نظريه هويّت
از نظر کروگر ؛ پنج رويکرد موجود دربارهي هويّت عبارتاند از: رويکرد تاريخي ، رويکرد مرحلهاي ـ ساختاري، رويکرد فرهنگي ـ اجتماعي ، رويکرد داستاني و رويکرد رواني ـ اجتماعي ؛ فرآيندي. از اين پنج رويکرد به دو رويکرد مرحلهاي ـ ساختاري و رويکرد فرآيندي ميپردازيم چرا که بيشتر مورد توجّه پژوهشگران بوده است و تحقيقات بيشتري بر روي آنها صورت گرفته است.
رويکرد مرحلهاي ـ ساختاري
اساس نظري اين رويکرد به ديدگاه ساختگرايي بر ميگردد. بر اساس اين ديدگاه افراد از طريق تفکّرات، اعمال و هماهنگيهاي خود نقش فعّالي در ايجاد هويّت خودشان ايفا ميکنند. ساخت واقعي گاهي ممکن است حاکي از خلّاقيت و گاهي حاکي از رشد باشد، اما در مجموع شامل دو عنصر است. بنابراين هويّت يک ساختار است که با واقعيّت بيروني و دروني محدود ميشود . اين رويکرد بر تغيير ساختاري رشد من که به تجربههاي زندگي فرد معنا ميدهد، تمرکز دارد. تغييري که از کودکي تا بزرگسالي در انسان ايجاد ميشود. صرفاّ افزودهشدن اطّلاعات جديد بر اطّلاعات قبلي نيست، بلکه ساختارهاي معنابخش او به پديدههاي مختلف فرق ميکند. از جمله نظريهپردازان در اين راستا اريکسون و مارسيا هستند.
ديدگاه اريکسون
از زاويهي روانتحليلگري براي اوّلينبار اريکسون بود که در نظريّهي خود ماهيت رواني ـ اجتماعي هويّت را با توجّه به نقش مهمّ جامعه در تأييد، حمايت و کمک به شکلگيري هويّت مورد توجّه قرار داد. بر طبق نظر اريکسون در نظريّهي گسترهي حيات در رشد بشر، داشتن حسّ يکپارچه از هويّت خود، دستيافتن به حسّي از تماميّت شخصي و تداومداشتن در طول زندگي، براي رسيدن به عملکرد شخصي بهينه لازم است. وي رشد شخصيّت را در هشت مرحله بيان نموده است، هر مرحله شامل بحراني است که توسّط ايجاد روابط اجتماعي صحيح حل ميشود. اين بحران براي بعد رواني قابل توجّه است و اثراتي بر رشد شخصيّت سالم باقي ميگذارد. هر مرحله شامل مزيّتهاي روانشناختي براي شخصيّت است. پنجمين مرحله، رشد احراز هويّت در برابر پراکندگي نقش است. اريکسون هويّت سازگاريافته را حاصل تلاش زياد بر روي شکلگيري هويّت از دوران کودکي تا نوجواني ميداند. در اين صورت فرد به شناسايي ايدهآلها ميرسد، در صورتيکه در هويّت گمگشته، فرد توانايي رشد مجموعهي ايدهآلها خودهاي ممکن را ندارد. هويّت خود به صورت مجموعهاي از تصاوير خود است که فرد به دنياي بيرون نشان ميدهد. شغل، مذهب و ايدئولوژي، سياست و نقشهاي جنسيّتي از عواملي هستند که به هم ميپيوندند و هويّت فرد را تشکيل ميدهند.
هويّتيابي زودرس يا پيشرس
وقفهاي است در فرآيند شکلگيري هويّت. هويّتيابي زودرس، تثبيت زودرس هويّت فرد از خودش است که اين تثبيت در ساير امکانات و تواناييهايي که شخص براي توصيف خود دارد، تأثير ميگذارد. نوجواناني که هويّتشان پيش از موعد تثبيت ميشود تأييد ديگران برايشان اهمّيّتي اساسي دارد. عزّت نفس آنان تا حدود زيادي بستگي به تأييد ديگران دارد؛ معمولاً براي مراجع قدرت اهمّيّت زيادي قائلند و بيشتر با نوجوانان ديگر همنوايي ميکنند و کمتر استقلال رأي دارند. در ضمن اين دسته به ارزشهاي سنّتي مذهبي بيشتر علاقهمندند و کمتر تأمّلي و با فکر عمل ميکنند، مضطرباند و افکارشان قالبي، سطحي و ارتجاعي است و با ديگران کمتر روابط نزديک برقرار ميکنند. هرچند که از لحاظ هوش کلّي تفاوتي با همسالان خود ندارند، ولي به دشواري ميتوانند انعطاف از خود نشان دهند و به هنگام مواجهه با تکاليف شناختي و تنشزا نميتوانند واکنش مساعد از خود نشان دهند؛ معمولاً از نظم و ساخت در زندگيشان استقبال ميکنند. با والدينشان روابط نزديکي دارند : پدر و پسر روابط نزديکي دارند و ارزشهاي والدين را ميپذيرند. در عين حال والدين اين گروه به طور کلّي پذيرا و مشوّق هستند و نوجوان را تحت فشار ميگذارند که با ارزشهاي خانواده همنوايي کند .
هويّتيابي ديررس يا سردرگمي در هويّتيابي
برخلاف گروه بالا، گروهي ديگر از نوجوانان يک دورهي طولاني از سردرگمي هويّت را ميگذرانند. شايد هيچگاه احساس هويّتي قوي و روشن در آنان ايجاد نشود. اينها نوجواناني هستند که نميتوانند خود را بيابند، نوجواناني هستند که خود را رها و فارغ از پيوند نگه ميدارند و در حالت تجرّد در دوران پيش از شکلگيري هويّت باقي ميمانند. نوجواناني که دچار سردرگمي هويّت هستند عزّتنفس کمي دارند، استدلال اخلاقيشان رشد نيافته است و به دشواري مسئوليّت زندگي خود را به عهده ميگيرند. تکانشي هستند و تفکّري نامنظّم دارند و آمادگي اعتياد به مواد مخدّر دارند. روابط فرديشان غالباّ سطحي و گاهوبيگاه است. هرچند که به طور کلّي با نحوهي زندگي والدينشان مخالفند نميتوانند از خود شيوهي زندگي جديد ابداع کنند.
هويّت کسبشده
جستوجو و سردرگمي شايد گاهي مفيد باشد. افرادي که پس از يک دوره جستوجوي فعّالانه به احساس هويّتي قوي دست يافتهاند، در مقايسه با آنهايي که هويّتشان شکل گرفته، بي آنکه اين دوره را گذرانده باشند، استقلال رأي بيشتري دارند، خلّاقترند و تفکّر پيچيدهتري دارند. اين گروه در ضمن توانايي بيشتري براي برقراري ارتباط نزديک دارند، هويّت جنسي با ثباتتري دارند، به خود با ديدي مثبت نگاه ميکنند و استدلال اخلاقي رشديافتهتري دارند. در عين حال که به طور کلّي روابط مطلوبي با والدين دارند، از خانوادههاي خود به نحو چشمگيري مستقل شدهاند.
منبع
رحیمیان،افسانه(1393)، رابطهي بين سبکهاي هويّت و تابآوري با شادماني در دانشآموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید