تعارضات زناشویی  

حل تعارضات زناشویی یکی از آرزوهای مشاوران خانواده است. اگر بپذیریم که هیچ زندگی مشترکی بدون تعارضات قابل تصور نیست، آن گاه می توانیم خود را از فشار چرایی به وجود آمدن مشکل برهانیم و در عوض به حل آن فکر کنیم. شناسایی تعارضات همسران در زندگی مشترک متأسفانه برخی افراد سر هر موضوع و یا اتفاقی که از طرف فرد مقابلشان صورت می گیرد، پیش‌داوری و یا قضاوت زود هنگام می‌کنند که در زندگی آنها تأثیر منفی می‌گذارد. همه ما در زندگی کم و بیش شاهد مشاجره بین پدر و مادر بوده ایم و یا خود به عنوان والدین گاهی با همسرمان مشاجره کرده ایم. حتماً شنیده اید که قدیمی ها می گفتند دعوا، نمک زندگی است. شاید منظور آن ها این بوده است که هیچ زندگی بدون دعوا نمی شود. اما موضوع این است که اگر این دعواها یا تعارضات در زندگی مشترک حل نشود، دیگر نه نمک زندگی بلکه سمی مهلک خواهد بود که اساس آن را به خطر خواهد انداخت. از این رو حل این تعارضات که مایه اصلی اختلاف در زندگی مشترک است، هم و غم مشاوران و کارشناسان خانواده می باشد و هرچه در این زمینه تلاش شود باز کم است. خوشبختانه با پیشرفت علم مشاوره و آشنایی نسبی مردم با مشاوره ها، استفاده از تکنیک های مختلف برای حل مشکلات زناشویی رواج پیدا کرده است. کتاب های زیادی در این زمینه چاپ می شود و الگوهای مختلفی برای کمک به زوج ها ارائه می شود.

برونفن برنر در نظریه نظام های بوم شناختی پاسخ های اعضای خانواده را درپیوند با هم می داند. او شخص را به صورتی در نظر می گیرد که در یک نظام پیچیده از روابط رشد می کند، به طوری که چندین سطح از محیط اطراف بر او اثر می گذارند. در این الگوتعاملات رفتاری میان همسران ، یکی از عوامل تأثیر گذار بر رشد روانی کودکان به شمار می رود. تعارض بین والدین ، یکی از مشکلاتی است که کودکان سراسر دنیا با آن مواجهه هستند وتقریباً همه کودکان حدی از تعارض بین والدین را تجربه و آن را به عنوان منبع تنیدگی معرفی می کنند. زمانی که رابطه زناشویی والدین صمیمی باشد ، فرزندان خود را بیشتر تشویق وتحسین می کنند و کمتر از آنها ایراد می گیرند و یا آنها را سرزنش می کنند . در مقابل، وقتی که زندگی زناشویی تنش زا وخصمانه است، والدین به احتمال بیشتری به فرزندان ابراز خشم ، انتقاد وتنبیه می کنند.تعارض زناشویی، با تأثیر بر روحیات وخلق وخوی کودک موجب تنش ومشکلات رفتاری وعاطفی برای کودکان است وهم با اثرگذاری بر رضایت از زندگی زناشویی پدر ومادر ، به صورت غیر مستقیم موجب اختلال در تعامل والد– کودک و فرزند پروری خواهد بود. چنانچه زن وشوهر نتوانند یک الگوی ارتباطی سالم را در تعاملات خود بکار گیرند ، روابط آنها در تعامل با دیگر اعضای خانواده نیز دچار بحران می شود. براساس مطالعه برنان در کنشهای متقابل تعارضات خانوادگی، به طور معمول چند الگوی رفتاری مختلف نظیر مقابله منفی ومقابله منفی توأم با خشنوت بروز می کند.

مطالعات نشان داده اند کودکانی که پدر و مادر آنها مرتب با یکدیگر در تعارض هستند اغلب مشکلات رفتاری جدی نظیر عدم اطاعت ، پرخاشگری ، اضطراب وگوشه گیری و اختلال در کنش های شناختی ، اجتماعی( مانند احساس بی کفایتی)، افت تحصیلی، روانشناختی ومسایل بهداشتی دارند. حتی کودکان نوپا به عواطف منفی وخصمانه در خانه با اضطراب ، اندوه آشکار وخشم پاسخ می دهند ، چه آنها که خود درگیر این مسائل باشند یا نباشند نشان دادند که کشمکش های زناشویی به عنوان یک عامل استرس زا می تواند با کاهش احساس ایمنی هیجانی کودک به مشکلات سازگاری او بی انجامد.

سطح بالای تعارض والدین احساس امنیت وایمنی را در کودکان دچار اشکال می کند . این کودکان مرتب دچار این بیم هستند که ثبات فضای خانواده بر هم خورد ومورد خشم والدین قرار گیرند. با مشاهده تعارض ودرگیری های شدید والدین این کودکان روش اداره کردن عواطف منفی را یاد نخواهند گرفت ورفتار والدین الگویی  برای برون ریزی عواطف منفی وپرخاشگری خواهد بود.

ازدیدگاه دیگری ارتباط بین تعارضات زناشویی ومشکلات کودکان یک ارتباط دو سویه است بدین صورت که کودکان دشوار که رفتار انعطف ناپذیر ، بهانه گیر وسختی دارند خود موجب بالا رفتن تعارض برای والدین خواهند بود و تعارض های والدین هم رفتار کودک را تشدید می کند . والدین در برابر کودکان سخت بیشتر احساس بی کفایتی دارند و مایل هستند بهتر بتوانند رفتارهای انضباطی اعمال کنند وگاهی این عمل منجر به بالا رفتن درگیری بین خود آنها می شود .

بنا به نظریه سیستمی، سطح اضطراب جاری، شیوه های برخورد با اضطراب، و شدت استرسورهای جاری، یا وقایع التهاب زا، که تشدید کننده اضطراب و فرآیندهای آن در سیستم خانواده گسترده است، عوامل اصلی تعیین کننده زمان، شدت و تداوم تعارض زناشویی است . باید توجه داشت که همیشه احتمال برخورد و اصطحکاک در سیستم وجود دارد، لذا این سیستم باید خود را برای ایجاد تغییرات بافتی مورد نیاز آماده کند . به عبارت دیگر، وجود یا عدم تعارض نیست که کیفیت ازدواج را تعیین می کند، بلکه چگونگی مقابله با شرایط تعارضی است که کیفیت رابطه را تعیین می کند.

روابط زناشویی روی شرکای ارتباطی تأثیر گذاشته و باعث تغییر آنها می شود و همه اینها با تغییر روابط همراه است . باورها، شناخت و اسطوره هایی که در ذهن افراد، از جمله زوج ها، موجودند در نحوه ارتباطات آنان تأثیرگذار است. شناخت این باورها و نفوذ آنها در زوج ها بر کارکرد خانواده و در سازگاری زناشویی و تداوم این ارتباط نمی تواند نادیده گرفته شود .

ارتباط، عنصر اصلی تعارض در تمام تعارضات بین فردی است. رابطه بین ارتباط و تعارض به یکی از اشکال زیر است :

  • رفتار ارتباطی اغلب باعث ایجاد تعارض می شود.
  • رفتار ارتباطی تعارض را نشان می دهد.
  • رفتار ارتباطی وسیله ای است برای برخورد سازنده یا تخریب کننده با تعارض.

پاترسون، هیپ، ویس و ترنر منابع تعارض را به این صورت دسته بندی کرده اند:

  • زمینه های اجتماعی که در بر گیرنده تغییر روابط افراد به دلایل مختلف تغییرات اجتماعی ناشی از دوره های مختلف زندگی زناشویی، تقسیم مسئولیت های والدین، فشارهای اقتصادی و بی ثباتی اجتماعی می باشد.
  • فشارهای موقعیتی که دربرگیرنده اتفاقات غیرقابل پیش بینی بیماری های کهنه، مرگ والدین و … است.
  • تفاوت های ادراکی مانند متفاوت دیدن موقعیت برای شروع و ادامه زندگی از طرف زن و همسر.
  • مشکلات رفتاری که شامل ناهمانندی های رفتاری، مشکلات مربوط به نحوه گفتگو به دلیل تدابیر توافقی ناقص و اختلاف به دلیل تغییر بر اثر مراحل رشدی خانواده که باعث تغییر در چرخه رشد خانواده می شود.

لانگ و یانگ  و نوابی نژاد  نیز دسته بندی هایی را درباره عوامل مؤثر در ایجاد تعارضات زناشویی بیان کرده اند، اما در این میان ثنائی از عوامل زیر نام می برد:

«پول، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، مصرف مواد مخدر، نحوه صرف اوقات فراغت، اختلافات مذهبی، خیانت جنسی، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، مشکلات مادی، سوء استفاده جسمی، مشکلات ارتباطی، ازدواج در سنین پایین، درگیریهای شغلی و امثال آنها.» به طور کلی، آشفتگی رابطه از طریق ارزیابی ذهنی رابطه به وسیله زوج ها مشخص می شود. آشفتگی مداوم در رابطه غالباً به اقدام برای طلاق و جدایی می انجامد. به هر حال، بعضی از زوج ها با وجود مشکلات ارتباطی جزئی جدا می شوند. در حالی که سایر زوج ها با وجود مشکلات ارتباطی شدید و جدی در کنار هم می مانند. زوج درمانی معمولاً، و نه همیشه، پاسخی مناسب به آشفتگی رابطه است .

پیش درآمد جدایی زوج ها، تعارض های زناشویی است که از بگو مگوهای ساده شروع شده و تا درگیری های لفظی، نزاع و کتک کاری و گاهاً جدایی ممکن است، گسترش پیدا کند. تعارضات زناشویی زمانی بالا می گیرد که درجات مختلف استقلال یا وابستگی زوج ها به یکدیگر جهت همکاری و تصمیم گیری مورد نیاز باشد. درجه اختلافات می تواند در نتیجه حساسیت ها به وجود آید و باعث اختلاف های جزئی تا تعارضات شدید شود .

وقتی یکی از دو طرف احساس عدم تساوی کند و یا در دریافت دستاورد، عدم تعادل را تجربه کند، باعث بروز تعارض می شود . کارلسون و دیگران معتقدند که تعارض زناشویی در مورد هر زوج به طور معناداری با زوج های دیگر متفاوت است. تعارض زناشویی ممکن است آشکار یا پنهان، واقعی یا غیر واقعی، هشیار یا نا هشیار باشد که هر کدام تبعات خاصی را برای کل خانواده در پی دارد.

  چنانچه در روابط درمانی زناشویی به زخم یا جراحت عاطفی اشاره نشود یا چنانچه زخم های عاطفی به خصوص اگر کهنه و مزمن باشند، زیاد شوند، روابط صمیمانه فرو می پاشد. یعنی به عوض یک زخم، روابط مملو از زخم ها شده یا آسیب پذیر می شوند. در این باره گاتمن، برای توصیف فروپاشی زناشویی از مدلی به نام آبشار استفاده می کند. وی می گوید که اولین اقدامات عبارتند از: گلایه کردن، رنجش و اتخاذ موضع دفاعی، یعنی هر گونه حملاتی که از طریق بی ارزش کردن شخص مقابل صورت می گیرد. چنانچه اختلافات زناشویی ادامه یابد، ممکن است به صورت مزمن کنار بکشند، که گاتمن آن را دیوار سنگی کشیدن می نامد. اصطلاح دیوار سنگی کشیدن آخرین حد کناره گیری است و حاکی از آن است که واحد زن و شوهری در معرض خطر دفن شدن می باشد و قادر نیست از طریق حتی یک واقعه عاطفی قدرتمند خود را ترمیم کند .

 در این میان رحمت اللهی، فاتحی و احمدی  اختلالات مرتبط با تعارض های زناشویی را بدین شکل دسته بندی کرده اند:

الف) عوامل درون فردی، شامل: اختلالات شخصیتی، اختلالات روانی، اختلالات جسمی، عادات و صفات شخصیتی آزار دهنده.

ب) عوامل برون فردی، شامل: اختلالات جنسی، الگوهای ارتباطی ناسالم، اختلالات عشق، اختلالات ارتباط کلامی و غیر کلامی، همسر آزاری، خیانت، افکار و باورهای غیر منطقی زوج ها، تفاوت ویژگی های شخصیتی، مشکلات ساختاری، مشکلات مربوط به صرف وقت با یکدیگر، اختلاف ارزشها، اختلافات فرهنگی و مشکلات رشدی.

ج) عوامل فرافردی، شامل: مشکلات اقتصادی، شغلی، مشکلات مربوط به خانواده های اصلی و اقوام، دخالت منفی خانواده های اصلی، اقوام و دوستان، مشکلات مربوط به مسائل سیاسی، مشکلات مربوط به فرزندان، سایر عوامل فشارزا و تغییرات مهم زندگی.

ابعاد تعارض

 در زندگی روزمره ما استرس زاهای مختلفی، وجود دارد. عوامل استرس زای بیرونی، با واکنش های درونی همراه است که معمولاً به صورت آشفتگی های هیجانی یا فیزیکی یا روانی تجربه می شود. ناتوانی در مقابله مؤثر با این آشفتگی ها معمولاً باعث ایجاد تعارض بین افراد، بدون توجه به ثبات رابطه آنها، می شود. تعارض در فرهنگ فارسی عمید  به معانی زیر آمده است؛ با هم خلاف کردن، معترض و مزاحم یکدیگر شدن، اختلاف داشتن. البته تعارض به خودی خود منفی نیست و الزاماً نتایج مخرب به بار نمی آورد ، بلکه فرآیندی است که می تواند باعث درک بهتر تفاوت ها شود. برای حفظ ثبات عاطفی خود و روابط، داشتن روش های مثبت و منطقی در برخورد با تعارض بسیار مهم است . در آموزش برخورد با تعارض است که می فهمیم چه کسی هستیم؟ سپس فرصت پیدا می کنیم تا مهارت های مناسب چگونگی برخورد با فشارهایی که روی ماست، بیاموزیم. چگونگی برخورد ما با تعارض و نتایج آن، بسته به درک مثبت ما از تعارض است .

معمولاً تعارض را به صورت ناهماهنگی و مزاحمت تعریف می کنند اما مطالعه درایور و گاتمن  نشان می دهد که بروز عواطف مثبت، مانند شوخی و خنده، در جریان تعارض یک پیش بین خوب برای ثبات و رضایت در رابطه ی زناشویی است و همین هم، برخلاف آنچه در بالا آمد، باعث هماهنگی می شود. اگرچه در رسانه ها، فیلم ها، کتاب ها، و مقاله هایی که در مجلات منتشر می شود همواره این پیام منتقل می شود که تعارض خوب نیست، اما بهتر است تا دید خود را نسبت به این مفهوم تغییر داده و آن را طور دیگری ببینیم .

تعارضات خانوادگی، چرا؟

 پنج نیاز اساسی انسان که با او زاده می شود و مبنا و سرچشمه رفتارهای اوست عبارتند از : نیاز به آزادی، قدرت، بقا، سرگرمی، عشق و نحوه تامین آن و شدت و ضعف آن ها در ذهن هر یک از ما تصاویری را به وجود می آورد. به عنوان مثال درباره نیاز به عشق، تصویری از همسر ایده آل در ذهن خود داریم از او توقع برآورده شدن این نیاز را داریم. این تصویر و تصاویری از این دست در دنیای کیفی یا آرمانی ما جا می گیرد. دنیایی که با دنیای واقعی تفاوت دارد. در دنیای آرمانی تصاویر خودمان و چیزهایی را که دوست داریم، می گذاریم اما در دنیای واقعی زندگی می کنیم. یک زوج که عاشق همدیگر می شوند و با هم ازدواج می کنند، در واقع مشابه همسر ایده آل خود در دنیای آرمانی را پیدا کرده اند. اما نباید رفع نیاز به عشق تنها دلیل ازدواج ۲ نفر باشد زیرا زوج ها در زندگی مشترک ممکن است ازجانب دیگر نیازهای اساسی خود با همسرشان دچار تعارض شوند. مثلاً اگر در نیاز به آزادی و دیگری در نیاز به قدرت هم خوانی نداشته باشند، هر یک برای رفع نیاز خود به طرف مقابل فشار می آورند و از این جا تعارضات شروع می شود. آن ها کم کم از تصویری که در دنیای آرمانی خود از همسرشان داشته اند، فاصله می گیرند و به همین دلیل که زوج ها گاه به یکدیگر می گویند: ((تو با آن چیزی که من فکر می کردم، خیلی فاصله داری)). البته نباید شدت و ضعف نیازهای مختلف را در انسان ها فراموش کرد. زوج ها باید در علاقه به نیازهای مختلف با یکدیگر هم خوانی داشته باشند. زوج ایده آل، زوجی است که نیاز به قدرت و آزادی اش پایین باشد، نیاز به بقا و سرگرمی درحد متوسط و هر دو به عشق و تعلق خاطر نیاز بیشتری داشته باشند. انتظار می رود چنین زوجی با هم کمترین تعارض را داشته باشند. توجه به تصاویر دنیای آرمانی و تعارضاتی که با دنیای واقعی در زندگی یک فرد دارد، می تواند زمینه ساز یک سری مشکلات کوچک و بزرگ برای او شود. به عبارتی تعارض یعنی فاصله گرفتن دنیای کیفی از دنیای واقعی. زوج ها درچنین شرایطی در واقع از برآورده نشدن یکی از پنج نیاز اساسی خود و فاصله گرفتن همسر از تصویری که در دنیای آرمانی داشتند، گلایه مند می شوند.

 وقتی کلمه تعارض را می شنویم هزاران سؤال در ذهنمان شکل می گیرد از جمله:

  • تعارض چیست و چگونه در زندگی انسان رخ می دهد ؟
  • تعارض برای زندگی انسان مفید است یا مضر؟
  • چه روشهایی  برای حل یا کنار آمدن با آن وجود دارد؟

 مفهوم تعارض

در واقع تعارض عبارت است از: عدم توافق و مخالفت دو فرد با يكديگر، ناسازگاري و نظرات و اهداف و رفتاري كه درجهت مخالفت با ديگري صورت مي‌گيرد و همچنين ستيزه‌اي بين افراد دراثر منافع  ناهمسو و اختلاف اهداف و ادراكات مختلف.

تعارض به طور طبيعي درتمام زمينه‌هاي شغلي،تحصيلي، خانوادگي، ازدواج و درسطح فردي وجمعي روي مي‌دهد. روابط خانوادگي فشرده‌ترين موقعيت براي تعارضات بين فردي است. روابط عاطفي وعاشقانه زمينه رابراي محک زدن جدي مهارتهاي آموخته شده براي زندگي مهيا مي‌کنند. در ارتباط بين افراد، تعارض وقتي بروز مي‌كند كه فرد بين اهداف، نيازها، يا اميال شخصي خودش و اهداف، نيازها و اميال شخصي طرف مقابلش ناهمسازي و ناهمخواني مي‌بيند. بروز اختلاف و عدم تفاهم درخانواده امری شایع است و هیچ خانواده‌ای از این امر مستثنی نیست، اما گاهی این اتفاقات به تعارض‌های شدید منجر می‌شود. کافی است نگاهی به صفحات روزنامه یا گذری به دادگاه خانواده بزنید. امروزه خانواده‌ها درگیرانواع مختلفی ازتعارضات واختلافات شدید هستند که این اختلافات باعث عدم کارکرد خوب و سالم خانواده به عنوان اولین و قدیمی‌ترین نهاد اجتماعی می‌شود. نهادی که وظیفه اصلی آن ایجاد روحیه وشخصیت سالم است خود به عاملی برای اختلالات عاطفی، رفتاری وشخصیتی تبدیل شده است.

تعاریف تخصصی متعددی از تعارض

تعاریف متعددی برای واژه تعارض زناشویی ارائه شده است. درمانگران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع برسر تصاحب پایگاه‏ها و منابع قدرت و حذف امتیازات دیگری می‏دانند .

  1. تعارض مجادله ای است بر سر اثبات ارزش ها و ادعاها برای دستیابی به موقعیت، قدرت و منابعی که باعث صدمه، تخریب و حذف طرف مقابل می شود .
  2. تعارض وقتی بروز می کند که یکی از طرفین درگیر نیازمند تغییر باشد، تا ادامه رابطه و رشد امکان پذیر گردد .
  3. موقعیتی که در آن افراد وابسته به هم در ارضای نیازهای شخصی با هم تفاوت دارند و یکدیگر را مخل دستیابی به اهداف خود می دانند .
  4. تعارض مجادله ای است، بین حداقل دو فرد وابسته به یکدیگر، که در آن هر یک، طرف مقابل را مانعی بر سر رسیدن به اهداف خود می داند .

تعارض زناشویی از نظروایل

کنش و واکنش دوفردکه قادر نیستند منظور خود را تفهیم نمایند، تعارض یا تنازع نامیده می‏شود.

دیدگاه های تعارض

آنچه که تعارض را ایجاد می کند ، وجود نظرات مختلف و بدنبال آن سازگاری یا ضد و نقیض بودن آن نظریات است. درک نظریات مختلف کمک می کند تا شیوه های مناسبی  را برای حل تعارض انتخاب کنیم. در طول سالهای اخیر ، سه نظریه  متفاوت در مورد تعارض مطرح شده است.

دیدگاه سنتی  

ازتعارض باید گریخت چراکه کارکردهای زیانباری در درون سازمان بجای خواهدگذاشت . دراین دیدگاه تعارض با واژه هایی چون ویران سازی، تعدی، تخریب، بی نظمی مترادف است لذا باید ازآنها دوری جست.

دیدگاه روابط انسانی

تعارض پدیده ای غیرقابل اجتناب وطبیعی است و نمی توان آنرا حذف کرد . باید تعارض را فراگرفت و در صورت امکان آنرا حل و فصل کرد .

 دیدگاه تعاملی

تعارض نه تنها می تواند نیروی مثبتی درسازمان ایجادکند بلکه یک ضرورت بدیهی برای فعالیت های سازمانی بشمارمی رود. ابتدا باید ریشه تعارض که بنیادی است شناخت سپس درجهت نظم دادن به آن کوشید.

عقاید مثبت و منفی نسبت به تعارض از نظر ویلموت و هاکر

عقاید منفی نسبت به تعارض:

  • هماهنگی طبیعی و تعارض غیرطبیعی است.
  • تعارض و عدم توافق مثل هم هستند.
  • تعارض نتیجه یک آسیب درونی است.
  • تعارض اصلاً نباید مطرح شود.
  • برخورد با تعارض بایستی مؤدبانه و با قاعده باشد.
  • عصبانیت مشخص ترین هیجان در تعامل تعارضی است.
  • فقط یک راه برای حل تعارض ها و تفاوت ها وجود دارد.

عقاید مثبت نسبت به تعارض:

  • تعارض غیر قابل اجتناب است و حقیقت زندگی یافتن راه حلی برای رویارویی مؤثر با تعارض ها است.
  • تعارض به معنی رو کردن مشکلات و مواجهه با آن ها است.
  • تعارض گاهی به افراد کمک می کند تا به هم نزدیک شده و اهدافشان را مشخص کنند.
  • تعارض می تواند به کنار گذاشتن دلخوری ها کمک کند و زوج ها را در فهم بیشتر همدیگر یاری دهد.

هشت کارکرد مثبت تعارض از نظر ترنر

  • بهره‏ گیری از انرژی به جای سرکوب آن .
  • استفاده خلاقانه ازتعارض درجهت رشد پرسش‏ ها و آرای جدید.
  • برملاشدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی مانده‏اند.
  • خلق شیوه‏ هایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین.
  • ارزیابی مجدد قدرت در رابطه.
  • خلق یک فضای همکاری و مشارکت.
  • یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل.
  • مذاکره دوباره درمورد قراردادهای دیرین وتغییرانتظارات در رابطه.

عوامل تعارض

رفتارفردی : خصوصیات رفتاری، اخلاقی و نظام های ارزشی افراد ، عواملی ازقبیل تحصیلات، سابقه کار، تجربه وآموزش، هر فرد را به صورت یک شخصیت یا مجموعه ای خاص ازدیگران جدا می کند . عدم درک این خصوصیات ازسوی دیگران می تواند موجب کشمکش و بروزتعارض شود .

ساختاری: عدم توافق برروی ساختارها، اهداف، معیارهای عملکرد، شیوه های تصمیم گیری، قوانین ومقررات و ….

 ارتباطی: عدم درک پیام، پیچیدگی معانی پیامها، اختلاف درمجاری ارتباطی و …….

زمینه های تعارضات زناشویی

 دربررسی تحقیقات به عمل آمده عوامل گوناگونی به عنوان عامل زمینه ساز بروز مشکلات زناشویی به چشم می خورند،که به طور اجمال عبارتنداز:

  • تعداد زیاد فرزندان ویا نداشتن فرزند.
  • ازدواج درسنین پایین.
  • عدم تمکین زن وندادن نفقه توسط شوهر.
  • تفاوت سنی زیاد زن وشوهر.
  • اختلاف طبقاتی وتحرک طبقاتی (مثبت ومنفی).
  • زندانی شدن شوهر.
  • فقرومشکلات اقتصادی.
  • فرزندان ازدواج قبلی.
  • ناآشنایی یاکوتاه بودن مدت آشنایی با همسر قبل از ازدواج.
  • ازدواج اجباری.
  • عدم تفاهم درگذراندن اوقات فراغت.
  • رابطه نامشروع.
  • بدبینی به همسرو عدم صداقت قبل و بعد از ازدواج.
  • اعتیاد شوهر.
  • بدرفتاری زن یا شوهر.
  • بیماری یکی از زوجین.

مراحل تشدید تعارض زناشویی

مشاهده رشد تعارض زوج ها یکی از راههای درک این پدیده است؛ هر چه گفتگوی زوج در مراحل تعارض بی فایده تر باشد، تعارض بالا گرفته و وارد مرحله بعدی می شود. هر چه مراحل بالاتر باشد، تعارض شدیدتر است و مداخلات بیشتری را می طلبد .

مرحله اول : کمترین حد تعارض، در زوج هایی دیده می شود که تازه ازدواج کرده اند. مدت تعارض کمتر از 6 ماه است و هنوز رنجش و تنش خاصی ایجاد نکرده است.

مرحله دوم : تعارض در این زوجها حدود 6 ماه طول کشیده است. ارتباط بین طرفین باز است و هر دو نارضایتی خود را ابراز می کنند، با این حال مثلث سازی و سرزنش اوج گرفته است. زوج ها اوقاتی را با هم هستند و خوش حالند اما رنجش نیز مشهود است.

مرحله سوم : این زوج ها بیش از 6 ماه تعارض دارند و دوره های شدید اضطراب و استرس را تجربه می کنند. سرزنش و قدرت نمایی مشهود است. در ابتدا خشم و کنترل بیرونی بروز می کند و به مرور به مثلث سازی می رسد. ارتباط ها بسته و اعتماد پایین است.

مرحله چهارم : زوج هایی که در این مرحله هستند در تمام ابعاد ارتباطی خود استرس شدیدی را تجربه می کنند. به همین خاطر، ارتباطات ضعیف است، کسب قدرت و سرزنش بالاست،  قضاوت شدید است،  خود افشایی کم است و مثلث سازی وجود دارد. درمان ارتباطی مؤثر نیست، چرا که شدت خشم بالاست.

بر همین اساس کارلسون و دیگران نیز سطوح تعارض ارتباطی را بدین ترتیب فهرست کرده اند:

  • سطح اول : شامل زوج هایی است که تعارض زناشویی در حداقل درجه، و میزان یا تعارضی را درست پیش از درمان بروز داده اند. درمان در این سطح عمدتاً مداخله های روانی- آموزشی گروهی است.
  • سطح دوم : شامل زوج هایی است که تعارض های مهمی را تجربه کرده اند. هرچند الگوهای ارتباطی آن ها باز و مناسب است، انتقاد و فرافکنی رو به افزایش است.
  • سطح سوم : با تعارض زناشویی شدید مواجه هستند. این تعارض غالباً بیش از حد معمول است و فرافکنی بسیار زیاد است. انگیختگی عاطفی، اضطراب و شدت قطبی شدن مثلث های محیطی بالاست و ارتباط همراه با تعارض مشخص، روابط بسته و قطع است. درجه انتقاد کردن بالاست و سرزنش کردن متداول است.
  • سطح چهارم : آن است که همه ملاک های ارزشیابی تعارض زناشویی در اوج خود و در نقطه بی نهایت قرار دارند، ارتباط کاملاً بسته است، تبادل اطلاعات بسیار ضعیف است، سوءاستفاده و سرزنش بسیار زیاد است و درد دل کردن و همدلی در روابط اساساً وجود ندارد و یا بسیار اندک است. مشخصه بارز این سطح، مذاکره با یک وکیل حقوقی توسط یکی یا هر دوی آنهاست.

منبع

جهانفر ،محمود (1393)، رابطه بین اضطراب و افسردگی با تعارضات زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته روانشناسي بالینی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0