کارکردهای هوش هیجانی

کارآمدی فرد در مسایل فردی و اجتماعی به طور قابل ملاحظه یی توسط تجربه های هیجانی  و نحوه ی مواجهه و انطباق با رویدادها تعیین می شود. به طور کلی توانش های هیجانی رفتار و پیامدهای زندگی را پیش بینی می کنند و برای موفقیت در زندگی اهمیت دارند. در ادامه کارکردهای هوش هیجانی به اختصار مورد بررسی قرار می گیرند.

  •  هوش هیجانی ؛ تفکر و رفتار اجتماعی

یک جنبه مهم هوش هیجانی این است که بدانیم چگونه این تأثیرات هیجانی عمل می کنند و چگونه می توان آن ها را تنظیم کرد. این بحث نه تنها مورد توجه روان شناسان است بلکه هر فردی که بخواهد از نقش پیچیده ی هیجان در زندگی روزمره ی انسان، آگاهی یابد، جذب آن می شود. مطالعات اخیر نشان می دهد که هیجان و شناخت جدا نیستند، یعنی توانایی مستقل ذهنی که اغلب از سوی فلاسفه و برخی روان شناسان فرض می شد، بلکه در زندگی اجتماعی انسان، میان احساس و تفکر، همبستگی بنیادی وجود دارد.

تجربه های هیجانی کاملاً با شیوه ی اندوزش و بازنمایی اطلاعات دریافت شده از محیط رابطه دارد. هیجان می تواند فرایند تفکر (چگونگی ارتباط با داده های اجتماعی) و محتوای تفکر، قضاوت و رفتار(آنچه فکر یا عمل می کنیم) را تحت تأثیر قرار می دهد. شاید بیشترین اثر بنیادی حالات هیجانی در یاد آوری خاطرات باشد. افراد در یک خلق مثبت، خاطرات و تجربه های شاد و مثبت را از دوران کودکی به یاد می آورند. بر عکس در خلق منفی افکار منفی به ذهن متبادر می شود که حتی ممکن است آینده ی فرد را به مخاطره اندازد. آگاهی از این اثرات ظریف، مؤلفه مهم هوش هیجانی است که به پیش بینی و کنترل موقعیت ها، کمک می کند.

هیجان ها می تواند بر قضاوت واقعی اجتماعی افراد اثر بگذارد، مثلاً مشاهده ی دیگران و تفسیر معنای رفتاری آن ها، یکی از تکالیف اساسی قضاوت است که در زندگی روزمره با آن مواجه می شویم. به نظر می رسد که هیجان حتی در چنین قضاوت هایی نیز تأثیر عمیق داشته باشد. در واقع هیجان انواع تفکرات و خاطراتی را که برای برداشت رفتارهای اجتماعی به کار می رود، تحت تأثیر قرار می دهد. به عبارت دیگر لبخند گرم و دوستانه ی فرد از سوی شخصی با حالت خلق ناراحت می تواند به عنوان رفتار فخر فروشی تعبیر شود. همچنین این نوع از اثرات خلق، نحوه ی قضاوت، رفتارها، موفقیت ها و شکست های فردی را در موقعیت واقعی زندگی، مانند گذراندن یک امتحان، تعیین می کند.

شاید یکی از دلایل اثرات قضاوتی خلق این باشد که افراد معمولاً بر خلق ثابت تمرکز دارند تا خلق متغیر. بنابراین عاطفه بر آن چه ما توجه می کنیم، آن چه یاد می گیریم و آن چه به خاطر می آوریم و سرانجام انواع تصمیم هایی که می گیریم، اثر دارد. هر چند این نوع القای عاطفی نسبتاً یک فرایند گذرا و حساس است و می تواند به آسانی تحت تأثیر آگاهی فرد از حالات خلقیش تغییر کند. یکی از جنبه های مهم هوش هیجانی آگاهی از این مطلب است که چگونه، چه وقت و چرا این اثرات اتفاق می افتد.

هیجان نه تنها بر محتوای شناخت و رفتار اثر دارد بلکه بر فرایند شناخت یعنی چگونگی تفکر نیز اثر دارد. خلق مثبت، آرامش، راحتی و سبک تفکر برتر را ایجاد می کند. یعنی کنترل تفکرات درونی استعدادها و عقاید در این شیوه از تفکر افراد گرایش کمتری در توجه به اطلاعات بیرونی دارند و در عوض بیشتر تمایل به ادغام جزییات موقعیتی در دانش قبلی خود درباره ی دنیای اطراف نشان می دهند. در مقابل هیجان منفی سبک تفکر متمرکز بر دنیای خارجی را ایجاد می کند که با خواسته های دنیای بیرونی مطابقت دارد. این تفاوت ها در سبک تفکر با ایده های تکاملی که پیشنهاد می کنند، هیجان پاسخ مناسبی برای پاسخ به موقعیت های مختلف است، سازگار می باشد.

هیجان مثبت به ما می گوید که محیط مساعد است و ما می توانیم جهت پاسخ بر دانش موجود تکیه کنیم. هیجان منفی بیشتر شبیه یک علامت هشدار است که ما را آگاه می سازد که محیط بالقوه خطرناک است و لازم است به اطلاعات خارجی به دقت توجه کنیم. درک انواع پیامدهای ظریف پردازش هیجانی ، احتمالاً ویژگی مهم هوش هیجانی است، چرا که ما می دانیم که احساس خوب در مقایسه با احساس بد نحوه ی برخورد و نگرش ما را در موقعیت های اجتماعی یکسان و مشابه متفاوت می سازد در اینجا هم اهمیت هوش هیجانی روشن می شود. هوش هیجانی بدین معناست که حتی حالات خلقی معمولی هم می توانند به صورت بنیادی ما را از شیوه ی رفتار خود و دیگران آگاه سازد. افراد معمولاً از این اثرات آگاهی ندارند. لذا هوش هیجانی بالا بیانگر نگرش و سنجیده نسبت به این تاثیرات می باشد . القای هیجانی گستره یی از رفتارهای میان فردی راتحت تأثیر قرار می دهد. مثلاً استفاده از راهبردهای تقاضا، قانع سازی ومذاکره.

  •  هوش هیجانی و انطباق با رویدادهای فشارزا :

در قرن حاضر که عصر فشار روانی، اضطراب و مواجهه (کنار آمدن ) نامیده می شود، توانایی کنترل هیجان های ناگوار، درسلامت هیجانی ، اهمیت خاصی دارد . مواجهه به تلاش های شخصی در مهار و اداره ی یک موقعیت فشارزا و چالش برانگیز اطلاق می شود. رابطه ی میان فرایندهای مواجهه و پیامدهای انطباقی مثل سلامت جسمانی و روان شناختی در میان محقققان شخصیت مورد توجه می باشد . مدل تبادلی فشارروانی، آن را به عنوان یک فرایند چند متغیری بررسی می کنند که شامل درون داد (متغیرهای شخصیتی موقعیتی) برون داد (اثرات لحظه ای و بلندمدت) و فعالیت های میانجی فرایندهای برپایی و مواجهه می باشد. بیشترین توصیف آشکار از مواجهه، عقیده ی کارآیی؛ ثمربخشی است. اهمیت اصلی فرایندهای برپایی و مواجهه این است که آن ها پیامدهای انطباقی را تحت تأثیر قرار می دهند.

علاوه بر این کنترل هیجان های مخالف ایجاد شده در موقعیت فشارزا، برای انجام عمل موفق ضروری است. به نظر می رسد مواجهه کارآمد نقش محوری در هوش هیجانی دارد سالووی و مایر بیان کردند که اکثر افراد با هوش هیجانی بالا، مواجهه موفق تری دارند، چرا که آن ها با دقت حالات هیجانی خود را درک و ابراز می کنند، می دانند چگونه و چه وقت احساساتشان را بیان کنند و می توانند به گونه یی کارآمد حالات خلقی شان را تنظیم کنند. این نظریه ها پردازش یا فرایندهای شناختی را در محور پاسخ هیجانی قرار می دهند. هوش هیجانی در این مدل به عنوان یک ویژگی شخصیتی است یعنی مجموعه یی از توانش ها یا مهارت ها برای کنترل موثر رویدادهایی که ممکن است پیامدهای انطباقی بعدی را پیش بینی کنند، در مقابل درخواست ها یا چالش های محیط، توانش های هوش هیجانی، انتخاب و کنترل راهبردهای مواجهه هدایت شده به سوی موقعیت را تحت تأثیر قرار می دهد. سازگاری موفق به انسجام عمل توانش های هیجانی بستگی دارد.  نقص در این توانش ها، مانند ادراک و ابراز هیجان در رشد و تحقق بیشتر مهارت های پیچیده و مواجهه، مانند تنظیم هیجان، اختلال ایجاد می کند .

منبع

بنی فاطمه،بتول(1391)،سبک های حل مسئله وهوش هیجانی ،پايان نامه كارشناسي ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0