مفهوم نوآوری چیست؟

نوآوري داراي اهمیت بسیاري براي شرکت ها و سازمان ها است زیرا می تواند مزیت رقابتی پایدار را براي آنها فراهم کند بسیاري از سازمان ها در محیط خود با مشکلات زیادي از نظر رقابتی مواجه هستند و این مشکلات به علت سرعت بالاي تغییرات در محیط، به خصوص تغییرات تکنولوژیکی می باشد. در همین راستا مدیران و کارکنان باید از قدرت خلاقیت و نوآوري در جهت تطبیق و هماهنگ شدن با تغییرات سریع، خطوط تولید، شیوه هاي مدیریتی و فرآیندهاي تولید و غیره استفاده کنند .

در ادبیات نوآوري تعاریف مختلفی از آن غیره ارائه شده است. بیتز و خاساونه، نوآوري را اینگونه تعریف کرده اند که نوآوري یعنی پذیرش و کاربرد روش ها و دانش جدید، شامل توانایی یک سازمان براي پذیرش یا خلق عقیده هاي جدید و کاربرد این عقاید در توسعه و اصلاح محصولات، خدمات، رویه ها و فرآیندهاي کاري جدید می باشد، همچنین نوآوري به عنوان یک منبع غیر قابل لمس که غیرقابل تقلید نیز می باشد. در تعریفی دیگر نوآوري عبارت است از «هر نوع تفکر، رفتار یا چیزي که به طور کیفی نسبت به اشکال « موجود، جدید است و تازگی دارد» .

باورهایی چون طرح انتظارات شگفت انگیز، عدم دل بستگی و شکستن انحصار خلق استراتژی ها و ایده های خالاقانه، فضا و بستر مناسبی برای نوآوری افراد فراهم می سازد. با این حال ایمان صرف به چنین باورهایی نوآور شدن را تضمین نمی کند. ایجاد هوشیارانه سیستم هایی برای یادگیری سازمانی افزایش توان شناخت و تجزیه و تحلیل و نیز افزایش توان ایده پردازی درون چنین فضایی، برای نوآور نمودن سازمان ضروری به نظر می رسد.  نوآوری نتیجه درک روشن از نیازها و خواسته های آشکار و پنهان مشتری می باشد.

سازمان­های نوآور، به طور دایم در جستجوی فرصت های جدیدی جهت جلب رضایت مشتریان موافق نمودن آن ها می باشند. مشتری مهم ترین منبع الهام بخش نوآوری سازمانی است. خلق ایده های نوآورانه، از طریق یادگیری از مشتری، نقطه آغازین نوآوری سازمانی و خلق استراتژی رقابتی جهت تغییر الگوهای کسب و کار می باشد. نزدیکی بیشتر به مشتری موجب شناسایی ابعاد ارزش آفرین آن می گردد. چنین امری خواسته ها و شکایات مشتریان را به شرکت منتقل می نماید و موجب یادگیری شرکت از مشتری می شود. نتایج حاصل از این یادگیری را می­توان در تکنیک تقویت و گسترش وظیفه کیفی و نیز مهندسی همزمان به کار گرفت، فرآیندهایی که بیشترین ارزش را می­آفرینند شناسایی کرد و فعالیت­های نوآورانه را بر آن ها متمرکز نمود.

نوآوري را می توان به شش دسته تقسیم کرد: 1) آنچه براي دنیا جدید است2) محصولات جدید براي موسسه 3) اضافه نمودن به خطوط فعلی محصول 4) بهبود یا اصلاح خطوط فعلی محصول 5) کاهش هزینه محصولات فعلی 6) موضع یابی محصولات فعلی . “آنچه براي دنیا جدید است” در زمره نوآوري هاي بنیادي دسته بندي شده در حالی که سایر دسته ها، نوآوري تدریجی (گام به گام) محسوب می شوند. هدف ما از نوآوري عبارت است از : جستجو و کشف، آزمایش و توسعه فنآوري هاي جدید، محصولات / خدمات جدید، هزینه هاي تولید جدید وساختارهاي سازمانی جدید. به عبارتی نوآوري، پیاده سازي ایده هاي نو و جدید است. فرآیند نوآوري وابستگی شدیدي به دانش دارد، به خصوص دانش نهان. خلق دانش یک نیاز اصلی براي نوآوري و رقابت است.  مدیریت دانش کارآمد یکی ازعوامل موفقیت در موقعیتهاي بحرانی است. یکی از منافعی که سازمان از مدیریت دانش می تواند کسب کند، افزایش خلاقیت و نوآوري در محصولات و خدمات است که در واقع منجر به تولید افکار خلاق و نوآوري می گردد .

یکی از روش های فهم نوآوری توجه به دو بعد اساسی است.

بعد نخست، ماهیتی که براساس نوآوری جدید، دچار تغییر و دگرگونی می شود. که می توان به نوآوری در محصول، خدمت، فرآیند، سازمان و بازار تقسیم نمود. بعد دوم، تقسیم بندی نوآوری براساس میزان نو بودن و تازگی یا جدید بودن نوآوری است. این میزان تازه گی می تواند از تغییر تدریجی و یا تازه گی تدریجی در یک سر طیف، تا نوآوری رادیکال یا بنیادین که تغییرات و تازگی های تخریب کننده ای را در بر دارد در سر دیگر طیف، متغیر باشد.

نوآوری، فرآیند گرفتن ایده های نو از طریق مشتریان رضایتمند است. همچنین تبدیل دانش جدید به محصول و خدمات جدید را نیز نوآوری می نامند. یکی از نتایج نوآوری ارزش آفرینی و افزایش کارایی است و بنابراین رش تجارت را رقم خواهد زد. همین جرقه ای است که سازمان ها و افراد را به حرکت رو به جلو یا بالا سوق می دهد.

شومپیتر، نوآوری را معرفی یک ترکیب جدید از عوامل تولید و حالت های مختلف یک نظام یا به عبارتی یافتن یک تابع تولید جدید می داند. عوامل این نظام، شناخت یک محصول جدید، یافتن یک فرآیند تولیدی جدید و نهایتا طراحی یک سازمان جدید می باشد . نوآوري فرآیندي است که از طریق توسعه روش­هاي جدید داد و ستد وایجاد راهکارها، راه­حل­ها، محصولات و خدمات نو، ارزش افزوده و درجه از تازگی را براي سازمان، عرضه کنندگان و مشتریانش فراهم می­آورد .

اثرات مدیریت دانش برنوآوری

بسیاری از مطالعات نوآوری نشان داده است که با یکپارچه سازی دانش درون سازمانی و برون سازمانی نوآوری بهبود می­یابد. یکی از راه­های ارتقای نوآوری مستمر، توانای شرکت ها در شکل دهی مجدد دانش سازمانی است از دیگر نقش های مدیریت دانش در فرآیند نوآوری می توان به تسهیل همکاری بین مرزهای وظیفه ای سازمان، کمک به ایجاد قابلیت، توانمندی و همچنین کاهش پیچیدگی در فرآیند نوآوری اشاره کرد. مهمترین حوزه تحقیقاتی برای ارتباط دهی نوآوری و مدیریت دانش، هماهنگی میان وظیفه ای می­باشد. یعنی استفاده از تیم ها و شبکه ها برای تسهیل نوآوری.

مدیریت دانش و نوآوری

مدیریت دانش ارتباطات دانشی را آسانتر می­کند و نیازهاي جریان نوآوري را تغییر می دهد و علاوه بر آن عملکردهاي نوآورانه را از طریق توسعه بینش­ها و توانایی هاي جدید افزایش می دهد .مدیریت دانش توانایی حمایت و پرورش دادن نوآوري ها را به عنوان یک نقش محوري دارد. مدیریت دانش، مفهوم بسیار ارزشمندي است که زمینه را براي نوآوري فراهم می سازد. مدیریت دانش براي تولید موفقیت آمیز محصولات جدید و نوآوري در شرکت ها ضروري به نظر می رسد. همچنین نوآوري قادر است تا دانش ضمنی را به دانش صریح تبدیل نماید .

 یانگ به این نتیجه رسید که یکپارچه سازی دانش و نوآوری دانش، عملکرد را در مورد محصولات جدید افزایش می­دهد. گیلبرت و کاردي به این نتیجه رسیدندکه کاربرد مدیریت دانش نوآوری را در سازمان ها تشویق می نماید.اساسی ترین نقش دانش ضمنی، در مراحل فرآیند نوآوري مستتر است. واضح است مراحل اولیه نوآوري (کشف و تولید ایده) از درجه ناملموسی بالابرخوردار است بنابراین می توان پذیرفت که انتقال دانش ضمنی در مراحل اولیه نوآوري، نقش مهمی دارد. پر واضح است که عملکرد مدیریت دانش به ویژه توزیع دانش بر نوآوري وموفقیت مالی سازمان تاثیر گذار است .

از دلایل رویکرد به نوآوری

  1. نوآوری یک تغییر پارادایم: نوآوری آوردن تغییر جدید در روش انجام کسب و کار در اقتصاد در حال رشد جهانی است. این اقتصاد جدید به وسیله ارتقای فراوانی نوآوری، کوتاه شدگی چرخه زندگی محصول و تکنولوژی، تجاری کردن تکنولوژی های جدید، جهانی شدن نه فقط کسب و کارهای بزرگ بلکه همچنین کسب و کارهای کوچک، ارتقای تأکید روی مشارکت و پیوستگی استراتژیک برنامه های توسعه و سختی دستیابی به تکنولوژی حیاتی شناخته و متمایز انجام می شود.
  2. نوآوری به منزلة موتور رشد اقتصادی: سرعت و کارایی اشاعة نوآوری از طریق اقتصاد بهروری و رشد اقتصادی حیاتی است. از طریق نیروهای رقابت و تقلید یک نوآوری ابتدایی ایجاد می گردد به طوریکه اثرآن روی اقتصاد در بسیاری مواقع بزرگتر از خرید آن در اولین کاربرد است.
  3. نوآوری به عنوان یک قانون: شرکتها شبیه به هر ارگانیسم زنده باید سازما ن هایی یادگیرنده شوند که تغییر می کنند و تطبیق می دهند تا محیط تجاری متغیر را تعقیب کنند .

نوآوری در محصول

نوآوری محصول یک فرآیند پیچیده، و پویا می­باشد. که ادارة آن کار دشواری می باشد و برای اداره کردن اطلاعات صحیح  و معتبر بطور کارآمد و به موقع از بسیاری از جوانب در کل زنجیره ارزش، این اطلاعات باید در اختیار مدیران محصول و مسئولات هماهنگی برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه قرار گیرند. در این نظریه اطلاعات و دانش منابع اصلی و کلیدی هستند که اگر می خواهیم تلاش های بهبود و اصلاح موفق از آب درآیند و مشاغل تجاری در بازارهای جهانی رقابتی باقی بمانند، باید اداره شوند .

اساسی ترین کار در نوآوری شکوفا سازی ایده های است که منابع مالی آنها تأمین شده است، که تحت عنوان توسعه محصول از آن یاد می شود. در تعریف توسعه محصول باید گفت که توسعه محصول جدید مجموعه فعالیت ها و خط مشی های رشد بوده که در مراحل مختلف، برای تولید محصول برای قسمت های موجود بازار، منجر به تغییر و اطلاعات جزئی و یا کلی در کالا می شود .

نوآوری استراتژی به عنوان یک مزیت استراتژیک

به گفته کانستنتینوس مارکیدس، اگرچه نوآوری استراتژی ممکن است برای موفقیت (برتری) در بازارهای پویا حیاتی باشد، اما می تواند منبعی از مزیت رقابتی در بازارهای پایدارتر نیز به شمار رود. شرکتی که نحوه ارزش آفرینی برای مشتریان و سهامدارانش را درک می کند، می تواند پایه های رقابت در صنعت خود را تغییر دهد. نوآوری در مدل تجاری که منجر به یک روش جدید بازی کردن مسابقه می شود و نوآوران استراتژیک به منزله شرکت های حمله کننده که مدل های تجاری متفاوت را به کار می گیرند می باشند.

منبع

سخن سنج، ژیلا (1394)، رابطه بین سیستم مدیریت دانش مشتری با  نوآوری استراتژیک مبتنی بر بازار صادرات، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی،دانشگاه ارومیه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0