فرایند و مدلهای ارزیابی عملکرد

هر فرآیندی مجموعه­ای از فعالیت­ها و اقداماتی با توالی و ترتیب خاص منطقی و هدفدار می­باشد. در فرآیند ارزیابی عملکرد نیز هرمدل و الگویی که انتخاب شود، طی مراحل ورعایت نظم و توالی فعالیت­های ذیل ضروری می­باشند:

  •   تدوین شاخص­ها و ابعد و محور­های مربوطه و تعیین واحد سنجش آنها
  •   تعیین وزن شاخص­­ها، بلحاظ اهمیت آنها و سقف امتیازات مربوطه
  •   استاندارد گذاری و تعیین وضعیت مطلوب هر شاخص
  •  سنجش و اندازه­گیری از طریق مقایسه عملکرد واقعی پایان دوره ارزیابی، با استاندارد مطلوب از قبل تعیین شده.
  •   استخراج و تحلیل نتایج

مدل­های ارزیابی عملکرد.

تاکنون مدل­ها و الگو­های مختلفی در خصوص ارزیابی عملکرد ارائه شده­اند که می­توان آنها را در سه دسته بشرح زیر دسته بندی نمود:

  •  مدل­های مبتنی بر زمان و هزینه، از قبیل  ؛ نمودار نیمه عمر  و  اسکور   که تاکید بر ارزیابی­های حوزه مالی و فرآیند­های ساخت و تولید داشته و مبتنی بر کنترول زمان و هزینه صرف شده می­باشند.
  •  مدل­های برتری سازمانی و خود ارزیابی، از قبیل:  جایزه دمینگ ،  جایزه ملی کیفیتبالدریج  و تعالی سازمانی  که تاکید بر ارزیابی­های حوزه مدیرت و فرایند­های ساخت و تولید داشته و مبتنی بر ارتقاء کیفی فرآیند­ها و نتیجه گیری می­باشند.
  •  مدل­های یکپارچه، از قبیل  : سیستم امارت،  منشور عملکرد ،  پنج مارکتینگ ،   مدیریت بر اساس هدف و نظام هوشین  وکارت امتیاز متوازن ،که تاکید ارزیابی­های حوزه مدیریت، ،فرآیند­های ساخت و تولید، مالی و نیروی انسانی داشته و مبتنی بر اجرای استراتژیک می­باشند .

حال به توضیح برخی از این الگو­ها خواهیم پرداخت.

الگوی مدیریت کیفیت فراگیر: مدیریت کیفیت فراگیر(TQM) به عنوان یک نگرش و فلسفه است که بر اساس آن، مفهوم کیفیت و جلب رضایت مشتری در همه جای سازمان جاری می­شود و با استفاده از تکنیک­های و ابزار­های آماری موارد را مورد تجزیه و تحلیل قرار می­دهد. مدیریت کیفیت فراگیر خواستار دگرگونی روشن مدیریت سنتی است. این مدیریت در نظر دارد مسئولیت، اختیار و توان تصمیم گیری را در همه رده­ها و بخش­ها به وجود آورد. غربی­ها اعتقاد دارند، واژه کنترل از یک بار معنایی تلخ برخوردار است، یادآور دیدگاه بازرسی انبوه است که این طرز تفکر می­خواهد آن را حذف کند و همین طور از آن مفهوم استنباط می­شود که جنبه مثبتی ندارد، زیرا این مواظبت تنها شامل فرآورده نیست بلکه کارکنان را در بر می­گیرد. به همین دلیل غربی­ها بیشتر از واژه TQM استفاده می­کنند.

الگوی مدیریت بر مبنای هدف : مقصود آن است که سازمان با تمام موجودیت و توان عملیاتی خود تلاش می­کند به آن دست یابد، اهداف پیش از هر گونه اقدامی یابد به وضوح تعیین، تفهیم و اعلام شود. اهداف یا هدایت کردن تلاش کارکنان به سمت یک نقطه معین جهت حرکت سازمان را مشخص می­کنند اگر اهداف سازمان، شفاف و قابل درک باشند، می­توان بر اسا آن استاندارد­های مشخصی را برای ارزیابی عملکرد سازمان وضع کرد. برای همین، اهداف را باید کمیت بندی کرد.

مدیریت بر اساس ارزش­ها: در مدیریت بر مبنای ارزش ها همه طرح ها، تصمیمات و عملیات در سازمان براساس ارزش ها هدایت و رهبری میشوند. توجه به این نکته ضروریست که این سازمان ها نیستند که مدیریت براساس ارزش ها را موثر می سازند بلکه این کار کارکنان است که این تاثیر را ایجاد می کند. به عبارت دیگر دلیل اینکه مدیریت براساس ارزش ها موثر واقع شود آن است که تعیین ارزش ها و عمل براساس آنها یک عمل انسانی است. اولین گام در به کارگیری مدیریت براساس ارزش ها در یک سازمان، پذیرش خالصانه فلسفه آن به وسیله عموم است، کارکنان باید ایمان بیاورند که MBV از جالب ترین موضوعات برای سازمان و گروه­های سهامداران کلیدی در طی زمان است.

الگوی جایزه ملی بالدریج: جایزه ملی کیفیت مالکوم بالدریج یک جایزه سالانه برای شرکت های آمریکایی به منظور دستیابی به اهداف کیفی و تجارت مناسب است. اهداف این جایزه، ارتقای آگاهی از کیفیت به عنوان یک عنصر مهم افزایش در رقابت، فهم نیازمندی های اجرای عالی و سهیم شدن در اطلاعات است.معیارهای جایزه بالدریج، نگرش قابل قبولی برای مطابقت با مدیریت کیفیت جامع در هر سازمان را فراهم می آورد. این معیارها بر پایه  ده  مفهوم هستند:

  • کیفیت مشتری گرا: کیفیت توسط مشتریان مورد قضاوت قرار می گیرد. بنابراین چنانچه در تمامی مراحل، مشتری در نظر گرفته شده باشد در این صورت محصول منجر به رضایت مشتری می شود بنابراین ضروری است که نیاز مشتری و بازار شناسایی شده توسط فاکتورهایی مورد سنجش قرار گیرد تا با فعالیت های لازم، منجر به رضایت مشتری شود.
  • رهبری: نیاز است که فرد اول سازمان و جهت های حرکت سازمان را برای رضایت مشتری به صورت واضح با انتظارات والا تنظیم کند.
  • بهبود مستمر و یادگیری: دستیابی به بالاترین سطح عملکرد سازمانی نیازمند داشتن یک شیوه برای بهبود مستمر است.
  • اهمیت دادن به کارکنان: موفقیت سازمان در بهبود عملکرد، خود وابستگی کامل به مهارت و تحرک نیروهای سازمان دارد.
  • واکنش سریع: هم اکنون پاسخگویی به مشتریان و نیاز آن ها و داشتن یک روش انعطاف پذیر برای ایجاد یک قابلیت، یکی از نیازهای اساسی هر سازمان است.
  •  کیفیت طراحی و پیشگیری: مدیریت باید تاکید زیادی روی مساله کیفیت طراحی و همچنین جلوگیری از اتلاف داشته باشد.
  • چشم انداز وسیع آینده: مدیریت سازمان باید همواره به صورت کلان تمامی جوانب مرتبط با سازمان را در نظر داشته و تصمیمات و برنامه ریزیهای خود را مبتنی بر این نگرش ها کند.
  • مدیریت با واقعیت: یک سیستم مدیریت پیشرفته باید بر پایه یک چارچوب اندازه گیری، اطلاعات و تجزیه و تحلیل باشد. اندازه گیری باید از استراتژی شرکت و از تمامی مواردی که روی فرآیند و خروجی ها تاثیر می گذارند، ناشی شده باشد.
  • توسعه مشارکت: سازمانها باید مشارکتی با مشتریان، کارمندان، تامین کنندگان و سازمان های آموزشی ایجاد کنند. مشارکت ممکن است به صورت داخلی یا خارجی باشد.
  • مسئولیت اجتماعی و شهروندی: ایجاد مسئولیت به انتظارات اولیه سازمانی بر میگردد که در ارتباط با مسائلی از قبیل ایمنی و سلامت محصول و همچنین سایر موارد در طول عمر محصول و یا خدمات انتظار می رود که این مسئولیت ها باید در نقاط مختلف سازمان و برای افراد مختلف تعیین شده باشد.

الگوی نظام مدیریت هوشین : نظام مدیریت هوشین، نظامی برای ارایه چشم انداز و اهداف سازمان به روش های عملی و قابل سنجش است. هدف ها اساس تعیین فعالیت هایی هستند که باید انجام گیرند همچنین به ایجاد ضوابطی که برای ارزیابی کمی و کیفی فعالیت ها لازم است کمک میکند. بدین ترتیب تعیین هدف ها یکی از مهمترین عوامل در اجرای مدیریت موثر در سازمان هستند. البته فرآیند هدف گذاری باید متناسب با نیازهای هر سازمان باشد. برخی از سازمان ها از یک ساختار رسمی خشک برای فرآیند هدف گذاری استفاده می­کند در حالی که برخی دیگر از سازمان ها فرآیند غیر رسمی را ترجیح می­دهند. طرح ریزی فرآیندی برای انجام بخشی از فعالیت ها را برای رسیدن به هدف ترتیب می­دهد. معمولاَ طرح ریزی مطالبی درمورد وظایف، مسئولیت ها و هزینه های شروع عملیات در قالب یک جدول سازمانی است و برای یک طرح ریزی کامل گام های زیر را برداشت:

  •  تعیین هدف
  •  تعیین نتایج
  •  فرضیه ها
  •  تعیین منابع مورد نیاز
  •  شناسایی محدودیت ها
  •  تعیین گام ها با وظایف اجرایی
  •  برنامه ریزی
  •  اجرا
  •  ارزیابی

در صورت رسیدن به اهداف بعدی و طرح ریزی های بیشتر برای یک مشکل به خصوص با ساده تر کردن یک گام از طرح ریزی های قبلی، این چرخه از گام اول تکرار می شود.

کارت امتیارزی متوازن

در اوائل دهه­ی 1990، رابرت کاپلان استاد دانشکده­ی بازرگانی دانشگاه هاروارد به اتفاق دیوید نورتون طراحی تحقیقاتی را به منظور بررسی علل توفیق دوازده شرکت برتر آمریکایی و مطالعه روش­های ارزیابی عملکرد در این شرکت­ها آغاز کردند. حاصل این تحقیق تحت عنوان ؛ شاخص­های محرک عملکرد  در ژانویه 1992 منتشر گردید. آنها دریافتند، شرکت­های موفق برای ارزیابی عملکرد فقط به شاخص­های مالی متکی نیستند بلکه عملکرد خود را از چهار  منظر مورد ارزیابی قرار می­دهند:

  • منظر مالی.
  • منظر مشتری.
  • منظر فرایند­های داخلی.
  • منظر یادگیری و رشد.

یافته­های کاپلان و نورتون موید این واقعیت بود که شرکت­های موفق در هر یک از این چهار منظر، اهداف خود را تعیین و برای ارزیابی موفق در این اهداف در هر منظر شاخص­هایی را انتخاب کرده و اهداف کمّی هر یک از این شاخص­ها را برای دوره­های ارزیابی مورد نظر تعیین می­کنند، سپس اقدامات و ابتکارات اجرایی جهت تحقق این اهداف را برنامه ریزی و به مورد اجرا می­گذارند. آنها متوجه شدند که بین اهداف و شاخص­های این چهار منظر نوعی رابطه علت و معلولی وجود دارد که آنها را با یکدیگر ارتباط می­دهد: برای کسب دستاورد­های مالی؛ در منظر مالی   می­بایست برای مشتریان خود ارزش آفرینی کنیم؛ در منظر مشتری  و این کار عملی نخواهد بود مگر اینکه در فرایند­های عملیاتی خود برتری یابیم و آنها را با خواسته­های مشتریان منطبق سازیم؛  منظر فرایند­های داخلی و این عمر امکان پذیر نیست مگر اینکه فضای کاری مناسبی را برای کارکنان ایجاد و نوآوری، خلاقیت، یادگیری و رشد را در سازمان تقویت کنیم؛   منظر یادگیری و رشد.

کاپلان و نورتون این روش ارزیابی عملکرد را روش ارزیابی متوازن نامیدند. این روش در سازمان­ها نه تنها برای ارزیابی عملکرد بلکه به عنوان ابزاری جهت کنترل نحوه­ی اجرای استراتژی سازمان نیز کاربرد دارد.نتایج تحقیقات نشان می­دهند که نرخ استفاده از   BSC در حال افزایش است برای مثال در پیمایشی که در منطقه نوردیک؛ سوئد، نروژ، فنلاند و دانمارک  در سال 2000  و 2002 انجام شد، یافته­ها نشان می­دهند که در خلال این دو سال روش BSC در بین روش­های ارزیابی عملکرد بیشترین کاربرد را داشته است

منبع

زمانی،علی عسگر(1393)، تأثیر پیاده­سازی مدل EFQM در عملکرد شرکت بهره برداری نفت و گاز،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت بازرگانی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0