چابکی سازمانی
یکی از مهمترین فاکتورهای بقا و پیشرفت شرکت ها در محیط پویای امروزی، چابکی سازمانی آنها می باشد. ویژگی اساسی این محیط تغییر و عدم اطمینان است. در چنین محیطی عملکرد سازمان ها چگونه باید باشد تا ضمن حفظ موقعیت خود در محیط، حداکثر منفعت را از تغییرات کسب نموده و پیشرفت کنند. علم مدیریت نیز بنابر این اصل تحولاتی را شاهد بوده است. مدیریت اعم از اینکه در بخش دولتی باشد یا خصوصی، مسئوولیت به کارگیری صحیح و مناسب عوامل تولید را در جهت اهداف سه گانه سازمان، کارکنان و دولت به عهده دارد. به این دلیل ایفای نقش مدیریت در این عصر، بسیار پیچیده و دشوار است. همچنین از آنجا که تغییر، یکی از بزرگترین خصوصیات سازمان ها و مؤسسات در حوزه رقابتی امروز است. تغییرات تکنولوژی یا هر نوع تغییر دیگری تغییرات مدیریتی را نیز طلب می نماید. از سال 1991 اصطلاح چابکی برای اولین بار به کار گرفته شد.
چابکی به معنای توانایی پاسخگویی و واکنش سریع و موفقیت آمیز به تغییرات محیطی است. همانند تولیدکنندگان، سایر سازمان ها و مؤسسات ناچارند که برای رقابت در قرن بیست و یکم به دنبال چابکی باشند چرا که سازمان های مدرن با فشار فزاینده ای جهت یافتن راه های جدید رقابت کارآمد در بازار پویای جهانی مواجه هستند. چابکی توانایی سازمان برای عرضه محصولات و خدمات با کیفیت بالا را ارتقا داده و در نتیجه عامل مهمی برای بهره وری سازمان می شود. یک سازمان چابک با اتفاقات و تغییرات ناگهانی به سادگی از پا درنمیآید. یک سازمان چابک، سریع السیر، سازگار و قدرتمند است و به تغییرات ناگهانی، فرصت های جدید بازار و نیازمندی های مشتری پاسخ سریع می دهد.
سازمان چابک برای درک و پیش بینی تغییرات محیط کسب و کار طراحی شده و در این راستا به ساختارمندی خود می پردازد. چابکی نتیجه ادغام هوشیاری به تغییرات به معنای به رسمیت شناختن فرصت ها و چالش ها اعم از داخلی و خارجی با استفاده از توانایی بهره گیری از منابع، در پاسخ به تغییرات بالقوه و بالفعل، به موقع، انعطاف پذیر و ارزان می باشد. چابکی به عنوان توانایی سریع یک سازمان در پاسخگویی به تغییر در بازار و تقاضای مشتریان و کارمندان است. واژه چابک بیانگر سرعت و قدرت پاسخگویی هنگام مواجهه با رویدادهای داخلی و خارجی سازمان است. سازمان چابک برای درک و پیش بینی تغییرات محیط کسب و کار طراحی شده به ساختاربندی خود می پردازد. از عوامل اساسی که باعث ایجاد و ارتقای چابکی سازمان است می توان آگاهی، انعطاف پذیری و بهره وری را نام برد. يک سازمان ضرورتاً داراي مجموعه اي از ظرفيت ها براي پاسخگويي به تغييرات در محيط است. سازمان چابک بيشتر در مورد تغيير و عدم اطمينان و غير قابل پيش بيني بودن محيط نگران است و سعي در نشان دادن واکنش صحيح در اين شرايط دارد. از اينرو سازمان چابک نياز به ظرفيت هاي موجود بالقوه و تطابق براي مواجهه با اين تغييرات و عدم اطمينان ها در محيط دارد. اين ظرفيت ها شامل 4 عنصر اصلي هستند. مؤسسه ها و سازمان هاي چابك براي رسيدگي به تغيير ، عدم اطمينان و عدم قابليت پيش بيني در محيط كاری خود، به شماري از قابليت هاي متمايز نيازمندند.اين قابليت ها چهار عنصر اصلي را شامل مي شوند كه به عنوان مبناي حفظ و توسعه چابكي به شمار مي روند:
- قدرت پاسخگويي (واکنش): توانايي شناسايي تغييرات وپاسخگويي سريع به آنها جهت برطرف سازي آنها.
- رقابت: توانايي دستيابي مؤثر و کارا به اهداف و رسالت هاي سازمان.
- انعطاف پذيري /قدرت پذيرش: توانايي پردازش فرآيند هاي مختلف و دستيابي به اهداف گوناگون با امکانات يکسان.
- سرعت /چابکي/تيزي: توانايي انجام فعاليت ها در کوتاه ترين زمان ممکن.
با استفاده از اين 4 اصل يک متدلوژي براي ترکيب آنها به يک سيستم مرتبط و يکپارچه ايجاد شده است و همچنين از آنها به عنوان ظرفيتهاي رقابتي استراتژيک نيز نام برده شده است. بنابراين اگر يک سازمان مي خواهد چابک باشد، بايد اين 4 اصل را در نظر داشته باشد. دستيابي به چابکي نياز به واکنش نشان دادن در بعد استراتژي ها، تکنولوژي ها، افراد و فرآيندها دارد. بدين ترتيب، تمام حوزههاي سازمان نياز به داشتن حاميان چابکي براي پاسخگويي مؤثر به تغييرات محيط دارند. در گذشته براي کمک به مديران در دستيابي به چابکي سازمان، مطالعات زيادي براي شناسايي وسايل چابکي که مديران سازمان مي توانند آنها را بر طبق استراتژي سازمان ، فرآيند ها و سيستم هاي اطلاعاتي انتخاب کنند، انجام شد و 4 عنصر جزئي در چابكي شناسايي شد: تحويل ارزش به مشتريان؛ آمادگي در مواجهه براي تغيير؛ ارزش گذاري براي دانش و مهارت انساني؛ ايجاد همکاران مجازي .
به نظر جکسون و جوهانسون( 2003) قابلیت های چابکی هدف نیست بلکه ابزاری ضروری برای حفظ رقابت پذیری در بازار نامطمئن و متغیر است. چابکی مبتنی بر چند قابلیت است که می توان آن را در سه وجه اصلی سازمان مشاهده نمود: تولید، محصول و بازار. جکسون و جوهانسون قابلیت های چابکی را به چهار محور قابلیت های تغییر محصول، شایستگی تغییر عملیات، همکاری درونی و بیرونی و نهایتاً کارکنان، دانش و خلاقیت تقسیم می کنند. محور اول به راهبردهای مرتبط با محصول و عملیات لازم برای واکنش به تغییر و عدم اطمینان بازار اشاره دارد. شایستگی تغییر عملیات به شایستگی ها، روش ها و ابزارهای لازم برای مدیریت تغییرات کوتاه مدت و بلند مدت سیستم تولیدی می پردازد. محور همکاری و تشریک مساعی به توانایی بخش های سازمان در همکاری با یکدیگر و نیز توان سازمان (به عنوان کل) برای همکاری با مشتریان و تأمین کنندگان اشاره دارد. محور نهایی بر لزوم مبنا قرار دادن دانش و توانایی کارکنان در تمامی اقدام های رسیدگی به تغییرات بازار آشفته دلالت می کند. چابكي علاوه بر چابكي در دانش بازار و محيط، به توانايي رهبر در ايجاد اهداف و مأموريت هاي چابكي نيز بستگي دارد. اين امر با پاداش هاي سازماني براي پيش بيني و پذيرش تغيير و سازگاري سريع با آن، يا حتي ايجاد تغيير در شرايط بازار براي سود بردن از آن پشتيباني مي شود. از طرفي، توسل به قدرت مهارت و خلاقيت ذينفعان سازماني و استفاده درست و به موقع از فناوري ها موجب افزايش انعطاف پذيري و ميزان پاسخگويي سازمان مي شود. اين در حالی است که سازمان مي تواند با ايجاد ارتباط مؤثر با تأمين کنندگان، به موقع محصولات و خدمات و يا به عبارتي نيازها و خواسته هاي مشتريان را پاسخ گفته و به چابکي توليدي دست يابد. حال اگر سازمان، سه مؤلفه هزينه، سرعت و کيفيت را مدنظر قرار داده و در بهبود وضعيت اين سه مؤلفه در سراسر سازمان بکوشد، به چابکي سازماني دست خواهد يافت.
بنابراين، ميتوان گفت که چابکي سازماني بر پايه سه مولفه کيفيت، سرعت، و هزينه سنجيده مي شود و سازمان ها مي بايست براي نيل به چابکي سازماني اين سه مقوله را به سطح عالي برسانند. کاید (1996) اظهار داشت پنج سنجه عملکردی برای مفهوم چابکی وجود دارد: هزینه تغییر، زمان تغییر، پایداری و ثبات تغییر، دامنه تغییر. این سنجه های عملکردی را می توان تقریبا در هر یک از مؤلفه های سازمان که برای واکنش به محیط آشفته کسب و کار نیازمند اصلاح و تعدیل هستند به کار گرفته و اندازه گیری کرد. یوسف و همکاران (1999) مبانی رقابتی چابکی را سرعت، انعطاف پذیری، نوآوری، پیش نگری، کیفیت و سودآوری می دانند. آنها مدعی هستند که مبنای رقابتی پیشنهاد شده توسط آنها یقیناً ویژگی های اساسی تولید چابک است که باید به صورت هم یارانه و سینرژیک به آنها دست یافت. در این چارچوب میان سه محور چابکی در سطوح مختلف سازمان تمایز قائل می شوند. چابکی مؤلفه ای اشاره ای به منابع فردی(افراد، ماشین آلات و مدیریت) دارد، چابکی خرد به سازمان دلالت داشته و چابکی کلان به سطح میان سازمانی می پردازد. این چارچوب شامل چهار مفهوم محوری تولید چابک است: مدیریت شایستگی های محوری، تشکیل سازمان مجازی، قابلیت بازسازی و تنظیم مجدد و سازمان دانش محور. شایستگی های محوری به نیروی کار و محصولات سازمان دلالت دارند که در سطح فردی و سازمانی تعیین می شوند. شایستگی های محوری سازمان از فرایند یادگیری گسترده، یکپارچگی(ادغام) مهارت ها و فناوری های گوناگون، سازماندهی کار و قابلیت همکاری درون سازمان نشأت می گیرند. سازمان مجازی یکپارچه سازی شایستگی های محوری است که در میان چند سازمان که از زنجیره تأمین مشابهی برخوردارند توزیع شده اند. تسورولودیس و والاوانیس(2002) چهار بعد اصلی ارزیابی چابکی و زیرشاخههای آن را به این شکل بیان نمودند: 1ـ زیرساخت تولید ، 2ـ زیرساخت بازار، 3ـ زیرساخت افراد (سطح آموزش، گردش شغلی)؛ و 4ـ زیرساخت اطلاعات. جعفرنژاد و شهایی (1386) با بررسی ادبیات چابکی، معیارهای بیستگانه چابکی را معرفی کردند که عبارتند از: ساختار سازماني، تفويض اختيار، راهاندازي توليد، وضعيت كاركنان، مشاركت كاركنان، ماهيت مديريت، پذيرش پاسخ مشتري، چرخه عمر محصول، دوره خدمت- محصول، بهبود طراحي، روش توليد، برنامهريزي توليد، سيستمهاي هزينه و حسابداري، اتوماسيون، ادغام فناوري اطلاعات، تغيير فرايندهاي كاري و فني، مديريت زمان، وضعيت كيفيت، وضعيت بهرهوري، و برون سپاري.
منبع:
قنبری، سیروس، اردلان، محمدرضا، نصیری، فخرالسادات، بهشتی راد، رقیه(1393)، ارزيابي اثر فرایندی و زیرساختی مديريت دانش بر چابک سازی سازمان، نشریه مدیریت عمومی، 7(23): 27-52.
دیدگاهی بنویسید