مراحل یادگیری سازمانی
کندمیر و هالت یادگیری سازمانی را به عنوان فرایندی معرفی می کند که شامل چهار مرحله اصلی است که شامل کسب دانش، انتشار دانش، تفسیر مشترک و حافظه سازمانی است .
صاحب نظر | مرحله (1) | مرحله (2) | مرحله (3) | مرحله (4) |
دفت و ویک | جمع آوری اطلاعت | تعبیر و تفسیر اطلاعات | استفاده عملی از اطلاعات | – |
هابر | شناسایی اطلاعات و دانش جدید | مبادله و نشر دانش | افزودن دانش جدید | تبدیل دانش به نظریه عملی |
نونکا و تاکوچی | کسب دانش | بکارگیری دانش | انتقال دانش | – |
کراسن و دیگران | آگاه شدن | تعبیر و تفسیر | انسجام بخشی | نهادینه سازی |
انواع يادگيري سازمانی
در يك تقسيمبندي كلاسيك در ميان نويسندگان صاحب نظر يك وفاق جمعي در تفكيك دو نوع يادگيري وجود دارد كه صرف نظر از نامگذاري هريك از اين دو نوع تقريباً مفهوم يكساني توسط آنها ارائه شده است. فايول و لايلز انواع يادگيري را در قالب دو سطح بيان ميكنند كه عبارتند از: يادگيريسطح پايين و يادگيري سطح بالا. يادگيري سطح پايين در داخل يك ساختار سازماني و يا مجموعهاي از قواعد اتفاق ميافتد. يادگيري سطح پايين منجر بهتوسعه روابط پايهاي ميان رفتار و نتايج ميشود، اما اين امر اغلب در دوره كوتاهي اتفاق ميافتد و تنها بخشي از آنچه سازمان انجام ميدهد را تحت تأثيرقرار ميدهد.
به نظر اين دو نويسنده يادگيريسازماني نتيجه تكرار رويه معمول است و شامل ايجاد روابط بين رفتارها ونتايج مربوط به آنها ميباشد. در نتيجه اين اتكال به رويه و روال عادي، يادگيري سطح پايين بيشتر در زمينه سازماني اتفاق ميافتد كه به خوبيدركشده و مديريت به توانايي خود در كنترل موقعيتها باور داشته باشد. هرچند اين نوع كنترل واضح بر روي عوامل محيطي بيشتر از ويژگي هاي مديرانسطح پايين و مياني است تا مديران سطح بالا، اما يادگيري سطح پايين را نبايد باسطوح پايين سازمان اشتباه گرفت. هر سطح از سازمان ممكن است به نوبهخود درگير اين نوع از يادگيري شود. آرجريس و شون اين نوع از يادگيري را يادگيري تك حلقهاي ناميدهاند. يادگيري تك حلقهاي فرايندي استكه جنبههاي اصلي و كليدي تئوري مورد استفاده يا مجموعه قواعد سازمان را حفظ ميكند و خود را به مشخص كردن و تصحيح خطاها در درون اينسيستم مفروض از قواعد محدود ميكند. از سوي ديگر، هدف يادگيري سطح بالا تنظيم قواعد و هنجارهاي كلي به جاي فعاليتها و رفتارهاي بخصوص است.
روابطي كه در نتيجه يادگيريسطح بالا ايجاد ميشوند، اثرات بلندمدتي بر روي سازمان به عنوان يك كلدارند. اين نوع از يادگيري با استفاده از كاوش خلاقه، توسعه مهارت و بينشاتفاق ميافتد. بنابراين، يادگيري سطح بالا بيش از يادگيري سطح پايين فراينديشناختي است. به نظر فايول و لايلز زمينه يادگيري سطح بالا معمولاً ابهامآميز و نامعين است كه اساساً در اينچنين زمينهاي رفتار كاملاً تكراري تقريباً بيمعني خواهد بود. با توجه به ايننكته، يادگيري سطح بالا عمدتاً در سطوح بالاي مديريت، كه هنجارهايتصميمگيري از حداقل درجه معيني برخوردارند، اتفاق ميافتد.
يادگيري دوحلقهاي زماني اتفاق ميافتد كه سازمان خطاها را كشف و اصلاح ميكند وهنجارها، رويهها، سياست ها، و هدف هاي موجود را زير سؤال ميبرد و به تعديل واصلاح آنها ميپردازد. آرجريس و شون نوع سومي از يادگيري تحت عنوان يادگيري ثانويه يا سه حلقهاي را معرفي ميكنند. يادگيري ثانويهزماني اتفاق ميافتد كه سازمان ها ياد بگيرند كه چگونه يادگيري تك حلقهاي و دوحلقهاي را اجرا كنند. به عبارت ديگر، يادگيري سه حلقهاي توانايي يادگرفتن درباره يادگيري است.
فايول و لايلز ويژگي هاي تعاريف ارائه شده از دو نوع يادگيري سطح پايينو سطح بالا را در قالب جدول شماره يك مقايسه كردهاند:
یادگیری سطح بالا | یادگیری سطح پایین | |
ویژگی ها | از طریق استفاده از کاوش خلاقانه و بینش اتفاق می افتد. روال ناپذیر است. توسعه ساختارها و قواعد تفکیک شده برای مقابله با نقصان کنترل. زمینه مبهم. اغلب در سطح بالا اتفاق می افتد. | از طریق تکرار به وقوع می پیوندد. اعمال کنترل بر روی فعالیت ها، قواعد و ساختار های جاری زمینه درست درک شده. در تمام سطوح سازمان اتفاق می افتد. |
پیامد ها | بینش ها، کاوش های خلاقانه و آگاهی های جمعی | نتایج رفتاری. |
مثال ها | تنظیم مقاصد اصلی سازمان. مهارت های تعریف مسأله. توسعه داستان ها و فرهنگ های جدید. | نهادینه کردن قواعد رسمی سازمان. تعدیل سیستم های مدیریتی. مهارت های حل مسأله. |
منبع
شمشادی، صادق(1394)، رابطه توانمندسازی روانشناختی با اعتماد و یادگیری سازمانی، پاياننامه کارشناسيارشد، مدیریت آموزشی، دانشگاه بوعلی سینا
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید