ويژگیهای نوجوانی
بعنوان يک واقعيت، دورهی نوجوانی را بايد يک مرحلهی بسيار مهم از زندگی تلقی کرد، دورهای که با ويژگیهايش از ساير دوران زندگي متمايز میشود. اين خصوصيات عبارتند از:
نوجوانی، يک دورهی مهم به شمار میرود. گرچه همهی عمر مهم است ولی برخی از آنها مهمتر از سايرين میباشد. زيرا اين دوره دارای تاثيرات بر رفتار و ديدگاه فرد میباشد. برخی از ادوار زندگی به دليل تاثيرات فيزيکی و بدنی با اهميت و برخی ديگر از لحاظ تاثيرات روانی قابل اعتنا هستند، ليکن نوجوانی از هر دو جهت مهم میباشد. نوجوانی، يک دورهی انتقال (برزخی) است. انتقال بيشتر به معنی عبور از مرحلهای از رشد به مرحلهی ديگر میباشد. اين به آن معناست که آنچه قبلاً واقع شده، نشانهی خود را روی آنچه که در زمان حال و آينده اتفاق میافتد باقی میگذارد.
نوجوانی، يک دورهی تغيير است. تقريباً پنج نوع تغيير لازم و عمومی وجود دارد که در طی دورهی نوجوانی واقع میشود:نخست اينکه، حيات عاطفی (انفعالی) توسعه مي يابد، شدت آن به سرعت و ميزان تغييرات بدنی و روانی بستگی دارد که در اين زمان واقع میگردد. زيرا اين تغييرات معمولاً در اوايل نوجوانی سريعتر اتفاق میافتد.دوم اينکه، سرعت تغييراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعداد و علايقشان نامطمئن میسازد.جنبهی سوم، تغييراتی است که در بدن، علايق و نقشهايی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار می رود ايفا نمايند به وجود میآيد و مسائل جديدی را میآفريند. چهارم،همچنين که الگوهای علايق و رفتار تغيير میيابد، ارزشها نيز متغير خواهند بود.پنجم اينکه، بيشتر نوجوانان در مورد تغييرات، حالت دمدمي دارند. زمانی که آنها درخواست و تقاضای استقلال دارند، اغلب از مسئوليتهايی که همراه با استقلال و ارزيابی توانايی آنهاست، هراس دارند.
نوجوانی، يک سن مسئله آفرين است. مسائل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونهای است که آنها به سختی از عهدهی حلشان بر میآيند. دو دليل برای حل اين مسئله وجود دارد: اول اينکه در سرتاسر دورهی کودکی، مسائل آنها سرانجام توسط والدين و معلمان حل میشود، در حاليکه بسياری از نوجوانان به دليل بیتجربگی، به تنهايی از عهده حل مسائلشان بر نمیآیند. دوم اينکه نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند.
نوجوانی، زمان جستجوی هويت است. در سالهای اوليهی نوجوانی تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهميت است. به تدريج آنها درصدد جستجوی هویت بر میآيند و تمايل چندانی به اينکه شبيه همسالان خود در گروه باشند، ندارند.مسئله بحران هویت با مشکل هويت خود همچنان که اريکسون ، شرح داده است بدين قرار میباشد:هويتی را که نوجوان در صدد است تا به طورروشن با آن مواجه شود اين است که او کيست؟نقشی را که بايد در جامعه ايفا نمايد چيست؟ آيا او يک کودک است يا بزرگسال؟ آيا او توانايی آنرا دارد که روزی به عنوان يک همسر يا پدر باشد؟ آيا او علیرغم نژاد، مذهب يا زمينههای ملّی که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه میدهد احساس اعتماد به نفس دارد؟
نوجوانی زمان آرمانگرايی است. نوجوانان تمايل دارند که به زندگی از ورای عينک سايه و روشن نگاه کنند. آنها به خود و سايرين آنچنان مینگرند که دوست دارند بهتر از آنچه که هستند خود را باور کنند، اين مطلب به ويژه در مورد آرزوهای نوجوان صادق است. اين آرزوهای غيرواقعی نه فقط دربارهی خودشان بلکه برای بستگان و دوستان آنان نيز وجود دارد. اين آرزوها در اوايل نوجوانی با توسعهی عواطف همراه هستند. بيشتر حالات غيرواقعی آنان شامل رنجش زياد، آزار و ناکامی است.
نوجوانی، آستانه بزرگسالی است. همچنانکه نوجوانان به بلوغ میرسند میخواهند اين باور را پيدا کنند که نزديک بزرگسالان هستند، مثل آنها لباس میپوشند و مانند آنها عمل میکنند، ولی با اين حال تصور میکنند که اينها کافی نيست. بنابراين، آنها روی رفتارهايشان متمرکز میشوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمايند،بين خواسته هاي متضاد قرار دارند. نوجوانان معتقدند که اين رفتارها تصويری دلخواه از آنان را به وجود میآورد.
منبع
مصطفایی،احمد(1391)،بررسی میزان مهارت مدیریت زمان درنوجوانان وجوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید