مدل هاي هوش معنوي
مدل زهر و مارشال : مدل زهر و مارشال، مدل گل نيلوفر است، زيرا نيلوفر سمبل غايي از انساني است كه راه آشكاري جهت تركيب سنن غربي و شرقي است. اين مدل بر نوعي روانشناسي خويشتن مبتني است و ديدگاه هاي روانشناسي غرب، فلسفه شرق و علم قرن بيستم را به هم پيوند ميزند. در اين مدل به منابع پژوهشي گستردهاي تكيه شده است، به گونهاي كه فلسفه شرق و غرب و علم روز را به هم پيوند مي زند. 6 گلبرگ در مدل ارائه شده توسط زهر و مارشال عبارتند از: خدمت ، پرورش ، دانش، تغيير شخصي، برادري و اخوت، رهبري خدمتگذار.
مدل هوش معنوي از ديدگاه سيندي ويگلسورث :ويگلسورث ، 12 مهارت را براي هوش معنوي در نظر گرفت و بر اساس همين مهارتها مدلي را نيز ارائه نمود.
مدل هوش معنوي از ديدگاه سيندي ويگلسورث
خودآگاهي برتر ٭ آگاهي از مشاهده جهان خويشتن ٭ آگاهي از هدف زندگي ٭ آگاهي از سلسله مراتب ارزشها ٭ پيچيدگي تفكر دروني ٭ آگاهي از خود/فراخود
| آگاهي فراگير ٭ آگاهي از بهم پيوستن همه زندگي ٭ آگاهي از جهانبيني ديگران ٭ وسعت نظر ادراك فضا/زمان ٭ آگاهي از محدوديتها/نيروي ادراك بشر ٭ آگاهي از قوانين معنوي ٭ تجارب يگانگي ماوراء |
خود والاتر/رهبري فراخود ٭ تعهد نسبت به رشد معنوي ٭ حفظ خود والا در مسئوليت ٭ زندگي هدفمند ٭ پايداري در اعتقادات ٭ راهنمايي خواستن از معنويت | پيشگاه معنوي/رهبري اجتماع ٭ يك عارف و معلم/مربي معنوي موثر ٭ يك عارف و مامور تحولي موثر ٭ غمخواري كردن و داوري آگاه ٭ آرامش، حضور آرام و امن ٭ همتراز بودن با گردش زندگي |
مدل آمرام :آمرام، يك تئوري بنيادي جهاني، در خصوص هوش معنوي ارائه نمود. او با 71 نفر از پيروان سنت هاي مختلف معنوي : بوديسم، مسيحيت، بت پرست، اسلام، صوفي، هندوئيسم، تائوئيسم، يوگا و… كه از نظر اطرافيانشان هوش معنوي داشتند، مصاحبه كرد. اكثريت آنها از اساتيد مذهبي بودند ؛ شيخ، روحاني، كشيش و… بعضي نيز متخصصين طب يا رهبران تجاري بودند، به طور يكه معنويت را با زندگي خود آميخته بودند. او با هر يك از آنها حداقل چهار مصاحبه انجام داد و از آنها در مورد سوالات زير توضيح خواست؛ چگونه معنويت شان را بر اساس اعمال روزانه افزايش ميدهند؟، معنويت چگونه كار و روابط آنها را شكل ميدهد؟، چگونه از معنويت براي انجام وظايف روزانه خود كمك ميگيرند؟ و در پايان از شركت كنندگان خواسته شد انتقادات خود را در مورد موضوعات مصاحبه هاي قبلي مطرح كنند.آمرام با استفاده از تئوري داده بنياد و از طريق كدگذاري باز هفت بعد از هوش معنوي زير شاخه هاي آن را استخراج كرد اين هفت بعد شامل هوشياري ، متانت ،معناداري ، تعالي، صداقت، تسليم شدن ، تن در دادن صلح آميز به خود و هدايت دروني است .
مدل كينگ : كينگ ، چهار بعد را براي هوش معنوي ارائه كرده است: تفكر وجودي انتقادي در خصوص مسائل: هستي، ايجاد معناي شخصي ، آگاهي متعالي، بسط حالت آگاهی.
آمرام ، تفكر انتقادي وجودي را توانايي براي ايجاد معنا بر اساس درك عميق از پرسش هاي وجودي و آگاهي و توانايي جهت استفاده از سطوح مختلف آگاهي در حل مساله توصيف مي كند. مسائل وجودي موضوعاتي مانند مرگ و مسائل پس از آن و همچنين بررسي منشاء و هدف از زندگي را شامل مي شود كه گاردنر،چنين پرسش هاي وجودي را اساسي ترين پرسش هاي زندگي مي داند.
ايجاد معناي شخصي به عنوان توانايي استفاده از تجارب فيزيكي و روحي جهت ايجاد معنا و هدف زندگي بيان گرديده است . زماني كه با يك تنگنا مواجه مي شويم، توليد معني شخصي مي تواند به حل معني پايه كمك كند و بنابراين به عنوان يك روش حل مساله هم عمل مي كند. اين نيز مورد بحث قرار گرفته كه روياها مي تواند از معني شخصي سرچشمه بگيرند .
آگاهي متعالي نيز ظرفيت تشخيص بعد متعالي خود، ديگران و جهان مادي از طريق هوشياري است . آمونز ، آن را توانايي پيش افتادن از جسم مادي و توسعه آگاهي عميق تر از يك وجود الهي و يا نفس شخص تعريف مي كند. در حقيقت آگاهي متعالي توانايي احساس بعد معنوي زندگي را بيان مي كند.
توسعه موقعيت هوشياري كه آخرين مولفه از هوش معنوي است به توانايي ورود و خروج از حالت هاي بالاتر معنوي هوشياري به صلاحديد خود فرد تعريف مي شود . افرادي كه از هوش معنوي بالاتري برخوردارند، موقعيت هاي اوج هوشياري را تجربه كرده و جهت حل مسائل از منابع معنوي بهره مي برند و فضايل اخلاقي از قبيل تواضع، حق شناسي و گذشت را در آنان به وضوح مي توان ديد . به عقيده تارت، آگاهي متعالي در حالات طبيعي بيداري پديدار مي شود در حالي كه توسعه موقعيت هاي هوشياري توانايي فراتر از حالات قبلي وورود به سطوح والاتر معنوي مي باشد .
منبع
رضایی،مهدی(1393)،تاثيرهوش معنوي بركيفيت مراقبت پرستاري بيمارستانها،پایان نامه کارشناسی ارشد،استراتژيک،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید