مدیریت مسائل اجتماعی
مدیریت مسائل عمومی یا اجتماعی تلاشی است در جهت پیشبینی مسائل عمومی که در ارتباط با موسسه میباشند و سپس در مورد مسائل مذکور بهطوریکه بتوان استراتژی مناسبی را در برابر آنها اتخاذ کرد و مصالح موسسه را در بلندمدت حفظ نمود. مدیران امروز برای تصمیمگیری، علاوه بر عوامل مؤثر اقتصادی میبایست بصیرت کافی نسبت به عوامل بیشمار غیراقتصادی نیز داشته باشند. آنان نباید با ارزیابی پیامدهای غیرمالی و مادی تصمیمات خود، منشأ آنها را شناسایی کنند. لذا، چنانچه تاکنون مدیران را بر اساس توفیقشان در سودآوری ارزیابی میکردند، ازاینپس آنان را با شاخصی جامعتر از صرف سودآوری موردسنجش قرار میدهند.
بنابراین، در دوران حاضر، برای مدیران، مهارتها و تواناییهای دیگری همچون مهارتهای سیاسی، مهارتهای ارتباطی و تحلیلی از اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار است. مدیران میباید بهعنوان یک شخصیت سیاسی در عرصه سازمان ظاهرشده، بتوانند با محیط بیرون سازمان و عوامل سیاسی ارتباط حاصل نمایند و قدرت تحلیل و ارزیابی این عوامل را در رابطه با اهداف سازمان داشته باشند.
به عقیده بارنی و گریفین برای انجام این کار بایستی بهطور رسمی و با دقت، انجام و اجرای قوانین مختلف کشوری و صنفی مثل: قانون کار و سایر قوانین ، را در سازمان کنترل کرده و اطمینان یافت که کارها بهدرستی و با صحت انجام میشود. به همین منظور، فران استکمست ؛ یکی از محققین و پژوهشگران علم مدیریت ، معتقد است که در سازمانهای امروزی بایستی یک مدیر متخصص و آشنا به سیاستهای عمومی و اجتماعی بهعنوان «مدیر سیاستهای عمومی و اجتماعی» وجود داشته باشد.
این نوع مدیر بهطور مؤثر در محدوده سیاستهای عمومی و اجتماعی سازمان بهعنوان یک عامل کارآمد در اداره سازمان فعالیت میکند. مدیر سیاست عمومی و اجتماعی سازمان کسی است که دانش، مهارت، تجربه و دیدگاه لازم برای نقش جدیدش را داراست. وی شرایط و ویژگیهای لازم برای چنین مدیریتی را بدین شرح توضیح میدهد:
- دانش: درک درست و اساسی از نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور که موضوعاتی چون تاریخ، ساختار حکومتی، سازمانهای موجود جامعه و فعالیتهایشان را در بر میگیرد و نیز درک و شناخت مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جاری و در حال شکلگیری که روی سازمانها و جامعه تأثیر میگذارد
- مهارت: توانایی بهکارگیری مهارتهای فکری، ارتباطی سیاسی و . . . در جهت برنامهها و تصمیمگیریهای روزمره. از قبیل ارتباطات شخصی، نشستهای کوچک.
- تجربه: مشارکت در فرآیند سیاستهای عمومی، مثلاً تجزیهوتحلیل مسائل سیاست عمومی، توضیح و تشریح مسائل عمومی از طریق سخنرانی و. .
- نگرش و دیدگاه: تعهد شخص به حفظ و توسعه نظام ملی مملکت.
منبع
اسدی،صابر(1393)، ارتباط بین مسئولیت اجتماعی و تعهد سازمانی در بین کارکنان،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم اجتماعی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید