نظریه های مربوط به تعارض

نظریه ی الیس : الیس معتقد است که آشفتگی روابط یک زوج به طور مستقیم به رفتار های طرف دیگر یا شکست های سخت زندگی مربوط نمی شود بلکه بیشتر به دلیل باور و عقیده ای است که این زوج در مورد چنین رفتارها و شکست هایی دارند .

نظریه­ی آیرون بک : ریشه ی اصلی مشکلات زناشویی و روابط انسانی سوءتفاهم است. تفاوت در نحوه ی نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن می شود و اینکه هر یک از طرفین مسأله را به نحو متفاوتی می بینند و آنچه گفته می شود با آنچه شنیده می شود گاه کاملاً متفاوت است. در واقع سوءتفاهم هم یک فرآیند پویاست و زمانی ایجاد می شود که زن و شوهر تصویر مخدوش از همسرش در ذهن دارد. این تصویر مخدوش به سهم خود شرایطی را فراهم می سازد که طرفین رفتار و گفتار یکدیگر را تعبیر کنند . هرگاه زوجین به انتقاد، عیبجویی و نکوهش بپردازند، به دنبال آن تحقیر می آید. تحقیر مقدمه ای جهت تضعیف روحیه هیجانی، عاطفی طرف مقابل و پایه ای برای بی اعتبار کردن رابطه می شود. رفتارهای تحقیر آمیز به احساس خود؛ وجود  طرف مقابل حمله می کنند و دلایلی برای افزایش و تشدید هیجان منفی می شوند. تحقیر شامل اهانت، تمسخر  و شوخی خصمانه است و وقتی که طرف مقابل حس کند که به شخصیتش حمله می شود، احساس می کند که باید دفاع کند در حالت تدافعی، مشاجرات را شدت می بخشد و به صورت توجیه کردن، انکار مسئولیت و شکایت کردن طرفین از یکدیگر مطرحست حالت تدافعی معمولاً به معنای خرابکاری و کارشکنی عمدی در رابطه نیست ،یکی از رفتارهای تعارضی غیر سازنده است که می تواند باعث مشاجره شود .

 تعریف راهبردهای حل تعارض

مهارتی است حیث ثبات و استحکام ازدواج که می تواند تعادل مناسب را جهت انجام رفتارها و واکنش های مثبت در مقابل رفتارها و واکنش های منفی، حفظ و برقرار کند . حل تعارض در رابطه مؤفقيت آميز حرف اول را مي زند و تنفر حاصل از تعرض همسر احتمالاً به تعارض زناشويي دامن مي زند و مانع از حل مؤفقيت آميز تعارض مي شود.

بهترین سبک مؤثر مديريت تعارض

سبک تفاهم و تعامل: به باور همسراني که اين سبک را در زندگي مشترک خود به کار مي‌برند، اختلاف و تعارض در زندگي زناشويي امري طبيعي و اجتناب‌ناپذير است که بايد با همکاري يک‌ديگر آن را حل کنند.  آن‌ها در کنار توجه به اهداف و علايق خود، به اهداف و خواسته‌هاي همسرشان نيز اهميت مي‌دهند و به‌هنگام تعارض، به راه حل‌هايي توجه مي‌کنند که نيازهاي طرفين را بر آورده سازد . روشن است که پيامد چنين سبک سازنده‌اي، رابطه‌اي موفق است.چنان‌که نتايج يک تحقيق نشان مي‌دهد، زوجيني که هنگام تعارض و ناسازگاري راه همدلي و محبت را پيش مي‌گيرند و مشکل را مشکل هر دو مي‌دانند، 34% مخالفت کم‌تري با هم دارند و 58% از ناسازگاري آن‌ها کاسته مي‌شود.

نگرش   و نياز  دو مقوله‌ در تعارض همسران

دو مقوله‌ی  نگرش  همسران به تعارض و توجه به  نيازهاي يک‌ديگر  در چگونگي برخورد با تعارض و رفع زمينه‌هاي آن، اهميت فراوان دارند؛ چراکه نگرش‌ها و نياز‌ها، رفتار انسان‌ها را هدايت مي‌کنند.

نگرش: آن‌چه اهمیت دارد توجه به نگرش‌هاي کليدي مسلطي است که به‌مثابه ويروس‌هاي ارتباطي در نگرش همسران نسبت به تعارض، مسموميت ايجاد مي‌کند. نگرش جامع و سازنده درباره‌ی اختلاف و تعارض از سه رکن تشکيل مي‌شود:

  • اختلاف ميان همسران امري طبيعي و اجتناب‌ناپذير است. بعضي از همسران فکر مي‌کنند بايد با کپي برابر اصل خود ازدواج کنند و تحمل هيچ مخالفت، سليقه‌ی متفاوت و نظر ديگري را ندارند.
  • نيازهاي زن و شوهر به يک اندازه معتبر است؛ زن و شوهر با درک نيازهاي يک‌ديگر و توجه به تأمين نيازهاي ديگري مي‌توانند زمينه‌ی آرامش يک‌ديگر را فراهم کنند.
  • بهترين راه حل براي حل تعارض، توافق طرفين درباره‌ی موضوع مورد اختلاف است؛ بهترين راه حل براي اختلاف زن و شوهر راه حلي است که در آن منافع هر دو طرف تأمين شود.

 نقش درک نيازهای همسر در مديريت تعارض:

 به موازات نقش نگرش در شيوه‌ی مواجه زوجين با تعارض، شناخت و توجه به نيازهای طرف مقابل نقش اساسي در کاهش زمنيه‌هاي تعارض یا ايجاد بحران در روابط همسران دارد.  ويليام گلاسر مي‌گويد: هر کاري که ما مي‌کنيم خوب يا بد، مؤثر يا بي‌اثر، دردناک يا لذت‌بخش، ديوانه‌وار يا معقول… براي ارضاي نيروهاي قدرت‌مند درون خودمان است. به عقيده‌ی وي حتي رفتار نامناسب نيز در اختيار کارکردي ويژه است؛ به‌طوري که اين‌گونه رفتارها به‌طرزي مخدوش و منحرف يک نياز روان‌شناسانه را برطرف مي‌کند. هرچه همسران، انگيزه‌ی دروني رفتار طرف مقابل را بيش‌تر درک کنند، بهتر مي‌توانند تغيير مثبت به‌وجود بياورند؛ به طوري که اگر در رفع آن نياز‌ها به همسران‌شان کمک کنند، شاهد تغيير رفتار همسرشان در جهت مثبت خواهند بود .چاپمن، معتقد است که پنج نياز اساسي، رفتار انسان را تحت تأثير قرار مي‌دهد و اغلب اوقات انگيزه‌ی رفتار را تشکيل مي‌دهد. اين نيازها به اين شرح هستند:

نياز به عشق: اساسي‌ترين نياز انسان‌ها، نياز به عشق ورزيدن و مورد عشق واقع شدن است. ميل و آرزوي دوست داشتن ديگران، انگيزه‌ی فعاليت‌هاي نوع‌دوستانه و خيرخواهانه‌ی بشر نيز هست. وقتي آدمي به ديگران کمک مي‌کند، احساس خوبي درباره‌ی خودش دارد. از سوي ديگر، بخش قابل ملاحظه‌اي از رفتارهاي انسان با انگيزه‌ی دريافت عشق و محبت صورت مي‌گيرد. وقتي انسان احساس مي‌کند که ديگران به او توجه دارند و خوش‌بختي او براي آن‌ها مهم است و علایق او را دنبال مي‌کنند، رفاه و آسايش او را مي‌خواهند، احساس مي‌کند که مورد عشق و محبت است. کلمات محبت‌آميز و عاشقانه‌ی همسران به يک‌ديگر نيازهاي آن‌ها را به دوست داشتن ديگري ارضا مي‌کند و از سوي ديگر عشق و به احتمال قوي دوستي طرف مقابل را در پي دارد.

نياز به آزادي: هر انساني آرزو دارد که خودش زندگي را پيش ببرد و تحت کنترل ديگران نباشد؛ به‌عبارت ديگر، انسان خواهان آزادي در انتخاب شيوه‌ی زندگي است. به‌همين دليل، همسران مي‌خواهند آزادانه احساسات، افکار و آرزوهاي خود را بيان کنند و آزادانه اهداف خود را انتخاب کنند و آن‌چه را براي‌شان لذت‌بخش است بخوانند، بنويسند و برنامه‌هاي مورد علاقه‌ی خود را از تلويزيون تماشا کنند. اين آرزوي آزادي به‌قدري قوي است که هرگاه همسري احساس کند که شريک زندگي‌اش سعي در کنترل او دارد، موضع تدافعي مي‌گيرد و خشمگين مي‌شود. البته او اشاره مي‌کند که آزادي هرگز مطلق و بي‌حد و حصر نيست و زوجينی که نتوانند بين عشق و آزادي تعادل برقرار کنند، هرگز زندگي رضايت‌بخشي نخواهند داشت.

 نياز به مهم بودن: سومين نيازي که انگيزه‌ی رفتار آدمي است، نياز به مهم بودن است. اين نياز، درون همه‌ی آدم‌ها آرزوي انجام کاري را ايجاد مي‌کند که به آن‌ها احساس رضايت و اهميت مي‌دهد. بسياري از رفتارهاي ما از اين نشأت مي‌گيرد که مي‌خواهيم تأثير مهمي بر جهان بگذاريم و در ياد همگان بمانيم. قدرداني همسران از يک‌ديگر موجب ارضا شدن اين نياز مي‌شود.

نياز به استراحت: انسان‌ها به لحاظ فيزيکي، ذهني و عاطفي چنان خلق شده‌اند که به ضرب‌آهنگ و تعادل بين کار و بازي نياز دارند. شيوه‌هاي رفع اين نياز بي‌شمار است و تحت تأثير علايق منحصر به‌فرد افراد قرار دارد.

نياز به کسب آرامش: نياز در کانون دروني انسان قرار دارد و چيزي درون انسان هست که به دنبال اتصال با جهان غيرمادي است. بشر عطشي معنوي دارد که او را وادار مي‌سازد فراتر از دنياي مادي و فعاليت‌هاي روزمره به جست‌وجوي معنا بپردازد .

منبع

چهری،پروین(1394)، رابطه تعارض زناشویی با نگرش دختران به ازدواج،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0