نگرش ها درباره پیشرفت نکردن زنان در مدیریت
نگرش های مختلف درباره اینکه چرا زنان بیشتری در پست های مدیریتی به کار گرفته نمی شوند ، وجود دارد که به قسمتی از آنها اشاره می کنیم :
اولین نگرش :دیدگاه شخص گرا است . (RERSON – CENTERED ) این دیدگاه گناه محدود بودن پیشرفت شغلی زنان را در عواملی می داند که درون جنس مؤنث وجود دارد . این به آن معنی است که مشخصه ها و رفتارهای خاصی که توسط زنان انجام می شود باعث عدم پیشرفت آنها می شود . به عنوان نمونه ، ارتباط میان جنسیت ها می تواند به مشکلاتی که زنان در کار مواجه هستند ، بیفزاید . زنان و مردان هم در ارتباطات شفاهی و هم غیرشفاهی به طور متفاوتی ارتباط برقرار می کنند . در نتیجه این طور درک می شود که زنان دارای توان کمتری در ارتباظات هستند . علاوه بر صفات مشخصه و رفتارهای زنان که ناهماهنگ با پست های مدیریت ارشد سازمان هستند ؛ گرایش هایی که زنان از لحاظ اجتماعی به سوی آنها سوق پیدا می کنند از این جمله اند : خانواده های آنها ، مسیرها پیشرفت شغلی ، سازمان ها ،زیردستان و نقش رهبری – مدیریتی آنها ، که برخلاف نیازهای پست مدیریت رده بالای سازمان است .
دومین نگرش : فرآیند اجتماعی شدن فرهنگی است . (CULTURAL SOCIATION PROCESS ) این فرآیند زنان را به سوی کارهای حرفه ای سوق می دهد نه مشاغل مدیریتی و این نمونه ها وجود نقش های قالبی را تقویت می کند (یعنی برای ساختار هر جنسیتی یک سری مشاغل مناسب است). بر اساس فرآیند اجتماعی شدن فرهنگی ، تمایل زنان به مدیریت تا اندازه زیادی کمتر از مردان است . دیگر عواملی که در این نگرش بر عدم پیشرفت زنان تاثیر دارند ، عبارتند از : تاثیر بالقوه شغل بر زندگی خانوادگی ، تضاد نقش « CONFLICTROLE »، فقدان مدل های نقش (LACK OF ROLE MODELS ) و ناامیدی که از سوی مشاوران آموزشی چه در دبیرستان و یا در دانشگاه دریافت می کنند . جامعه پذیری زنان طوری است که زنان را فاقد اعتناد به نفس و تصمیم گیری برای رقابت با مردان در جهت اهداف شغلی بار می آورد . از دلایل دیگری که زنان کمتری در مدیریت رده بالای سازمان وجود دارند می توان به تبعیض های شرکتی (DISCRIMINATION CORPORATE ) اشاره کرد . نابرابری های شرکت در پاداش ها و ایجاد فرصت پیشرفت برای زنان و به کارگیری دوستان قدیمی در پست ها ، زنان را از رسیدن به مقام های مدیریت دور می سازد . تبعیض می تواند به صورت ساختارها ، خط مشی ها ، شبکه های غیررسمی و فرهنگ های سازمانی باشد که آن قدر مردسالار هستند که مانعی برای زنان می شوند تا در سازمان ارتقا یابند . در مطالعه ای که توسط « کانینگز » و « مونت مارکت » انجام شد ، نشان داد مردان ترقیع های بیشتری را در هر سال نسبت به زنان به دست می آورند . اکثر این ترفیع ها به خاطر شبکه های غیررسمی با مافوق در سازمان است . علاوه بر اینها یک مانعی که زنان با آن روبرو هستند ، فقدان فرصت برای کسب تجربه های لازم در محیط کار است . این امر اغلب به خاطر فقدان مشاور و حامی برای زنان در سازمان است . یک حامی می تواند معلم و پشتیبان زنان در محیط کار باشد . تحقیقات نشان می دهد وظایف مشاور به دو بخش تقسیم می شود :
- وظایف شغلی که در تعیین مسیر و پیشرفت شغلی می توانند موثر واقع شوند ، مانند : آموزش و حمایت های شغلی .
- وظایف روانشناختی که حس توانایی و اعتماد به نفس فرد را افزایش می دهد و شامل : پذیرش و تأیید فرد ، مشاوره ، دوستی و مدل سازی نقش است . مشاوران با حامیان زنان می توانند برای ترفیع و ایجاد اعتماد به نفس در آنها بسیار موثر باشند .
مانع دیگری که زنان در پیشرفت شغلی با آن روبرو هستند نگرش های منفی و قالبی است که جامعه نسبت به زنان شاغل دارد . تحقیقات نشان می دهد زنان از گران باری نقش ( ROLE OVERLOAD ) خود نسبت به همسران شان سخن می گویند . توضیح سه مورد در این زمینه لازم است :
اول : زنان کار فیزیکی بیشتری را در امور خانه داری نسبت به مردان انجام می دهند .
دوم : زنان اهمیت فوق العاده ای برای وظایف خانه داری قایل هستند .
سوم : و مایوس کننده ترین عامل آن است که شغل مرد در هر صورت مهم تر از شغل زن تلقی می شود . به طور کلی تمام نگرش هایی که عدم پیشرفت زنان در مشاغل مدیریتی را حمایت می کنند نشانگر این موضوع است که اگر چه تعداد زنان در نیروی کار خصوصاً در دهه های اخیر افزایش یافته است اما این پیشرفت به هیچ وجه در زمینه افزایش آنها در مشاغل رده بالای سازمان نیست . برای بهبود وضع شغلی زنان استفاده از مشاوران خردمند ، بهره گیری از مدل های نقش ، ایجاد شبکه های ارتباطی و تغییر در سبک رهبری راهگشاست .
بحث و نتیجه گیری متغیرهای مربوط به عامل آموزشی :
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال سه پرسش نامه « تجزیه و تحلیل اطلاعات و نتیجه گیری صحیح » مربوط به عامل آموزشی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر بوده است . به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال یازده پرسشنامه « مهارت های استفاده از کامپیوتر و اینترنت » مربوط به عامل آموزشی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی بیشتر است . به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال هفده پرسشنامه « کمک های آموزشی در جهت پیشرفت تحصیلی فرزندان » مربوط به عامل آموزشی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی کمی بیشتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال بیست پرسشنامه « آگاهی نسبت به رشته های مختلف علمی و کاربردی در آموزش عالی ( انسانی ، فنی ، پزشکی ، و … ) مربوط به عامل آموزشی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی بیشتر است . به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال بیست و یک پرسش نامه « ارتباط مؤثر با مدرسه و انجمن خانه و مدرسه » مربوط به عامل آموزشی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی بیشتر است .
بررسی پاسخ ها نشان می دهد که در متغییرهای آموزشی ، زنان بیشترین بسیار مثبت را به سؤال « تجزیه و تحلیل اطلاعات و نتیجه گیری صحیح » و مردان بیشترین بسیار مثبت را به سؤال « مهارت های استفاده از کامپیوتر و اینترنت » نسبت داده اند . زنان و مردان هیچ کدام در پاسخ به سؤال «آگاهی نسبت به رشته های مختلف علمی و کاربردی در آموزش عالی ( انسانی ، فنی ، پزشکی ، و … ) » گزینه بسیار منفی را انتخاب نکرده اند .
بیشترین تعداد افرادی که به متغییرهای آموزشی پاسخ داده اند مربوط به دو سؤال « مهارت های استفاده از کامپیوتر و اینترنت » و « کمک های آموزشی در جهت پیشرفت تحصیلی فرزندان » است .
نتایج کلی نشان می دهد که در تحلیل به پاسخ های به متغیرهای آموزشی ، نظر زنان نسبت به مردان در پاسخ به سؤالات مثبت ، کمتر از مردان بوده و در پاسخ به سؤالات منفی چهار مورد بیشتر و دو مورد کمتر بوده است. در نتیجه نظر زنان در انتخاب گزینه ها بیشتر تمایل به انتخاب حد وسط داشته است . در مجموع نظر زنان در مورد تاثیر عامل آموزشی بر آنها نسبت به مردان کمتر برآورد شده است .
بحث و نتیجه گیری متغیرهای مربوط به عامل فرهنگی :
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال یک پرسش نامه « شرکت در فعالیت های ادبی » مربوط به عامل فرهنگی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمترتر است . اما اختلاف در مثبت بسیار بیش از منفی است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال دو پرسشنامه « علاقمندی به حفاظت از محیط زیست » مربوط به عامل فرهنگی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است . اما اختلاف در مثبت بسیار بیش از منفی است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال چهار پرسشنامه « ابراز نظر درباره نقش رسانه ها » مربوط به عامل فرهنگی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است . اما اختلاف در مثبت بسیار بیش از منفی است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال هفت پرسشنامه « ارائه نقطه نظرات سازنده در امور تربیتی » مربوط به عامل فرهنگی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمترتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال 10 پرسشنامه « توان بررسی مسائل خانوادگی از ابعاد مختلف » مربوط به عامل فرهنگی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمترتر است . اما اختلاف در مثبت بسیار بیش از منفی است .
به طو کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان در سؤال شانزده پرسشنامه « شرکت در فعالیت های هنری » مربوط به عامل فرهنگی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی بیشتر است .
بررسی پاسخ ها نشان می دهد که در متغیرهای فرهنگی ، زنان بیشترین بسیار مثبت و کمترین بسیار منفی را به سؤال « ارائه نقطه نظرات سازنده در امور تربیتی » و مردان بیشترین بسیار مثبت و کمترین بسیار منفی را به سؤال « شرکت در فعالیت های هنری » نسبت داده اند .
بیشترین تعداد افرادی که به متغیرهای فرهنگی پاسخ داده اند مربوط به سؤال « علاقمندی به حفاظت از محیط زیست » است .
نتایج کلی نشان می دهد که در تحلیل به پاسخ های به متغیرهای فرهنگی ، نظر زنان نسبت به مردان در پاسخ به سؤالات مثبت و منفی هر دو کمتر از مردان بوده ، لیکن اختلاف در مثبت بسیار بیش از منفی بوده است .
بحث و نتیجه گیری متغیرهای مربوط به عامل اجتماعی :
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال شش پرسشنامه « برقراری ارتباط با افراد دیگر » مربوط به عامل اجتماعی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال نه پرسشنامه « آگاهی نسبت به مسایل روز جامعه » مربوط به عامل اجتماعی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال سیزده پرسشنامه « حضور در تشکل های اجتماعی » مربوط به عامل اجتماعی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال چهارده پرسشنامه « شرکت در اجتماعات و ابراز نظر سازنده » مربوط به عامل اجتماعی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال هجده پرسشنامه « تغییر در ارزش های جامعه » مربوط به عامل اجتماعی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است .
به طورکلی نظرزنان نسبت به تغییرات زنان سؤال بیست و پنج پرسشنامه « آگاهی نسبت به حقوق اجتماعی خود و دیگران »
مربوط به عامل اجتماعی نسبت به مردان در مثبت و منفی هر دو کمتر است .
بررسی پاسخ ها نشان می دهد که در متغیرهای اجتماعی ، زنان بیشترین بسیار مثبت را به سؤال « تغییر در ارزش های رایج جامعه » و کمترین بسیار منفی را به دو سؤال « برقراری ارتباط با افراد دیگر » و « آگاهی نسبت به مسایل روز جامعه » نسبت داده اند و مردان بیشترین بسیار مثبت و کمترین بسیار منفی را به همان سؤال « آگاهی نسبت به مسایل روز جامعه » نسبت داده اند .
بیشترین تعداد افرادی که به متغیرهای اجتماعی پاسخ داده اند مربوط به سؤال « آگاهی نسبت به حقوق اجتماعی خود و دیگران » است .
نتایج کلی نشان می دهد که در تحلیل به پاسخ های به متغیرهای اجتماعی ، نظر زنان نسبت به مردان در پاسخ به سؤالات مثبت و منفی هر دو کمتر از مردان بوده و در نتیجه نظر زنان در انتخاب گزینه ها بیشتر تمایل به انتخاب حد وسط داشته است .
بحث و نتیجه گیری متغیرهای مربوط به عامل اقتصادی :
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال پنج پرسشنامه « سطح درآمد » مربوط به عامل اقتصادی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی بیشتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال دوازده پرسشنامه « ایجاد خود اشتغالی و کارآفرینی » مربوط به عامل اقتصادی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی بیشتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال پانزده پرسشنامه « شرکت در فعالیت های اقتصادی » مربوط به عامل اقتصادی نسبت به مردان در مثبت کمتر و در منفی بیشتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال نوزده پرسشنامه « استفاده بهینه از امکانات و منابع موجود » مربوط به عامل اقتصادی نسبت به مردان در مثبت کمتر و در منفی تقریباً مساوی بوده است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال بیست و دو پرسش نامه « تنوع شغلی » مربوط به عامل اقتصادی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی بیشتر است .
به طور کلی نظر زنان نسبت به تغییرات زنان سؤال بیست و چهار پرسش نامه « توان اعمال مدیریت در انجام فعالیت های اقتصادی » مربوط به عامل اقتصادی نسبت به مردان در مثبت کمتر و منفی تقریباً مساوی است .
بررسی پاسخ ها نشان می دهد که در متغیرهای اقتصادی ، زنان بیشترین بسیار مثبت را به دو سؤال « تنوع شغلی » و « توان اعمال مدیریت در انجام فعالیت های اقتصادی » و کمترین بسیار منفی را به سؤال « شرکت در فعالیت های اقتصادی » نسبت داده اند و مردان بیشترین بسیار مثبت را به سؤال « شرکت در فعالیت های اقتصادی » و کمترین بسیار منفی را به سؤال « ایجاد خوداشتغالی و کارآفرینی » نسبت داده اند.
بیشترین تعداد افرادی که به متغیرهای اقتصادی پاسخ داده اند مربوط به سؤال « توان اعمال مدیریت در انجام فعالیت های اقتصادی » است .
نتایج کلی نشان می دهد که در تحلیل پاسخ های به متغیرهای اقتصادی ، نظر زنان نسبت به مردان در پاسخ به سؤالات مثبت کمتر از مردان و در منفی در پنج مورد بیشتر و یک مورد کمتر بوده ، در نتیجه نظر زنان در مورد تأثیر عامل اقتصادی بر آنان کمتر از مردان بوده است .
مقایسه نتایج کلی پاسخ ها علاوه بر نتایج به دست آمده نکته مهم دیگری را نیز آشکا می کنند . یکی از محدودیت های ارزیاب « تمایل به ارزیابی حد وسط » است . نتایج این بررسی نشان می دهد که گزینه های انتخاب شده بیشتر در دامنه مثبت ، بی تأثیر و منفی بوده است و کمتر بسیار مثبت و بسیار منفی را انتخاب کرده اند . میزان تمایل به ارزیابی حد وسط در خانم ها بیش از آقایان بوده است .
پیشنهاد منتج از بررسی کلی متغیرها :
نتایج سؤالات مختلف مربوط به عامل آموزشی :
با مقایسه نتایج سؤالات مختلف سؤالات مربوط به عامل آموزشی متوجه می شویم که بیشترین امتیاز مثبت را سؤال « کمک های آموزشی در جهت پیشرفت تحصیلی فرزندان » و کمترین امتیاز را سؤال « ارائه مقالات یا سخنرانی ها در همایش ها » به خود اختصاص داده اند .
نتایج سؤالات مختلف مربوط به عامل فرهنگی :
با مقایسه نتایج سؤالات مختلف مربوط به عامل فرهنگی متوجه می شویم که بیشترین امتیاز مثبت را سؤال « توان بررسی مسایل خانوادگی از ابعاد مختلف » و کمترین امتیاز را سؤال «شرکت در فعالیت های هنری» به خود اختصاص داده اند .
نتایج سؤالات مختلف مربوط به عامل اجتماعی :
با مقایسه نتایج سؤالات مختلف مربوط به عامل اجتماعی متوجه می شویم که بیشترین امتیاز مثبت را سؤال « برقراری ارتباط با افراد دیگر » و کمترین امتیاز را سؤال « تغییر در ارزش های جامعه » به خود اختصاص داده اند .
نتایج سؤالات مختلف مربوط به عامل اقتصادی :
با مقایسه نتایج سؤالات مختلف سؤالات مربوط به عامل اقتصادی متوجه می شویم که بیشترین امتیاز مثبت را سؤال « سطح درآمد » و کمترین امتیاز را سؤال « شرکت در فعالیت های اقتصادی » به خود اختصاص داده اند .
بنابراین می توان پیشنهاد کرد باید برنامه ریزی و سرمایه گذاری بیشتری صورت گیرد ، تا میزان تاثیر آنها در وضعیت زنان افزایش یابد .
نتایج ادغام شده متغیرها برای هر کدام از عوامل :
ادغام نتایج متغیرها برای هر کدام از عوامل و مقایسه آنها نشان می دهد که از نظر پاسخگویان بیشترین پاسخ بسیار مثبت و مثبت به عامل اجتماعی و کمترین به عامل اقتصادی داده شده اسد . بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که جهت افزایش تاثیر عوامل اقتصادی و آموزشی به ترتیب باید در برنامه ریزی و توسعه در اولویت قرار گیرند .
زنان و موانع دستیابى به پستهاى مدیریتى
واگذارى نقشهاى سنتى زنانه و مردانه (به عنوان ملاک انتخاب مدیران) تعاریف و برداشتهاى متفاوت از مسئولیتهاى زنان و عدم اعتماد به آنها از جمله موانع درونسازمانى در بهکارگیرى زنان در پست مدیریت است.
همچنین از عواملى که سبب مىشود زنان در سازمانها رشد چندانى نداشته باشند این است که مدیران سازمانها آنان را مورد حمایت بیش از حد خود قرار مىدهند. مدیران، زنان را در پستهاى بدون خطر مىگمارند و به آنها هیچ امکانى نمىدهند تا شایستگىهاى خود را به اثبات برسانند.
با وجودى که ممکن است زنان به سبب شایستگى و تخصص مورد احترام قرار گیرند، ولى احترام در محدوده نوع کارى که باید انجام دهند باقى مىماند و به فراتر از آن نمىرسد. اغلب دیده مىشود مدیران زن را در سلسله مراتب سازمانى دور مىزنند، زیرا بر این تصورند که به «مدیران زن اطلاعات کافى داده نمىشود» و یا اینکه «از راهها و مسیرها آگاه نیستند». موارد و مصادیق بالا نشانگر این است که مقوله فرهنگ سازمانى تا حدى بر میزان حضور زنان در پستهاى مدیریتى مؤثر است. پژوهشهاى ملى و دیدگاه متخصصان مدیریتى مؤید این واقعیت است که مهمترین جنبه فرهنگ سازمانى در کشور ما که از موانع اصلى و به احتمال قوى رشد زنان در مدیریت به شمار مىرود، مردسالار بودن آن است. این نگرش منجر به پدیدار شدن سقف شیشهاى در سازمانهاى ایران شده است.
آمارها حاکى از این است که علت عدم حضور زنان در سمتهاى کلیدى به میزان 80 درصد ناشى از اراده مردان و 20 درصد عدم قبول و تمایل زنان براى دستیابى به پستهاست. در پسِ موانع درون سازمانى که بدان اشاره شد، ساختار فرهنگى – اجتماعى، حاکمیت نگرش مردسالارى، بینش عمومى، باورهاى ذهنى غلط و ابعاد فردى، شخصیتى و رفتارى خود زنان نیز محدودیتها و موانع جدى را براى ارتقا آنان به سطوح عالى مدیریتى فراهم مىسازد.
در بسیارى از جوامع پندارهاى کلیشهاى نسبت به مدیریت و کار زنان میان جامعه و عرف وجود دارد که از جمله مهمترین آنها مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- زنان براى پستهاى مدیریتى بالا مناسب نیستند، چرا که بیش از حد احساسى هستند و شجاعت ندارند.
- زنان تمایل دارند الزامات خانوادگى را بالاتر از ملاحظات کارى قرار دهند.
- زنان براى درآمد اضافى کار نمىکنند، از این رو الزامى براى پیشرفت در کار ندارند.
- زنان نتیجه و برایند منفى را به صورت شخصى دریافت مىکنند، نه به صورت حرفهاى. به همین دلیل اگر از آنان انتقادى صورت گیرد، نسبت به کار دلسرد مىشوند.
متأسفانه اغلب پندارهاى کلیشهاى به شکل عرف جامعه در آمده و در بینش اکثر زنان از آغاز کودکى نهادینه شده است. جامعهپذیرى متفاوت از جمله موارد نشاندهنده تأثیر جنسیت بر رفتارهاى مدیریتى است. در این فرآیند با هر فردى از لحظه تولد به طور متفاوتى رفتار مىشود. با دختران، زنگونه و با پسران مردانه رفتار مىشود. نوع بازىها، اسباببازىها، کتابهایى که به پسران داده مىشود، همچنین نوع رفتارى که به خاطر آن تشویق و یا تنبیه مىشوند، سبب مىشود تا کودکان پسر ارزشها و مهارتهاى رفتارى متفاوتى را بیاموزند. کودکان پسر را بیشتر به خاطر رفتارهاى تهاجمى، تحلیلى و رقابتى تشویق مىکنند در حالى که از دختربچهها انتظار مىرود انفعالى، وابسته و داراى روابط نیکو باشند. مسلّماً چنین رفتارى که از کودکى در پسران و دختران نهادینه شده، بر رفتارهاى بزرگسالى آنان نمود ویژه خود را خواهد داشت.
ویژگىهاى ذاتى
زنى که در زندگى خصوصى قدرت بیان نیازهاى انسانى و حقوق اسلامى خود را ندارد، نمىتواند در مقام شهروند درجه یک و با حقوق برابر در عرصه عمومى مشارکت داشته باشد. زنانى که صدایشان در فرآیند تصمیمگیرى درون خانواده نشنیده گرفته مىشود، نمىتوانند در مقام برابر در گفتگوى عمومى مشارکت داشته باشند، در نتیجه در حد شهروندان درجه دو و سه باقى مىمانند و اثرى از آنها در فرآیند تصمیمگیرى و تصمیمسازى در عرصه عمومى دیده نمىشود.
ترس از جایگاه اجرایى
از جمله موانعى که ناشى از عوامل و مشخصههاى فردى است، ترس زنان از برخورد با موقعیتهاى اجرایى است یعنى به این دلیل که زنان فکر مىکنند مورد حمایت کافى از سوى همکاران مرد قرار نمىگیرند، به شدت نگران ناکامى خود هستند. در حالى که مردان ممکن است در همان موقعیت و شاید پایینتر هم قرار داشته باشند و به راحتى پست را بپذیرند.
از سوى دیگر فرآیند اجتماعى فرهنگى شدن زنان به گونهاى است که آنها را به سمت مشاغل حرفهاى سوق مىدهد و نه مدیریتى. در نتیجه زنان در مقایسه با مردان در طى این فرآیند، تمایل کمترى به مدیریت پیدا مىکنند.
در کنار موانع محیطى، درونسازمانى و برونسازمانى و رفتارى مشارکت زنان در فرآیند مدیریت جامعه، موانع دیگرى قرار دارد، از جمله: ضعف مهارتى، عدم توانمندى لازم، نگرش منفى مدیران مرد نسبت به توانایىهاى مدیریتى زنان، برترى جنسیت بر شایستگى و توانمندى در تعیین مدیران و نهایتاً نبود سیاستها و قوانین مناسب و کافى، که از مهمترین موانع پیش روى بانوان در دستیابى به مناصب عالى و تضمین مشارکت آنها در فرآیند تصمیمگیرى است.
راهکارهاى چیرگى بر مشکلات
با تصویرى که از مهمترین موانع و مشکلات زنان کشور براى به دست آوردن پستهاى مدیریتى و مشارکت در فرآیند تصمیمگیرى و تصمیمسازى ارائه شد به نظر مىرسد در مجموع جهت تضمین نقش زنان در بهرهورى به عنوان نیمى از منابع انسانى که ضامن استمرار توسعه در کشور هستند، اولین گام تغییر نگرش جامعه، ایجاد بستر فرهنگى لازم و تبیین الگوهاى رفتارى مناسب براى پذیرش مدیریت زنان است.
