مراحل طلاق
فرایند طلاق در طی زمان و در غالب مراحل خاصی اتفاق میافتد و ویژگیهای اصلی آن عبارتند از: فشار روانی فراوان، دوسو گرایی و دو دلی، تردید به خود و عدم یقین حتی زمانی که طرفین قبول دارند که این رابطه را دیگر نمیتوان نگه داشت. به خصوص وقتی پای فرزندان، بویژه فرزندان خردسال هم در میان باشد، تصمیمگیری در این مورد به کاری بسیار دشوار و دردناک مبدل میشود.
کارتر و مک گلدریک ، مراحل به وجود آمدن طلاق را در چرخهای ارائه میکنند که چهار مرحله دارد :
تصمیمگیری برای طلاق: که مستلزم پذیرش ناتوانی در حل تنشهای زناشویی در حد کافی برای ادامه رابطه است. در این مرحله هریک از طرفین باید نقش و سهم خود در نارسایی زندگی زناشویی را بپذیرد، روند یا سیر طلاق معمولاً با شروع اصطکاک و تنش میان زن و شوهر آغاز میشود و این روند در تکامل خود، بیتفاوتی عاطفی و سپس دشمنی علنی و واقعی را به دنبال دارد.
برنامهریزی در مورد طلاق: که مستلزم تهیه برنامههای عملی برای تمامی اجزای نظام زناشویی است. فکر طلاق در یک یا هر دو زوج شکل میگیرد و روی آوردن یکی از آنها به فرد یا افراد دیگر به عنوان محرم و همدل در این مرحله شایع است. در این مرحله زن و شوهر بر سر مسائل مربوط به حق حضانت، دیدارها و مسائل مالی با یکدیگر همکاری میکنند. آنها در این مرحله با مخالفت خانوادههای اصلی خود ؛ خانواده گسترده مواجه میشوند.
جدایی: در این مرحله زن و شوهر موضوع دلبستگی به یکدیگر را باید حل و فصل میکنند و برای تداوم همکاری در زمینه روابط مشترک مربوط به فرزندپروری و حمایت مالی مشترک از فرزندان تمایل بیشتری پیدا میکنند. سوگواری در خصوص فقدان خانوادهای تمام عیار و کامل از ویژگیهای این مرحله است، در این مرحله زوجین باید امور مالی مربوط به فرزندان را بازسازی کنند و با زندگی مجزا انطباق پیدا کنند.
سازگاری با طلاق: در این مرحله زوجین باید بر احساس خشم، ناراحتی و گناه خود غلبه کنند و از امیدها، رویاها و انتظاراتی که از ازدواج میرفت، دست بردارند.
مدیریت طلاق
گذران درمان طلاق آنطور که درمانگر میپسندد خیلی هم شفاف نیست و اغلب نیازمند زمانی طولانی است تا مراجعان بین جدایی و با هم بودن یکی را انتخاب کنند. سرانجام زمانی فرا میرسد و درمانگر مشاهدات خود را بیان میکند مبنی بر اینکه زوجها دائماً مسائل بینتیجه را مورد بحث قرار داده و هیچ کدام مایل یا قادر به ایجاد تغییرات و اصلاحات لازم جهت بقای ازدواج نمیباشد . امروزه زوجهای متقاضی طلاق بیش از هر زمان دیگری به مدیریت در زمینه طلاق نیازمندند. از نظر دریمن، مدیریت طلاق به زوجهای در شرف طلاق کمک میکند تا با دیدی وسیع با مسألة طلاق مواجه شوند. اینکه کدام زوج ناراضی میتواند از بروز درگیری و آشفتگی جلوی فرزندان خودداری کند در حیطه مدیریت طلاق قرار میگیرد. نتایج تحقیقات حاکی از این مسألهاند که پایان دادن به زندگیهای پر دردسر و حفظ زندگی کم دردسرتر که آشفتگی کمتری به چشم میخورد، به نفع فرزندان است. این مسأله درمانگر را بر سر یک دوراهی قرار میدهد. درمانگر منافع چه کسی را باید مد نظر قرار دهد؟
درمانگر یا مشاور هر نگرشی که داشته باشد باید قاطعانه به زوجها کمک کند تا به پیامدهای طلاق برای خود و فرزندانشان بیاندیشند و گاه طلاق را به بعد از بزرگ شدن بچهها موکول کنند اما توقعات بالای اجتماعی- فرهنگی امروزه، اولویت را به نیازهای شخصی و فردی داده است. هیچ کسی یا هیچچیز کمتر نمیتواند زوجهای مصمم به طلاق را از تصمیمشان منصرف سازد. درمانگر میتواند یک جدایی موقت و آزمایشی را پیشنهاد بدهد تا فرصتی جهت سازش و تصمیمگیری عاقلانهتر داشته باشند. اکثر زوجهای در حال طلاق به احتمال قوی یک دوره جدایی کوتاه مدت را تجربه کردهاند.
این نوع جدایی میتواند فواید زیادی داشته باشد و از آن میتوان به عنوان ابزار کنترل تعارض، کاهش خشم و تصمیمگیری منطقی و همچنین سپری در مقابل خشونتهای رو به رشد عاطفی و فیزیکی استفاده کرد. علاوه بر این جدایی موقت راهی برای تعطیلی موقت جر و بحثها است و فرصت محدود و مشخصی به فرد میدهد تا بتواند از بنبست خارج شود. و عاقلانه تصمیم بگیرد. این جدایی میتواند به عنوان فرصتی برای یادگیریهای جدید و تبیین ارزشهایی که در آن به بررسی امکان وجود راهکارهای دیگر در ارتباطات، منتقل و به زندگی مستقل پرداخته میشود، بدانند که راههای دیگری نیز هست.
مهمتر اینکه درمانگر باید به زوج یادآور شود این جدایی تمرینی جهت آمادگی برای طلاق است، در این دوره آنها فرصت آمادگی لازم برای سازگاری عاطفی و رفتاری با مسأله طلاق را کسب میکند. برعکس میتوان جدایی را به عنوان وسیلهای برای حفظ زندگی مشترک از طریق تنظیم مجدد تعهدات ازدواج و فسخ مفاهیم قدیمی در نظر گرفت. جدایی سازمان یافته است که نیازمند تداوم جلسات مشاورهای است. زوجها اگر چه خواستار زندگی جدا از هم هستند اما با این حال خواهان ادامه زوجدرمانی به طور منظم نیز هستند، بیشتر زوجها در مورد عدم تغییر برنامههای مالی توافق نظر دارند. تغییرات اساسی مانند تغییر محل اقامت، شغل و محل زندگی فرزندان در این برنامه روی خواهد داد.
تنها یکی از زوجها خانه را ترک میکنند و گاه به طور توافقی و به نویت در خانه میمانند. اگر زوجها به توافق برسند که از وکلای خود استفاده کنند، فرایند طلاق روند دوستانهای خواهد داشت و درمانگر راحتتر میتواند به آنها کمک کند تا نگرشی بدون سرزنش داشته باشند، و بدینسان روابط فردی و خانوادگی بهبود خواهد یافت و درمانگر همچنان به مشاوره زوجی ادامه میدهد. باید به زوجها یادآور شد نیمی از زوجهایی که جدا از هم زندگی میکنند سرانجام از هم طلاق میگیرند. در این صورت زوجی که مایل به طلاق نیست به خاطر ترس از وقوع حتمی طلاق، به شدت با این جدایی مخالفت خواهد نمود. هر یک از زوجها ممکن است احساسات و برداشتهای متفاوت و گوناگونی نسبت به جدایی داشته باشند.
درمانگر باید به آنها کمک کند تا این برداشتها و احساسات را دسته بندی نموده و از این طریق محاسن و معایب این جدایی را آشکار سازند. مطالعه دقیق اصول اساسی جدایی، چه به عنوان تمرین آمادگی و شروع پذیرش طلاق و چه به مثابه تلاش برای تغییر مفاهیم و حافظ زندگی مشترک، بسیار مهم میباشد. تعداد انگشت شماری از زوجها، به طور آشکار در مورد پیامدهای عملی تصمیمات طلاق صحبت میکنند. آنها فقط گاهی در مورد اتفاقی که برای فرزندان رخ میدهد، صحبت میکنند. مسائلی که باید در مورد آنها تصمیمگیری شود عبارتند از مدت زمان جدایی اولیه، زمان بررسی و پیگیری ادامه مشاوره، تعیین مکان ملاقات، حمایت از کودکان، تأمین بودجه، دخالت یا عدم دخالت وکیل و نحوه آگاه سازی فرزندان، آیا زوج میتواند افراد دیگر را ملاقات کند یا باید تنها باشد؟ تصمیمات بعدی میتواند در مورد علت طلاق و سوء تفاهم باشد و با بکارگیری اصول روشن از صدمات اجتماعی جلوگیری شود. البته به مباحثی از قبیل اینکه زوجها چه زمانی وارد مرحلۀ نهایی میشوند نیز باید پرداخته شود.
منبع
حاکمی،نازنین(1394)، رابطه طلاق عاطفی والدین با اختلال های رفتاری-هیجانی دختران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید