عوامل توام با نارساخوانی
مشکلات خواندن بیشتر، اما نه همیشه، با مشکلات دیگری همراهند که این نارساییها ابزاری لازم در نارساخوانی مشاهده نمیشوند و اگر هم وجود داشته باشند درجات متفاوتی دارند و تنها آنها را نمیتوان نشانه قاطع نارساخوانی دانست.
اختلالهای جانبی شدن: برخی از پژوهشگران ازجمله دویل، بر این باورند که کمینه بخشی از نارساخوانی را میتوان با توجه به مشکلاتی که در برتری جانبی وجود دارند، تبیین کرد. این نکته محرز است که در بیشتر افراد، به هنگام انجام فعالیتهای مرتبط با زبان، نیمکره چپ مغز نقش اصلی را ایفا میکند اما دلایلی وجود دارند که نشان میدهند اگر نواحی گفتار در دو نیمکره، کم و بیش هم اندازه باشند، مغز کوشش میکند تا همزمان به تحلیل گفتار در هر دو نیمه بپردازد، تعداد بیشتری از پیامها را از راه جسم پینهای از سمت چپ به سمت راست منتقل کند و همین بار سنگین ارتباطی موجب میشود تا تفسیرها دچار اغتشاش شوند. از اینجاست که فرد نارساخوان برای درک گفتار دیگران، مطلب خوانده شده یا بیان پاسخ خویشتن، به مدت زمان بیشتری نیازمند است. الیس ، معتقد است که اگر میتوانستیم تمامی عوامل محیطی را به منزله علل نارساخوانی خارج از میدان قرار دهیم، بیتردید باید علت این اختلال را در ساختار ارگانیکی فرد جستجو میکردیم. از آنجا که نیمکره چپ مسوولیت بیشتر فرایندهای گفتاری را بر عهده دارد و همچنین بدین علت که نارساخوانیهای اکتسابی در پی ضایعات نیکره چپ بروز میکنند، پس طبیعی به نظر میرسد که علل سرشتی نارساخوانی را در این نیمکره جستجو کنیم .
عدم تسلط بر مفاهیم راست و چپ: به عقیده بارنسلی ، ضرورت توجه به جهت برخی از حروف برای متمایز کردن آنها از یکدیگر وهمچنین لزوم دنبال کردن خطوط در یک جهت قراردادی مشخص، این فرضیه را مطرح کرده که ناتوانی در خواندن بعلت مشتبه ساختن یا معکوس کردن حروف ممکنست ناشی از عدم تسلط برمفاهیم راست و چپ باشد .
اختلالهای سازمان یافتگی فضایی-زمانی: مشکلات فرد نارساخوان در مشتبه کردن حروفی که از لحاظ شکل مشابه و از زاویه فضایی متفاوتند، در همشدگی مفاهیم بالا و پایین، راست و چپ،جلو وعقب، فرضیه ناتوانی وی در تحلیل یک محرک پیچیده و وجود مشکلاتی در ادراک روابط ثابت بین عناصر مختلف را مطرح کرده است و در نتیجه بین مولفههای سازمانیافتگی فضایی، ادراک فضا مولفهای است که بیشترین تحقیقات را در مورد خواندن به خود اختصاص داده است. خواندن مستلزم همخوانی نمادهای نوشتاری با واجها نیز هست. به عبارت دیگر فرد باید بتواند بین الگوی ادراک شده شنیداری و دیداری همخوانی برقرار سازد تا بتواند ضربآهنگ ارتجالی جمله را دریافت کند اما نارساخوانها دارای مشکلاتی در این قلمرو هستند.
تاخیر زبان گفتاری: تاخیر زبان و نارساگویی در بیشتر موارد مشکلات یادگیری زبان نوشتاری را در پی دارند و در سوابق مبتلایان به نارساخوانی-نادرستنویسی، تاخیر زبان گفتاری نیز دیده میشود تا جایی که برخی از مولفان بر این باورند که حتی در صورت آشکار نبودن تاخیر زبان، باید وجود آن را پذیرفت چون به هنگام بروز مشکلات وابسته به خواندن، نشانههای اخیر زبان نیز همواره آشکار میشوند. وجود تاخیر زبان گفتاری در اغلب نارساخوانها، آنها را در یک دور باطل قرار میدهد بدین معنا که اگر تاخیر زبان مشکلانی از نوع نارساخوانی را در پی دارد، مشکل یادگیری خواندن نیز به نوبه خود موانعی را در راه غنای زبان گفتاری ایجاد میکند؛ تعیین سهم هر یک از این عوامل بسیار مشکل است .
اختلال حافظه کوتاهمدت: وقتی از آزمونهای هنجارگزینی شده هوش در ارزشیابی کودکان نارساخوان و بهنجار استفاده میشود به طور معمول نارساخوانها در آزمونهای ارزشیابی حافظه کوتاهمدت به خوبی موفق نمیشوند. اما به دو دلیل نمیتوان نارسایی حافظه را به عنوان علت نارساخوانی در نظر گرفت؛ نخست این که بهرغم کمتر بودن میانگین نتایج نارساخوانها در مقایسه با گروه بهنجار در آزمونهای حافظه کوتاهمدت، نمیتوان ادعا کرد که سطح کارآمدی تمامی نارساخوانها پایینتر از افراد بهنجار است . دوم این که اگر چه احتمال دارد که ضعف حافظه کوتاهمدت بتواند علت ضعف مهارت خواندن باشد، اما نمیتوان امکان مداخله عامل سومی را به عنوان علت هر دو اختلال نادیده گرفت. برای مثال، هر دو مشکل ممکن است ناشی از مشکلاتی در کنشوری نیمکره چپ در نارساخوانها باشند.
منبع
آقاجانی،نورا(1392)، اثربخشی آموزش نرمافزار انبک بر بهبود حافظه فعال دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی ، دانشگاه آزاد اسلامی گیلان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید