گرایش نوآوری

نارور و همکاران در توسعه مفهوم گرایش بازار، بعد عملی و نتیجه تلاش‌های بازارگرایی را با مفهوم گرایش نوآوری تعریف می‌کنند. گرایش نوآوری نیز همچون گرایش بازار می‌تواند به دو شیوه باشد. نوآوری افزون یافته که پیشران آن مشتریان‌اند و نوآوری رادیکال که محرک مشتریان هست. نوآوری افزون یافته مربوط به استراتژی‌هایی است که توسط مشتریان هدایت می‌شود و بر نیازهای آشکار تمرکز دارد. این نوع نوآوری متداول‌ترین نوع نوآوری است. شرکت‌های هدایت‌شونده توسط مشتری بر روی شناخت خواسته‌های بیان‌شده مشتریان در بازارهای خدماتی تمرکز می‌کنند و محصولات و خدمات خود را در راستای ارضای این خواسته‌ها توسعه می‌دهند.

روش‌هایی از قبیل مطالعات نگرش و آگاهی‌های بازار، شبیه‌سازی بازار، به‌عنوان تکنیک‌های کلی در جهت این نوع نوآوری به مدد گرفته می‌شوند. درهرحال نوآوری وابسته به مشتری، پتانسیل ایجاد نوآوری را محدود می‌کند، چراکه دید مشتریان به محصولات فعلی شرکت و رقبا محدود است؛ و از اکثر مشتریان نمی‌توان انتظار داشت که بتوانند مزایای تکنولوژی‌های جدید را تجسم کنند (به‌طور مثال پردازش کلمات کامپیوتر محور، ارتباطات بی‌سیم، انتقال فایل‌های حجیم ویدیویی از طریق پهنای باند و …).

نوآوری افزون یافته مؤلفه بسیار مهمی برای ارزیابی برنامه‌های نوآوری سازمان‌هاست اما به‌تنهایی برای بهینه کردن نوآوری در سازمان‌ها به‌خصوص در محیط‌های پویای کنونی کافی نیست؛ اما در مقابل در نوآوری رادیکال، سازمان به نیازهای پنهان مشتریان توجه می‌کند و به‌جای این‌که متأثر از مشتریان باشد و توسط خواسته‌های آنان هدایت شود، این شرکت است که مشتریان را هدایت می‌کند. البته باید توجه داشت که این دو مکمل هم هستند. درواقع نوآوری رادیکال یک پلتفرم جدید ایجاد می‌کند و سپس این پلتفرم ایجادشده توسط تکنیک‌های نوآوری افزون یافته توسعه داده می‌شود.

در تعریف نوآوری تفاسیر متعددی وجود دارد کامینگ نوآوری را خلق یک محصول جدید و یا ایجاد یک فرآیند خدمت، برای اولین بار، تعریف می‌کند. برخی دیگر نوآوری را خلق یک ایده جدید می‌دانند ؛ چهارباغی و نیومن آن را شکلی از دانش و همچنین ناکس نوآوری را روش جدیدی برای ارائه خدمت یا ایجاد ارزش بهتر می‌داند. نوآوری مهارت‌ها و دانش سازمان را با توجه به نیازهای مشتریان و کاربران خارج و یا داخل سازمان را به شیوه‌ای جدید ترکیب می‌کند.

نوآور بودن به‌عنوان درجه‌ای که یک فرد و یا دیگر واحدهای پذیرش (یک سازمان یا شرکت) نسبتاً زودتر از هر عضو دیگر سیستم ایده‌های جدید را اتخاذ می‌کند، تعریف‌شده است.مطالعاتی که در حیطه نوآوری تکنولوژیکی در گذشته صورت گرفته بیشتر بر عوامل خاص درون شرکت همانند فعالیت‌های تحقیق وتوسعه و اندازه شرکت تمرکز داشته اما مطالعات نوین در حیطه نوآوری‌های تکنولوژیکی بیشتر سمت‌وسویی به آمیخته‌های خارجی شرکت دارند علی‌الخصوص توجه به منابع نوآورانه خارجی شرکت که می‌تواند منجر به بهبود یا توسعه محصولات یا فرایندها گردد.

منابع نوآورانه یک مقوله مهم است زیرا منجر به این می‌شود که شرکت بتواند به‌موقع فرآیندهایش را با بازار سازگار سازد و در بازار به موفقیت دست یابد . ظرفیت نوآوری به فرآیندهای سازمانی برای عملکرد نوآورانه، عملیات، مدیریت و بازاریابی برمی‌گردد که بتوانند برای مشتری بیشتر خلق ارزش کنند.شرکت‌ها می‌توانند دامنه‌ای وسیع از ظرفیت‌های پویا را داشته باشند همانند ظرفیت‌های عمومی‌آینده، ظرفیت مختل‌کننده بازار، ظرفیت توسعه محصول جدید و ظرفیت پردازش جدید .

ولدسنبت و همکارانش بر اساس مطالعاتی که داشته‌اند چهار نوع قابلیت را معرفی می‌کنند که می‌توانند از نوآوری حمایت کنند . این قابلیت‌ها به‌قرار زیر می‌باشند:

  • کارآفرینان؛
  • شبکه و اتصال،
  • توسعه منابع و ادغام،
  • عرضه خدمات استراتژیک.

نوآوري شامل ايجاد تعهد نسبت به خلاقيت از طريق آزمايش محصولات يا خدمات جديد و رهبري تكنولوژيكي با استفاده از تحقيق و توسعه در فرآيندهاي جديد است. نوآوري يكي از اركان اساسي گرايش كارآفرينانه است. زيرا اين ركن مشاركت و حمايت از فكرهاي جديد را از طريق فرآيندهاي خلاق و آزمايشي كه از طريق اين فرآيندها، محصولات جديد، خدمات، تكنولوژي­ها توسعه مي­يابند، منعكس مي­نمايد . ژوزف شومپيتر نوآوري را این‌گونه تعريف مي­نمايد «نوآوري شامل ارائه يك كالاي جديد، يك روش جديد توليد، خلق يك بازار جديد، منابع جديد براي عرضه مواد اوليه جديد يا اجراي يك روش جديد در صنعت است».

نوآوري سازماني به‌عنوان يك فكر خلاق تعريف مي­شود كه ارزش ايجاد می‌کند. انواع نوآوري شامل، نوآوري كاوشي گسسته (نوآوري بنيادي گسسته)، نوآوري پوياي مستمر كه بهبودي­هاي اساسي ارائه مي­كنند، نوآوري تدريجي مستمر و تقليدي كه به معناي كپي­برداري و تقليد از نوآوري قبلي است. نوآوري سازماني به خلق يا پذيرش يك فكر يا رفتار جديد در سازمان اشاره دارد. با توجه به اينكه نوآوري نقش كليدي در موفقيت سازمان‌ها ايفا می‌کند، محققان پژوهش­هايي را انجام داده­اند تا عواملي كه به‌عنوان تعيين­كننده نوآوري در سازمان هستند، معين نمايند .

انواع خاصي از نوآوري در طول زمان دچار تغيير شده­اند، در دهه­هاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تأكيد بر روي تغيير تدريجي در سازمان­هاي بخش دولتي بود. در دهه­هاي ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تأكيد بر روي تغييرات بنيادين در سازمان­هاي بخش خصوصي بود. در حال حاضر شواهدي مبني بر تأكيد محققان بر روي مشاركت بين سازماني و انواع نوآوري، وجود دارد. دراكر نوآوري را به‌عنوان كاركرد ويژه كارآفريني ارائه مي­نمايد و هفت منبع نوآوري سازماني شناسايي می‌کند كه عبارت‌اند از: وقايع غیرمنتظره (پیش‌بینی‌نشده)، عدم تجانس­ها (ناسازگاري­ها)، نيازهاي پردازش­شده (روندها)، تغييرات بازار و صنعت، تغييرات جمعيت شناختي، تغييرات در ادراك، دانش جديد. سه گام در پرورش نوآوري شامل موارد زير است:

  • اطمينان پیدا کردن از این‌که ساختارها و شيوه­هاي موجود موانع شکست‌ناپذیر در برابر انعطاف­پذيري نيستند و نياز به اقدام سريع براي نوآوري وجود دارد.
  • فراهم نمودن ابزارها و مشوق­هايي براي پروژه­هاي كارآفرينانه.
  • توسعه جو کارآفرینانه‌ای كه مشوق فرصت­هاي جديد در وضعيت جديد باشد.

موفقيت در نوآوري بستگي به يادگيري سريع و پاسخ سريع به آنچه ياد گرفته‌شده است، دارد. محيطي كه مشوق نوآوري است جايي است كه افراد براي حل مسئله و خلق فكر جديد برانگيخته و علاقه‌مند مي­شوند. ويژگي­هاي نوآوري­هايي كه ميزان پذيرش نوآوري­هاي جديد را تحت تأثير قرار می‌دهد عبارت‌اند از: مزيت نسبي، سازگاري (مطابقت)، پيچيدگي، توانمندي و مشاهده­پذيري. نوآوري استراتژيك درباره يك رويكرد پرتفوليويي در مقابل رويكرد پروژه­اي بحث می‌کند.

اين رويكرد منجر به رخداد موارد زير مي­شود: متعادل­سازي مخاطره بالا، بازدهي بالای پروژه­ها با مخاطره پايين، پروژه­هايي با بازدهي پايين، نوآوري گسسته يا مستمر پويا همراه با نوآوري­هاي مستمر و تقليدي، برقراري تبادل بين پروژه­هايي با دوره زماني اجرايي كوتاه­تر با پروژه­هايي با نتايج بلندمدت، پروژه­هايي كه تكنولوژي­هاي نوظهور و جديد را با تكيه بر تكنولوژي­هاي متعارف به كار مي­گيرند. سازمان­هاي كارآفرين يك رويكرد برنامه‌ریزی‌شده براي يافتن فكرهاي جديد داخلي و خارجي براي نوآوري­هايي كه در سطح دنيا، در يك بازار، در يك سازمان، در يك خط محصول يا به‌عنوان توسعه محصول جديد و محصول اصلاح‌شده يا محصول پشتيبان، جديد هستند، دارند.

پيشتازی شامل جستجوي فرصت، نگرش رو به آينده كه از طريق ارائه كالاها و خدمات جديد فراتر از رقبا و پيشرو در پيش­بيني تقاضاي آينده است. پيشتازی كه يكي از ابعاد كارآفريني است، بيانگر استراتژی سازی روبه‌جلو، جستجوي مستمر فرصت­هاي بازار و كسب تجربه، پاسخ به روند تغييرات محيطي و جهت­دهي فعاليت­ها در راستاي تأثيرگذاري بر محیط تعريف شده است. پيشتازی شامل تمركز بر آينده، خلق يك فكر، پاسخگو بودن، پيش­بينی و پيشگيري مسائل در رابطه با برقراري ارتباط به‌طور مؤثر، وفق پذیر باقي ماندن، پيگيري اجراي فرآيند جديد يا توليد يك محصول جديد است ).

درحالی‌که سازمان­هاي سنتي اطلاعات را به‌صورت گزينشي استفاده مي­كنند و پاسخشان تدافعي است، ولي سازمان­هاي با گرایش نوآوری فرصت­هاي جديد را از منابع مختلف با آغوش باز مي­پذيرند و از طريق توصيف پيش فعالانه اين اطلاعات فرصت­ها را آشكار می‌کنند.تفكر نوآورانه بايد شامل گرايش به استفاده از فرصت­هاي جديد باشد. پيشتازی از طريق مقياس­هايي مثل پيرو و مقلد بودن در برابر رهبري رقبا در نوآوري؛ توجه به آزمون‌وخطا در مقابل تأكيد بر رشد، نوآوري و توسعه؛ تلاش در راستاي همكاري با رقبا در مقابل تلاش براي تخريب و خنثی کردن آنان، عملياتي مي­شوند.

منبع

هاشمی، سید مسلم (1394)، تأثیر گرایش بازار ادراک‌ شده و گرایش نوآوری ادراک‌ شده بر وفاداری الکترونیکی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد ،ه مدیریت بازرگانی بین‌الملل، دانشگاه تربیت مدرس

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0