رشد شخصیت و مفاهیم آن

تاریخچه زندگی یک فرد در واقع مدتها پیش از تولد او آغاز می شود، زیرا تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی پیش از تولد آغاز می شوند. معمولاً رشد شخصیت را پس از تولد طی چند دوره مورد مطالعه قرار می دهند که عبارت اند از: دوره شیر خوارگی : از تولد تا 2 سالگی؛   دوره پیش دبستانی : 2 تا 5 سالگی؛  دوره کودکی میانه : 6 تا 12 سالگی؛  و دوران بلوغ : 13 تا 18 سالگی؛  دوره بزرگسالی : 50 تا 60 سالگی  و دوره کهنسالی : از 60 سالگی به بعد . دوره شیر خوارگی از جهات گوناگون بر رشد شخصیت در دوره بزرگسالی تأثیر می گذارد، چرا که بیشتر ویژگیهای شخصیتی دوره های بعدی رشد را می تواند در این دوره ردیابی کرد. همچنین نکته جالب در این دوره آن است که حتی از نظر شخصیت در دوره نوزادی نیز بین کودکان مختلف تفاوتهای قابل توجهی مشاهده می شود که حاکی از تأثیرات متفاوت عوامل ژنتیکی و محیطی هستند، مثلآً، وجود واکنش مانع محرک در بعضی نوزادان در نهایت منجر به اختلال شخصیتی در خود فرو روی می شود.

نکته جالب دیگر، وجود ثبات در بعضی از الگوهای واکنشی است که آغاز آن از دوره نوزادی است، یعنی رفتار خاصی که در دوره نوزادی در کودک مشاهده می شود تا سنین بزرگسالی دوام پیدا می کند. تحقیقات فراوانی این نکته را تأیید کرده اند. دلبستگی یکی از واکنشهایی است که در دوران نوزادی نسبت به مادر ایجاد می شود و حاکی از احساس امنیت خاطر در نوزاد بر اثر وجود و حضور مادر است. این الگوی رفتاری در حيوانات نیز مشاهده شده است و ظاهراً نقش مهمی در رشد شخصیت دارد. رفتارهای گوناگون دیگری نظیر رفتار اکتشافی، اضطراب، سخنگویی، و اجتماعی شدن و نظایر آنها را می توان در دوران نوزادی ریشه یابی کرد. عوامل محیطی گوناگونی در این دوره در رشد شخصیت تأثیر می گذارند که مهمترین آنها الگوهای فرزند پروری و اجتماعی کردن کودک است. در دوره پیش دبستانی بسیاری از الگوهای رفتاری آغاز شده، در دوره شیرخوارگی به تکامل خود ادامه داده و شکل گیری شخصیت را در مرحله ای بالاتر امکان پذیر می سازند. رشد زبان در کودک سبب توانایی او به بازنمایی اشیاء و رویدادهای بیرونی به صورت نمادها و سمبولها می شود که حاصل آن شکل گیری تصور از خود در کودک است.

عوامل متعددی در رشد شخصیت و ایجاد تفاوت میان شخصیت کودکان مختلف نقش دارند که از آن میان می توان به ساختار خانواده، ترتیب تولد، تفاوتها ی جنسی، حضور یا عدم حضور والدین در خانواده، اثرات گروه همسالان و مانند آن اشاره کرد.دوره کودکی میانه از این لحاظ در رشد شخصیت اهمیت دارد که کودک در محیط مدرسه با کودکان داراری شخصیتهای گوناگون در تماس و مراوده قرار می گیرد. روانکاوان این دوره را دوره نهفتگی از نظر رشد جنسی می دانند و معتقدند که شخصیت کودک پس از حل عقده ادیپ در این دوره در یک حالت فلات به سر می-برد. مدرسه در دوره کودکی میانه یا دبستانی نقش مهمی در اجتماعی کردن کودک ایفا می کند. در اینجاست که هماهنگ و همسو بودن خانواده و مدرسه می تواند تأثیری مثبت بر شخصیت کودک داشته باشد، همان طور که اختلاف و هماهنگی بین این دو نهاد در ایجاد اختلال در رشد شخصیت می تواند اهمیت پیدا کند.

از وجوه مهم تفاوت در شخصیت کودکان در این دوره تفاوت انگیزه پیشرفت است که به عنوان نیروی محرکه افراد به سوی زندگی آینده آنها عمل می کند. از دید بعضی محققان میزان و شدت انگیزه پیشرفت در جامعه ها عمدتاً تابع شیوه های فرزند پروری در فرهنگهای مختلف است. همچنین میان انگیزه پیشرفت درونی و انگیزه پیشرفت بیرونی باید تمایز قایل شویم. انگیزه پیشرفت درونی برای خود فرد ارضا کننده است، اما ممکن است از نظر اجتماعی قابل قبول نباشد. انگیزه پیشرفت بیرونی هدفش جلب توجه دیگران است، اما ممکن است برای خود فرد ارضا کننده نباشد.دوره بلوغ با رشد سریع و تغییرات بارز جسمی مشخص می شود. ظهور علایم جنسی ثانوی نظیر روییدن مو در صورت وتغییر صدا در پسران و رشد سینه ها و عادت ماهانه در دختران مختص این دوره است. در عین حال، این تغییرات جسمی با تغییرات روانی مختلفی همراه است و به همین جهت، دوره بلوغ یکی از دوره های جالب و حتی اسرار آمیز رشد شخصیت شناخته می شود.

پذیرش نقش مربوط به جنس، تخیل درباره آینده و کوشش برای پیشرفت از جمله این ویژگیهاست. در عین حال، ایجاد حس خودمختاری و طغیان هنجارهای تحمیلی از سوی خانواده و اطرافیان، گرایش به گروه همسالان و وابستگی به گروه، دوستیهای پایدار، فدارکاری و وفاداری نسبت به عهد و پیمان نیز از وجوه مشخصه شخصیت جوان در دوران بلوغ است.دوره بزرگسالی را می توان دوره تکامل فکری و سازندگی دانست، این دوره ای است که فرد به خودشکوفایی تمایل پیدا می کند و معمولاً آثار سازنده این دوره به شکل فعالیتهای علمی، سیاسی، هنری و پرورش فرزندان نسل بعد ظاهر می شود.دوره کهنسالی اگر چه ظاهراً دوران رکود زندگی شخص به نظر می آید، اما بسیاری از افراد تا این مراحل دوران زندگی خود همچنان دارای هدفها و برنامه هایی برای زندگی هستند و در رسیدن به این هدفها تلاش می کنند و سعی دارند به یکپارچگی خود برسند، این تلاشها آنان را برای کمتر هراسیدن از مرگ آماده می کند.

ويژگي شخصيتي نوع (الف ) يا (ب) و استرس

 امروزه مهمترين ويژگي شخصيتي كه دربارة آن در ادبيات استرس گفتگو مي شود، شخصيت نوع ((الف)) است. اين نوع از شخصيت اولين بار توسط   مي­ير فريدمن  و ري روزنمن؛  كه تحقيقاتي را دربارة اثر فشارهاي عصبي و رواني روي بيماريهاي قلبي انجام مي­دادند مشخص گرديد. آنان شخصيت تيپ ((الف )) را به عنوان : افراد پيچيدة احساساتي تعريف مي­كنند كه در كساني ميتوان مشاهده نمود كه همواره در يك حالت تهاجمي و كشمكش هستند تا هرچه بيشتر و بيشتر در زمان كمتر و كمتر بدست آورند و در صورت لزوم براي رسيدن به هدف  با افراد و عوامل ديگري به مقابله بر مي خيزند. شخصيت­هاي نوع ((الف)) تهاجمي و فعال هستند. آنها آمادگي مخالفت با ديگران جهت بدست آوردن آنچه كه ميخواهند دارند. هنگامي كه در موقعيتي قرار ميگيرند كه تعدادي موانع وجود داشته باشد، احتمال بيشتري وجود دارد كه در آن درگير شوند تا آنكه از آن دوري نمايند .

آنها بسيار جاه طلب و بلندهمت بوده و به سختي تلاش مينمايند، استانداردهاي بسيار بالايي را برگزينند و اغلب بيش از حد انتظار كار و فعاليت مينمايند. آنها غالباً‌ رقابتي بوده و هميشه در حال مبارزه هستند. در مقابل، شخصيت هاي نوع ((ب)) احساس فشار كمتري مينمايند. آنها در فاصلة معيني فعاليت ميكنند و بدون احساس گناه، استراحت مينمايند. اين افراد بر اساس دستورالعمل كار ميكنند و استانداردهاي پاييني را براي خود بر ميگزينند و به آرامي فعاليت ميكنند.  افراد نوع ((ب)) اجازه مي دهند كه كارها روال عادي خود را طي نمايد تا اينكه بخواهند وارد مبارزة جدي شوند. فريدمن و رزنمن به اين نتيجه رسيدند كه افراد با شخصيت نوع ((الف))‌احتمال بيشتري دارد كه استرس شديد را تجربه كنند و به بيماريهاي قلبي دچارگردند .

خصوصيات غالب افرادي كه داراي شخصيت نوع ((الف)):     

  •  بيش از حد كار ميكنند و حتي روزهاي تعطيل و استراحت را نيز صرف كار مينمايند.
  •  تحت فشار موعدها و مهلت­هاي انجام يافت كار قرار ميگيرند و براي به موقع انجام شدن امور نگراني پيدا ميكنند.
  •   اغلب با خود و ديگران در رقابت هستند و استانداردها وهدفهاي بالا برگزيده و ميكوشند هر طور شده به آنها دست يابند.
  •   آرام و سكون ندارند و دائم بي­قرارند.
  •  اغلب مضطربند و قادر به ايجاد آرامش براي خويشتن نيستند.
  •  غالباً‌ چند هدف را توأماً انتخاب ميكنند و ميكوشند همة آنها را با هم تحقق بخشند.
  •  اوقات فراغت را اتلاف وقت ميدانند و به غير از كار، سرگرمي ديگري ندارند.
  •   همواره وقت كم دارند و در سخن گفتن، غذا خوردن، راه رفتن و…. شتابزده و عجولند.
  •  موفقيت را به طور كمي ميسنجند و ذهني مملو از آمار و ارقام دارند
  •  ناشكيبا بوده و غالباً پرخاشجو و خشن به نظر مي رسند .

 خصوصيت افراد داراي شخصيت نوع ((ب)):

  •  صبور و شكيبا و بردبار هستند .
  •  خوشرو و آرام ميباشند .
  •  در برخوردها و مراوداتشان ملايم هستند .
  •  براي تفريح كار ميكنند نه براي برنده شدن . در كاركردن متعادل هستند . در اين مورد افراط نميكنند
  •  نسبت به موعدهاي كاري خيلي حساسيت نشان نميدهند .
  •  اهل رقابت نيستند .
  •  بدون احساس گناه استراحت ميكنند و از اوقات فراغت نهايت لذت را ميبرند .
  •  اهل لاف و گزاف نيستند .
  •  يك كار را سر فرصت انجام ميدهند و بعد از فراغت از آن به كار بعدي مي پردازند.

يافته هاي روشني كه از تحقيقات پزشكي روي شخصيت هاي نوع ((الف)) بدست آمده است نشان ميدهد كه آنها بيشتر دچار بيماريهاي مزمن قلبي ميشوند. در يك مطالعه از 3000 نفر مرد، 77 درصد آنهايي كه حملات قلبي داشته اند از نوع شخصيت ((الف )) بوده اند. يافته ها نشان مي­دهند كه در سنين بين 39 تا 49 سال، افراد نوع ((الف)) 5/6برابر نوع ((ب)) حوادث بيماريهاي قلبي را تجربه مي­كنند. خلاصه اينكه، افراد نوع ((‌الف)) خودشان را بيشتر در معرض موقعيت­هاي فشارزا قرار ميدهند و به خودشان فشار وارد ميآورند كه در آن موقعيت ها به سختي كار كنند. به همين خاطر، بيشتر پيامدهاي چنين تنيدگي بالايي را تجربه خواهند نمود.

تا اين اواخر محققين باور داشتند كه افراد داراي رفتار نوع ((الف)) احتمال بيشتري دارد تا به استرس در شغل و غير شغل دچار شوند مخصوصاً باورهاي زيادي وجود داشت كه رفتار نوع ((الف)) ميتواند با شدت بيشتري براي بيماريهاي قلبي مضر باشد. يك تجزيه و تحليل خلاصه از شواهد، نتايج جديدي را بدست ميدهد. با در نظر گرفتن اجزاي مختلف رفتار نوع ((الف)) اين نتيجه بدست آمد كه تنها خصومت و عصبانيت از رفتار نوع ((الف)) واقعاً ‌با بيماريهاي قلبي در ارتباط است. عصبانيت مزمن، بدگماني و سوء ظن ميتواند بسيار خطرناك باشد .اگرشخصي خيلي پرانرژي،رقابت جو،جاه طلب،بي حوصله وستيزه جوباشد،احتمالا آثاراسترس شدت پيداخواهدكرد.اشخاصي كه تيپ شخصيتي Aدارند،به طوردايم عصباني مي شوند،تندتند حرف مي زنند،احساس فوريت مي كنندواغلب به مسئوليتهاي خود مي انديشند.نقطه مقابل شخصيت تيپA،شخصيت تيپBاست. كساني كه شخصيت تيپ Bدارند،آرام،راحت وبدون تنش هستند.

منبع

ساده میر،زهرا(1394)، رابطه بین ارزیابی میزان استرس رویدادهای زندگی وتیپ شخصیت دربیماران مبتلا به ام اس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0