دومین گام نهادینه کردن نگاه جنسیتى در برنامههاى توسعه ملى با هدف ایجاد عدالت جنسیتى و از بین بردن نابرابرىها و تبعیضها و سیاستگذارى همهجانبه و به کارگیرى یکسان زنان و مردان نسبت به توانایىها و شایستگىهاى آنها در سطوح مختلف مدیریت نظام است.
سومین گام توانمندسازى و رشد مهارت در زنان از طریق آموزشهاى تخصصى به آنها براى احراز شایستگىهاى لازم مىباشد. در این خصوص تمهیدات و راهکارهاى اجرایى و قانونى دولت جمهورى اسلامى ایران، البته جداى از اینکه تا چه حد نتیجه مطلوب داشته و یا خواهد داشت، نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
برنامه چهارم توسعه
برنامه چهارم توسعه اقتصادى کشور در مقایسه با برنامه سوم از پیشرفتهایى برخوردار بوده که از آن جمله مىتوان به رشد سطح تکلیفى از یک مرکز به کل دولت اشاره کرد. بر خلاف برنامه سوم، در برنامه چهارم برخى شایستگىهاى نسبى به لحاظ تأکید بر «توسعه مشارکت زنان» (و نه فقط دسترسى) و به ویژه توجه به نابرابرىها و تبعیضها (لااقل در حد کاهش آن)، تأکید بر توانمندسازى و ضرورت بازنگرى قوانین و مقررات تقویت مهارتهاى زنان، افزایش باورهاى عمومى نسبت به شایستگى آنها و همچنین تعادل جنسیتى در عرصههاى مختلف به روشنى اشاره دارد.اما در خصوص کاستىهاى این برنامه باید خاطرنشان کرد علاوه بر حذف واژه عدالت جنسیتى از متن نهایى؛ این برنامه از توسعه نهادى فاصلههایى داشته است و مانند برنامه قبلى توسعه براى تغییر وضع موجود در سطح ساختارها و نهادها کامل نیست. اگر چه در بند مربوط به زنان در برنامه چهارم بر افزایش باورهاى عمومى نسبت به شایستگى اینان اشاره شده که قطعاً در طولانىمدت در احراز آنها به سطوح عالى مؤثر خواهد بود، اما به هیچ وجه صراحتى براى رفع موانع درونسازمانى و عدالت جنسیتى در این خصوص ندارد. از جمله تمهیدات دیگر دولت که در این مورد صورت گرفته و البته هنوز مصوب نشده، طرح افزایش و ارتقاى شمار و وضعیت مدیران زن دستگاههاى دولتى است که سال گذشته مورد تأیید کمیسیون اجتماعى دولت قرار گرفت. بر اساس این طرح دستگاههاى دولتى موظف شدهاند در مدت زمان 5 سال از 5 تا 50 درصد شمار مدیران زن را افزایش دهند. توجیه طرح اجبارى انتخاب مدیران زن از سوى طراحان آن تجربه موفق کشورهاى اسکاندیناوى است که براى رفع مشکل مشارکت در مدیریت سیاسى کشور از شیوه سهمیهبندى استفاده کردند و توانستند با تعیین درصد مشخصى از مناصب عالى کشورشان، مدیریت زنان را جا بیندازند.اگر چه این طرح به شکل مصوب از سوى هیئت دولت به دستگاههاى اجرایى ابلاغ شده است اما به علت نبود بسترهاى مناسب فرهنگى، اجتماعى و سازمانى در کشور، بعید به نظر مىرسد در صورت ابلاغ توفیقى به دست بیاورد. شایان ذکر است این طرح از ابتدا با واکنشها و مخالفتهاى زیادى از سوى مدیران و کارشناسان رو بهرو بوده است. بسیارى بر این اعتقادند که افزایش سهمیه پستهاى مدیریتى زنان در دستگاهها و ادارات دولتى به نفع آنان نیست، بلکه این کار باید بر اساس توانایى و شایستگىهاى آنان و همچنین با تغییر فرهنگ عمومى جامعه جاى خود را باز کند. کارشناسان بر این باورند که براى افزایش سهم زنان در اشتغال و پستهاى مدیریتى در این مرحله گذار باید با احتیاط گام برداشت، چرا که هر گونه تصمیمگیرى شتابزده و بدون پایه و اساس علمى ممکن است صدمات جبران ناپذیرى به این عرصه وارد کند.
دیدگاه نهادگرا
در مجموع اگر چه تلاشهاى قواى سهگانه در عرصه اجرایى و قانونى قابل تقدیر است اما به نظر مىرسد بهترین، مؤثرترین و کارآمدترین دیدگاه براى بهرهمندى پایدار از توان نیمى از ثروت و سرمایه انسانى یعنى زنان در توسعه کشور و دستیابى به مسئولیتهاى کلیدى توسط آنها «دیدگاه نهادگرا» است. این دیدگاه در پى وارد کردن موضوع جنسیت در بطن تمامى نهادها و نظام فکرى و ارزشى جامعه است؛ دیدگاه فقط در سطح طرحهاى خاص زنان و یا در سطح برنامه و طرحهاى جنسیتى متوقف نمىشود، بلکه در عین پذیرش ضرورت این گونه طرحها و برنامهها در مقاطع زمانى خاص، بر این باور است که بدون برنامههاى کلان، فراگیر و بدون توجه به نظام و ساختارى که این برنامه باید در آن اجرا شود، موفقیتى حاصل نخواهد شد. دیدگاه نهادگرا اجراى موفق کلیه رویکردها، طرحها و برنامهریزىهاى ارتقاى جایگاه زنان به ویژه در عرصه تصمیمگیرى و تصمیمسازى را منوط به نهادینه کردن مسائل جنسیتى در بطن فرآیند توسعه مىداند. بر اساس این دیدگاه، لازم است که ارزشها، هنجارها، اعتقادات، نظام حقوقى، ارکان و سازمانهاى حکومتى و نظامهاى تصمیمگیرنده به عدالت جنسیتى حساس شوند. به نظر مىرسد در دیدگاه نهادگرا مناسبترین رویکرد، «توانمندى زنان» است.
کارگزاران و سیاستگزاران نظام مىبایست با اتخاذ دیدگاه نهادگرا و رویکرد توانمندسازى با هدف قرار دادن نیازهاى راهبردى زنان و ارتقاى آگاهى آنان و مردان نسبت به نابرابرىهاى جنسیتى، راهکار اصلى را در تجهیز تکتک افراد جامعه براى مشارکت در سطوح مختلف تصمیمگیرى و تصمیمسازى فراهم سازند.
دستاوردهاى مدیریت زنان
به هر تقدیر در صورت دفع موانع و تحقق توانمندى، تجربه جهانى و ملى اثبات کرده است که حضور و مشارکت زنان در جایگاه تصمیمسازى و تصمیمگیرى در مدیریت کشور، با توجه به ویژگىهاى بارز آنها در تعهد، مسئولیتپذیرى، خلاقیت، قاطعیت، سلامت مالى و ادارى، نه تنها استفاده بهینه از سرمایههاى اجتماعى و افزایش بهرهورى ملى است، بلکه سبب ارتقاى کلیه شاخصهاى توسعه پایدار به ویژه شاخص توسعه انسانى مىشود. با این تعبیر البته در مقابل این سؤال قرار مىگیریم که پاسخ به آن را به وجدانهاى بیدار مىسپاریم: آیا اگر طى 25 سال اخیر علاوه بر پیروى از حضور مردان در عرصه مدیریت نظام، به سرمایه وجودى و تجربیات باارزش بسیارى از زنان متعهد، کاردان و توانمند بهاى لازم داده مىشد امروز چنین فاصلهاى با جامعه آرمانى انقلاب اسلامى داشتیم؟!
منبع
خير خواه، پريسا (1392)، آسیب شناسی مديريت زنان در دستگاههای اجرایی، پايان نامه كارشناسي ارشد، رشته مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید