الگوبرداری والدین

داده ها حاکی از همپوشی بالایی بین اختلالات اضطرابی والدین و کودک است. کودکان اضطرابی با رفتارهای اضطرابی والدین مواجهه بودند . مشاهده اعمال وگفتار والدین به طریق اضطرابی ممکن است که کودکان آن را ترسناک تشخیص دهندو یاد بگیرید و نسبت به حوادث مشابه در آینده بیم داشته باشند.الگوسازی اضطرابی به وسیله والدین همچنین ممکن است مسئول سوگیری هایی در ادراک کودک ازتهدید (خطر) ایجاد کند و یا احساس کنترل شخصی را محدود سازد. با وجود این شواهدی وجود دارد که الگوسازی والدین برای رشد اختلالات اضطرابی کودکان دامنه زیادی ندارد. گرونر، موریس، مرکلباخ، در پژوهش خود  مشخص کردند  والدینی که نسبت به رویدادها  به طریق اضطرابی واکنش نشان می دهند  کودکان آن موارد را ترسناک تشخیص دهند و نسبت به حوادث مشابه در آینده بیم داشته باشند.

فرزندپروری

بسیاری از محققان ویژگی های عمومی رفتار والدین-کودک را در سه بعد تعریف نموده اند این ابعاد عبارتند از:

  1. گرمی : والدین با محبت به نیازها و علایق کودکان خود، بیش از نادیده انگاشتن و محروم کردن او پاسخ می دهند.
  2. نظارت و کنترل: والدین دارای این بعد رفتاری مایلند از نزدیک کودکان خود را نظاره کنند و معیارهای قاطعی برای رفتار داشته باشند و از فرزندان انتظار عملی کردن آنها را دارند ولی لزوماً آنها را تنبیه نمی کنند ؛
  3. بعد درگیر بودن؛ والدین دارای این بعد تنها قادر هستند نگرش ها و رفتارهای کودکان خود را توصیف کنندواز نظر نگرشی کودک محورند .

با توجه به ابعاد رفتاری گرمی و کنترل، بامریند ، سه نوع الگوی رفتاری والدین را ارائه نمود:

  1. الگوی رفتاری قاطع و اطمینان بخش؛ که با تقاضاها و پاسخ دهی بالامشخص می شود
  2. الگوی رفتاری مستبد نیز با تقاضاها و پاسخ دهی بالامشخص می شود،
  3. الگوی رفتاری سهل گیر؛ که با تقاضای کم و پاسخ دهی بالا مشخص می شود. الگوی تربیتی استبدادی بیشترین رابطه را با ناسازگاری های کودکان دارد.

الگوی تربیتی استبدادی

والدین دارای الگوی رفتاری مستبد در امر تربیت کودک خود کنترل زیاد و گرمی کم اعمال می کنند. والدین در این الگوی رفتاری، بسیار متوقع هستند و این الگویی تربیتی مبتنی بر محبت نکردن، سرزنش، انتقاد و سخت گیری است. نگرش والدین این است که«همان کاری را که من گفتم انجام بده» چون انتظار دارند فرزندان بدون چون و چرا از دستورات آنها اطاعت کنند، کمتر به گفتگو با آنها می پردازند، اگر کودک اطاعت نکند به فشار و تنبیه متوسل می شوند. فرزندانی که والدین مستبد دارند، مضطرب گوشه گیر و ناخشنود هستند، آنها زمانی که در تعامل با همسالانشان دچار مشکل می شوند، با خصومت واکنش نشان می دهند. پسرها خشم و سرپیچی زیادی نشان می دهند و دختر ها وابسته می شوند و از تکالیف چالش انگیز عقب نشینی می کنند. این والدین اغلب مقررات شدید و سختی را وضع می کنند که موجب می شود میان آنها و فرزندانشان روابط ارباب رعیتی برقرار گردد. رفتار استبدادی می تواند رابطه ی کودک سرپرست را خراب کرده، احساس امنیت و عزت نفس را کاهش دهد. دختران خانواده های استبدادی بسیار منفعل، کناره گیر و با عزت نفس پایین هستند. این والدین کودکان را به دلیل ناتوانایی هایش سرزنش می کنند و هر خطایی که از کودک سر بزند فوراً با او برخورد می شود. این گروه از کودکان به طور مداوم میان افسردگی (سرزنش خود)، اضطراب (انتظار سرزنش) و حالت دفاعی (سرزنش دیگران) در نوسان باشند. علائم اضطراب و افسردگی دربیشتر خانواده های مستبد یافت می شود. یکی از مهمترین تفاوت های فرزند پروری مستبدانه و مقتدرانه در مفهوم کنترل روانشناختی نهفته است . در کنترل روانشناختی والدین تلاش می کنند تا احساساتی نظیر احساس گناه و شرم در فرزندان ایجاد کنند . در هر دو روش والدین از فرزندان تقاضاها و انتظارات بالایی دارند و بر رعایت نظم و مقررات خانواده ها تاکید می کنند و لی تفاوت آنها در این است که در فرزند پروری مستبدانه والدین انتظار دارند فرزندان بی چون وچرا نظرات، ارزش ها و هدف های آنها را بپذیرند در حالی که در فرزند پروری مقتدرانه والدین با فرزندان خود تعامل دارند و تلاش می کنند تقاضاهای خود و مقررات خانواده را برای فرزندان خود تبیین کنند . بنابراین اگر چه در هر دو روش والدین رفتارهای فرزندان خود را بسیار کنترل می کنند ولی در فرزند پروری مقتدرانه والدین از کنترل روان شناختی فرزندان پرهیز می کنند.

فرزند پروری مقتدرانه

فرزند پروری مقتدرانه با تقاضاها و پاسخ دهی بالای والدین مشخص می شود. والدین مقتدر معمولا مقررات سختی برای فرزندانشان وضع می کنند و بر اجرای آن پا فشاری می نمایند. آنها فرزندان شان را به مستقل بودن تشویق می کنند، علاقه زیادی به پیشرفت فرزندان خود دارند، بازخورد های مثبتی نسبت به پیشرفت آنان نشان می دهند. این والدین درخواست های معقولی از فرزندان خود دارند، صبورانه به نقطه نظرات فرزندان گوش می دهند و با استدلال منظور خود را روشن و صریح بیان می کنند و فرزندان را در دستیابی به اهدافی که خود برای آنها تعیین کرده اند،کمک و هدایت می کنند.

این گونه والدین همیشه بر رفتار کودک تاکید دارند و هرگز خود او یا شخصیتش را مخاطب قرار نمی دهند. اگر کودک رفتار ناشایستی انجام دهد،  والدین مقتدر به فرزندان خود می گویند که از رفتار آنها نا راضی هستند و آنها را توجیه می کنند که تنبیه شان تنها به منظور اصلاح رفتار است و هرگز قصد تخریب شخصیت آنها را ندارند. این والدین عقیده دارند که رفتار های اشتباه کودکان برای رسیدن به بلوغ فکری و مقابله با مشکلات دوران بزرگسالی ضروری است. آنها هرگز کنترل خود را از دست نمی دهند و تنبیه بدنی را بعنوان آخرین چاره و زمانی که تنبیه های دیگر اثری نداشته باشد مورد استفاده قرار می دهند .

الگوی تربیتی سهل گیر

فرزند پروری سهل گیرانه با تقاضا های کم والدین و پاسخ دهی زیاد آنها مشخص می شود. والدین سهل گیر توجه بیش از حد به فرزندان شان نشات می دهند و از آنان انتظارات کمی دارند. در این سبک، والدین مهرورز و پذیرا بوده و در عین حال متنوع نیستند و از هر گونه اعمال کنترلی خودداری می کنند والدین اغلب استقلال و آزادی زیادی به فرزندان نشان می دهند، ولی معمولا  اهداف و انتظارات روشنی برای فرزندان ترسیم نمی کنند. اغلب فرزندان خانواذه های سهل گیر پیشرفت تحصیلی پایین دارند. این والدین فرزندان را به حال خود رها می کنند و الگوی مناسبی برای آنها نیستند و بیشتر آنها از توانایی خود در تاثیر گذاشتن بر رفتار فرزندانشان مطمئن نیستند. این کودکان به خاطر رفتار بیش از حد محبت آمیز والدین، صبر و تحمل در برابر ناملایمات را نیاموخته اند و در برزگسالی با مشکلات فراوانی رو به رو خواهند شد.

منبع

بریزی،رحمت(1390)، نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر و نگرش­های ناکارآمد فرزند پروری والدین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0