامل محیطی روی رفتار اثر می گذارند، رفتار روی محیط اثر  می گذارد، شخص روی رفتار اثر می گذارد.

ساترلند، اصطلاح همنشینی افتراقی را به عنوان تبیینی از رفتار انحرافی به کار برد که رفتار انحرافی موروثی و ذاتی نیست و به همان روشی یاد گرفته می شود که هر رفتار دیگری آموخته می شود. در فرایند یادگیری معاشران فرد قواعد حقوقی را به عنوان امور مناسب یا نامناسب تعریف می کنند و فرد این تعاریف را از آنان فرا می گیرد. شخص به دلیل اینکه در معرض تعاریفی قرار می گیرد که قانون شکنی را بر احترام به قانون ترجیح می دهند، بزهکار یا جنایتکار می شود. گابریل گارد، از اندیشمندان نظریه تقلید نظریه های زیست شناختی را که رفتار انحرافی را به ویژگیهای جسمانی افراد نسبت می دهند مردود دانسته و بر این باور است که مردم مجرم به دنیا نمی آیند بلکه مجرم می شوند.

گارد بر این باور است که فرایند کسب رفتار بزهکارانه و مجرمانه از طریق تقلید که مبتنی بر  تجربه های یادگیری مشاهده ای است انجام می شود. نظریه فرایند اجتماعی رفتار جنایی گارد در این عقیده اش منعکس شده است که همه کنشهای مهم زندگی اجتماعی تحت سلطه مثالهایی که در معرض فرد قرار دارد انجام می شود، براساس این عقیده او نظریه تقلید خود را تدوین کرد. نظریه تقلید گارد، در ارتباط با نفوذ رسانه های تصویری و نقشهای جنایی قهرمانان فیلم ها و سریالها بر رفتار جوانان و همچنین تأکیدش بر مبادی اجتماعی بزهکاری وجرم بیشترین تأثیررا برتفکر روان شناسی اجتماعی وجرم شناسی در اروپا وآمریکا بر جای گذاشت.

نظریه کنترل اجتماعی

نظریه پردازهای کلاسیک کنترل اظهار می دارند که مردم به دلیل ترس از مجازات، جنایاتی مانند قتل را انجام نمی دهند. آنها معتقدند که مجازات می تواند به عنوان یک مانع در برابر ارتکاب جرم باشد .نظریه کنترل اجتماعی بر این پیش فرض استوار است که برای کاستن از تمایل به رفتار بزهکارانه و مجرمانه باید همه افراد کنترل شوند . این نظریه رفتار انحرافی را عمومی و جهان شمول دانسته و آن را نتیجه کارکرد ضعیف سازوکارهای کنترل اجتماعی و کنترلهای شخصی و درونی می داند. بنابراین بزهکاری و جرم ، از یک سو ، محصول عوامل فردی کنترل نظیر خودپنداری منفی ، ناکامی ، روان پریشی و اعتماد به نفس پایین است و از سوی دیگر، نظامهای کنترل ناحق اجتماعی و فقدان تقلید و تعهد نسبت به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند خانواده و مدرسه و به رفتار انحرافی منتهی می شود.

دو فرایند کنترل اجتماعی و جامعه پذیری از جمله مکانیزمهای مهم تحقق نظم اجتماعی به شمار می روند. اگر فرایند جامعه پذیری به طور مناسب صورت نگیرد، کنترل اجتماع ضرورت می یابد. اما اگر فرایند جامعه پذیری به خوبی صورت گیرد، هردو فرآیند به حفظ نظم اجتماعی می انجامد واعمال فرد و جامعه قابل پیش بینی می شود.نظریه پردازی که با نظریه ی کنترل اجتماعی به شدت احساس نزدیکی می کند، تراویس هیرسچی،  است. او استدلال نمود تبیین علل بزهکاری ضرورتی ندارد؛ زیرا همه ی ما جزء حیوانات بوده و از این رو، همگی به طور طبیعی قادر به ارتکاب اعمال مجرمانه ایم .

او یک نظریه ی کنترل اجتماعی جامع پیشنهاد نمود مبنی بر اینکه افرادی که به گروه های اجتماعی، همانند خانواده ، مدرسه و همسالان سخت وابسته اند احتمال کمتری هست که مرتکب اعمال بزهکارانه شوند. مهمترین عنصر بستگی اجتماعی، وابستگی است یعنی داشتن محبت و حساسیت نسبت به دیگران.به طور کلی هیرسچی اظهار داشت که هیچ رابطه ای میان اعمال بزهکارانه گزارش شده و طبقه ی اجتماعی وجود ندارد جز این که کودکان خانواده های نیازمند اندکی احتمال بیشتری برای بزهکاری شدن دارند.هیرسچی سپس اثرات وابستگی به پدر ، مادر، مدارس و همسالان را بر اعمال بزهکارانه ی گزارش شده تحلیل کرد. وی دریافت که صرف نظر از نژاد یا طبقه و صرف نظر از بزهکاری دوستان، پسرانی که وابستگی نزدیک تری به پدر و مادر خود دارند، احتمال کمتری وجود دارد که اعمال بزهکارانه ارتکابی را گزارش دهند تا آن هایی که وابستگی کمتری دارند .

نظریه فشار

پیام این نظریه این مسئله است که: برای خرده فرهنگها و راههایی که از طریق آنها رفتار منحرفانه و مجرمانه در تعامل با دیگران آمیخته می شود و هم چنین عواملی که مرتبط با اجتماع بوده و باعث بروز رفتارهای جنایی می گردد، در این نظریه جرم فرآیند آسیب های اجتماعی است .رابرت مرتون ، در آغاز نظریه ی خود این نکته را خاطرنشان می سازد که فرهنگ هر جامعه هدف های معینی را که تصور می کند«تلاش برای به دست آوردن شان ارزش دارد» تعریف می کند. در هر جامعه ای شمار فراوانی از چنین هدف هایی وجود دارد و از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر می یابند. رابرت مرتون،  استدلال می کرد چون از همه ی اشخاص نمی توان انتظار داشت که به هدف های فرهنگ دست یابند، بنابراین بسیار مهم است که فرهنگ با ابزارهای نهادین و ضرورت پیروی از آن ها به خاطر ارزشهای خودشان تأکید قوی داشته باشد .

در نظریه مرتون، جامعه برای ارتکاب جرم، فشار جدی به اعضاء خود وارد می کند. این فشار بیشتر روی گروه های حداقل وارد می شود و کمتر جمعیت شهرنشین را که انرژی مؤثر و کارآمد برای کسب موفقیت دارند، تحت تأثیر قرار می دهد. دورکیم، احساس فشار را به دو طبقه اساسی، شامل فرایند اجتماعی و تجارب شخصی تقسیم می کند. فرایندهای اجتماعی ممکن است شرایط محیطی را به گونه ای فراهم کنند که فشار اجتماعی به فرد وارد شود. تجارب شخصی نیز ، احساس فشار فردی را رد فرد ایجاد    می کنند .احساس فشار فردی از دیدگاه مرتون ، 5 روش سازگاری را به وجود می آورد:

  • همنوایی
  • نوآوری
  • تشریفات پرستی
  • عقب نشینی
  • طغیان

در خصوص علت جرم، سخن اصلی نظریه فشار آن است که باید این پدیده را نشانه ای از گسست اجتماعی یا فرایندهای اجتماعی به حساب آورد که نشان دهنده وجود نوعی فشار اجتماعی در درون جامعه است .مجرمان ممکن است در نتیجه فشارهای طبقه ثروتمند، معضلات خانوادگی ، سطح آموزشی پایین، گرفتاریهای قانونی و موقعیت های دیگری که تدریجاً آنها را بسوی رفتار مجرمانه هدایت میکنند به تکرار جرم روی بیاورند.

نظریه خنثی سازی

ماتزا و سایکس،  مشاهده کردند که عملکرد کودکان مختلف که تدریجاً بزهکارانه شده، به خاطر ماهیت خنثی سازی ارزش ها و گرایشات شخصیتی می باشد، به طوریکه دستخوش پیامدهایی بین رفتارهای معمول و متعارف و غیرقانونی می شوند. ماتزا اشاره می کند افراد همیشه مجرم نیستند اغلب جرم و بزه در کارهای عادی زندگی روزانه سهیم است. گهگاه افراد بی اراده به سوی رفتارهای غیرقانونی پیش می روند، همانطور که بعضی اوقات به سمت رفتارهای مشروع می روند. آنها بمنظور منطقی کردن گرایش به سمت رفتارهای نامشروع ممکن است از تکنیکهای علمی خنثی سازی استفاده کنند.

این تکنیک ها شامل رد مسئولیت ، انکار آسیب رسانی ، انکار قربانی کردن، محکومیت مجرمان و درخواست وفاداری بیشتر  می شوند یا عبارتهایی چون «این گناه من نبوده است» ، «هیچ آسیبی وارد نشده» ، «جامعه مقصر است» انکار قربانی ، یک تکنیک رایج به منظور اشتباه و جرم صورت گرفته می باشد، همچنین موجب تقلیل ارزش زندگی نابود شده می گردد.باندورا، روشهایی را تشریح کرد که مجرمان توسط آنها رفتارهای غیرانسانی شان را به طور قانونی انجام می دهند. بررسی رایج در مورد رفتار قاتلان سریالی، نشان می دهد، آنها متناوباً قربانیانشان را قبل از اینکه بکشند،از ارزشهای انسانی ساقط می کرده اند. انکار آسیب رسانی به قربانیان توسط مجرمان وجه مشترک اکثر قاتلان سریالی است .

نظریه برچسب زنی  

پیش فرض اساس نظریه برچسب زنی این است که اساس و معنای انحراف اجتماعی تعریفی است که جامعه از برخی رفتارهای انسان دارد. چنانکه بکر ، از صاحب نظران معروف این نظریه اظهار می دارد، هنگامی یک عمل ، رفتار انحرافی در نظر گرفته می شود که به شیوه ای که از نظر مردم مناسب و صحیح نیست، صورت گیرد؛ بنابراین صفت انحراف اجتماعی که به کرداری داده می شود به چگونگی تعریف آن کردار در ذهن افراد بستگی دارد. به اعتقاد لمرت، جامعه شناسی انحرافات تا کنون انحراف اجتماعی را عامل اساسی در پیدایش نظارت و بازبینی اجتماعی می دانست، ولی واقعیت امر درست برعکس آن است، یعنی نظارت اجتماعی است که انحراف اجتماعی را پدید می آورد .برچسب زنی پیشنهاد می کند که جرم شناسان، بیش از اندازه بر عمل انحراف و هم چنین ویژگی و شخصیت فرد منحرف تأکید کرده اند.

آنها معتقدند تعاریف جرم از زمانی تا زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر هیچ تغییری نکرده است، این مفهوم گسترده را زیر سؤال بردند که چون، جرم ، چیزی بدی است آنانی که مرتکب آن می شوند نیز به مستضروعمل مجرمانه نیز طبیعتاً عمل بدی می باشد.جرم در واقع محصول کارخانه قانون گذاری است که براساس مفاهیم قراردادی ناشی از دیدگاه صاحبان قدرت از رفتار تعیین می گردد. مفاهیمی مانند رفتار خوب، رفتار بد، رفتار مجرمانه در عالم خارج وجود ندارد، بلکه گردانندگان واقعی جوامع با لحاظ ضرورت اداره جامعه و حفظ نظم مورد نظر خود را اثرپذیری از معیارهای طبقاتی، فرهنگی، دینی، سیاسی دست به ارزیابی هنجارها و ارزش گذاری آنها   می زنند.

نظریه های بزهکاری با محوریت طبقه پایین اجتماعی

پیش فرض اساسی این نظریه آن است که بزهکاری پدیده ای مردانه و مربوط به طبقات پایین است.همه نظریه های طبقه پایین رفتار ناشایست کودکان و نوجوانان بزهکار را مبتنی بر این فرض می دانند که بزهکاری مخصوصاً در دست بزهکاران از طبقات پایین است و دامنه ای از عوامل اقتصادی و اجتماعی را در نظر می گیرند . نظریه خرده فرهنگ بزهکاری به موضوع رفتار بزهکارانه در میان جوانان طبقه پایین جامعه برحسب  ویژگی های خرده فرهنگی آنان نظیر ارزشها، زبان و شیوه های زندگی پرداخته اند.

وقتی نوجوانان نتوانند به استانداردهای طبقه متوسط ، میعارهای فرهنگی عمومی جامعه جامه ی عمل بپوشانند یکی از راه حل های انتخابی آنان رفتارهای بزهکارانه است. این رفتارها حاصل کنش متقابل با نوجوانان دیگری است که مسائل مشابه دارند از این رو آنان دارو و دسته های بزهکار را شکل می دهند و بدین وسیله درگروه منزلت اجتماعی پیدا می کنند.در واقع جوانان متعلق به طبقات پایین، به خرده فرهنگ بزهکاری متوسل می شوند تا بدین وسیله کمبودها وکاستی های خود را جبران کنند.

نظریه رادیکال بزهکاری

نظریه رادیکال بزهکاری بیانگر آن است که رفتار تبهکارانه حاصل تلاش های سرکوب گرانه طبقات حاکم برای کنترل طبقه زیر سلطه است. آثار این سرکوب نه تنها نرخ جرم و بزهکاری را در بین طبقه زیرسلطه افزایش می دهد بلکه تمایل بیشتری را در میان طبقات متوسط و بالاتر در برچسب زدن به اقدامات طبقات پایین تر به عنوان تبهکاری به وجود می آورد تا کنترل آنان را آسان سازد .

  • اولین و مهم ترین پیش فرض رویکرد رادیکال درباره بزهکاری این است که اکثر رفتارها حاصل مبارزه میان طبقات اجتماعی است، به ویژه طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر.
  • دومین پیش فرض اینست که نظام اقتصادی سرمایه داری عمدتاً مسئول تقسیمات طبقاتی دراجتماع است.
  • سومین پیش فرض این است که سرمایه داری به طور مستقیم یا از طریق نیروهایش همچون دولت ها، طبقه کارگر را به لحاظ اقتصادی ، نهادی یا قانونی کنترل می کند.
  • چهارمین پیش فرض این است که بیشتر جرایم رسمی و بزهکاری طبقات پایین و کارگر شکلی از انطباق با محدودیت هایی است که از سوی سرمایه داران به آنها تحمیل شده است .

 نظریه های تلفیقی بزهکاری

جست و جو برای یافتن علل بزهکاری در طول چندین قرن مطرح بوده و از دیدگاه های بیشماری به آن پرداخته شده است. با اینکه ما باید به دنبال یافتن هر پاسخ احتمالی باشیم، امکان دارد به دیدگاه های نظری و امیدبخش دست یابیم که اطلاعات ارزشمندی را برای درک بزهکاری ارائه می دهند. تلاش برای ترکیب تبیین های نظری گوناگون پیرامون بزهکاری در یک توالی پیوسته از رویدادها و بروندادهای مرتبط به هم ، موضوعات و مسائلی را مطرح می سازد .

چندین نظریه تلفیقی برای تبیین جرم و رفتار انحرافی ارائه شده است ازجمله نظریه همنشینی و تقویت افتراقی رابرت برگس  و رونالدآکرز ، که نظریه همنشینی افتراقی را با مؤلفه های تقویت و تقلید از الگوهای رفتاری و تعاریف شناختی تلفیق کرده اند. نظریه های الیوت، تورن بری  ، کاتالانو و هاوکنیز، که هر یک به نحو متفاوتی نظریه همنشینی افتراقی را با عناصر نظریه های کنترل اجتماعی و یادگیری اجتماعی درهم آمیخته اند و نظریه مسیرهای علّی لبلانس، که در تبیین جرم عوامل علّی مانند کنترل کننده های بیرونی، الزامات درونی و ساختارهای جامعه را با یکدیگر تلفیق کرده است. الگوی فرینگتون نیز به عنوان الگوی تلفیقی که روان شناسی و جامعه شناسی را به هم پیوند داده اند جزو نظریه های تلفیقی بزهکاری است.

نظریه سطوح مجزای بزهکاری مک گوایر

جیمز مک گوایر، پنج سطح مجزای توصیف را برای رفتار مجرمانه معرفی کرده است این پنج  سطح مجزا هستند، اما ارتباطات درونی دارند و از مقیاس بزرگ و وسیع جامعه به سطح خرد و فردی حرکت می کنند.

  1.  سطح اول : در این سطح، جرم محصول غیرقابل اجتناب زندگی انسانها در کنار هم و در گروه های اجتماعی بزرگ است. یعنی جرم و شرایط اجتماعی با یکدیگر ارتباط متقابل دارند.
  2.  سطح دوم:جدای از این حقیقت که جرم در همه جوامع رخ می دهد و غالباً مردان بیش از زنان مرتکب جرم می شوند، اشکال مختلف جرم در مکان های جغرافیایی متفاوت یکسان نیست. در این سطح از توصیف ساخت نظریه بر مبنای توزیع های اجتماعی و فضایی جرم متمرکز می شود و به عنوان نماینده ، نظریه جرم شناسی محیطی در این سطح مورد بررسی قرار می گیرد.
  3. سطح سوم:در این سطح فرایند جامعه پذیری و اثرات گروه مورد توجه قرار می گیرد و هدف برای مکانیزم های مؤثر در ارتکاب جرم در بعضی از افراد و در جوامع معین و حتی در درون محله های مختلف است و بیشتر روی واحدهای اجتماعی کوچک تر مانند خانواده یا گروه های همسال نوجوانان تمرکز می شود.
  4.  سطح چهارم:هدف از این سطح تحلیل و بررسی انواع جرم، اهداف جرم و تغییرات آن در طی زمان است و تمرکز توصیف آن اعمال و وقایع مجرمانه است.
  5. سطح پنجم:هدف از این سطح بررسی انواع رفتارهای فردی و عوامل روان شناختی و درون فردی مانند افکار، احساسات و نگرشها است.

منبع

توکلی،راحله(1391)، بررسی شیوه ی ارتکاب قتل ، نوع قتل و انگیزه های قاتلان سریالی ایران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشکده پردیس نیمه حضوری علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0