عناصر و مؤلفه های سرمایه اجتماعی
برخی عناصر اصلی سرمایه اجتماعی عبارتند از: آگاهی به امور عمومی، سیاسی و اجتماعی،/اعتماد عمومی/اعتماد نهادی/مشارکت غیررسمی همیارانه/مشارکت غیررسمی خیریهای/ مشارکت غیررسمی مذهبی/شرکت در اتحادیهها، انجمنها، سازمانها و مؤسسات مدنی رسمی. با این وجود به نظر ما مؤلفههای اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعیی،مشارکت اجتماعی و تعلق اجتماعی که در یک رابطه متعامل قرار گرفته و هر کدام تقویتکننده دیگریاند، از مؤلفههای اصلی سرمایه اجتماعی محسوب میشوند. این چهار مؤلفه از مفاهیم کلیدی جامعهشناسی نیز هستند.
اعتماد اجتماعی
اعتماد در لغت به معنای تکیه کردن، واگذاشتن کاری به کسی، اطمینان، وثوق، باور و اعتماد است. این واژه در متون جامعهشناسی معمولاً به صورت زیر تعریف میشود: اعتماد«باوری قوی به اعتبار، صداقت و توان یک فرد، انتظاری مطمئن و اتکاء به یک ادعا یا اظهار نظر، بدون آزمون کردن آن است». در جای دیگر آمده که اعتماد عبارت است از اطمینان به دیگران با وجود امکان فرصت طلبی، عدم قطعیت و مخاطره آمیز بودن آنان. اعتماد نوعی شرطبندی در مورد کنشهایی است که دیگران در آینده انجام خواهند داد.اعتماد عبارت است از واگذاری منابع به دیگران با این انتظار که آنها به گونهای عمل خواهند کرد که نتایج منفی به حداقل ممکن کاهش یابد و دستیابی به اهداف میسر گردد. اعتماد لازمه شکلگیری پیوندها و معاهدات اجتماعی است. اعتماد اجتماعی ایجادکننده تعاون و همیاری است و فقط در این حالت که در عین وجود تفاوتها قادر به حل مشکلات و انجام تعهدات اجتماعی میشود. اعتماد اجتماعی برگرفته از عدالت، برابری و امنیت اجتماعی نیز فزاینده آنها میباشد. آنتونی گینز، اعتماد و تأثیر آن برفرآیند توسعه را زیربنا و زمینهساز اصلی در جوامع مدرن میداند، هر جا که سطح اعتماد اجتماعی بالا باشد مشارکت و همیاری مردم در عرصههای اجتماعی بیشتر و آسیبهای اجتماعی کمتر است.
اعتماد اجتماعی شکلی از سرمایه اجتماعی است که جامعه آن را در گذر زمان، به تدریج و از طریق تعاملات افراد به صورت فرد با فرد به دست آورده و آن گاه به نوعی«خیر عامه» تبدیل میشود که مبنای اعتماد سایر افراد جامعه قرار میگیرد. از آنجا که این سرمایه ظرف مدتهای جدیدی شکل گرفته، برخلاف سرمایههای متعارف از بین نمیرود. اعتماد اجتماعی برخلاف اعتماد فردی، از شبکههای موجود در امور اجتماعی، مدنی و هنجارهای روابط متقابل ناشی میشود. حق کنترل رفتار و اعمال فرد، صرفاً از آن وی نبوده، بلکه به طور جمعی از سوی جامعهای که در آن قراردارد بر وی اعمال میشود، علت آن عمدتاً این است که ممکن است این اعمال بر دیگران نتایج ناخواستهای را تحمیل کنند؛ عواقبی که نمیتوان در جامعه، مبادله آنها را تحت کنترل در آورد. احتمالاً هنجارهای مؤثر ارتباطهای متقابل، به شبکههای در هم تنیده و متراکم مبادلات اجتماعی مربوط میگردند. به ویژه آن دسته از روابط اجتماعی که به طور افقی در پهنه گروهبندیهای گوناگون اجتماعی سازمان یافتهاند، برای مثال شبکههای عمودی در سلسله مراتب سازمانی که پاسخگویی را طلب میکنند، اما عدم تقارن اطلاعاتی وجه مشخصه آنهاست و نمیتوانند به تنهایی اعتماد ایجاد شده توسط شبکههای افقی از نوع سلسله مراتب کوتاهتر را ترویج کنند. این نوع اعتماد اجتماعی، سطوح بالاتری از پذیرش داوطلبانه کارها را ترویج میکند و هزینه مبادلات را به دلیل کاهش هزینههای قراردادی و کنترلی، بسیار پایین میآورد.
انسجام اجتماعی
انسجام واژهای است که نوعی هماهنگی همراه با نظم را به ذهن متبادر میکند و در فارسی به معنای یگانه شدن، یکتایی و یگانگی کاربرد دارد. این واژه به لحاظ مفهومی، احساس مسئولیت متقابل، بین چند نفر یا چند گروه است که از اراده و آگاهی برخوردار باشند، در واقع این مفهوم، دربردارنده یک معنای اخلاقی است که متضمن وجود اندیشه یک وظیفه و یا الزام متقابل است. همچنین یک معنای مثبت از آن بر میآید که وابستگی متقابل کارکردها، اجزا و موجودات در یک کل ساخت یافته را میرساند. به زبان جامعهشناسی، همبستگی و انسجام، پدیدهای را میرساند که بر پایه آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضای به یکدیگر وابسته و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند. این پدیده اجتنابپذیر، سیال و نسبی، با هم فکری، همیاری و هماهنگی داوطلبانه و حضور ارادی شهروندان در انجام وظایفی که در حیطههای گوناگون مناسبات فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیش روی افراد قرار میگیرد، شکل میگیرد.
انسجام یا همبستگی اجتماعی معمولاً مفهومی را میرساند که بر پایهی آن در سطح یک گروه یا یک جامعه، اعضا به یکدیگر وابستهاند و به طور متقابل نیازمند یکدیگرند. انسجام اجتماعی همچنین نوعی احساس ارتباط، گرایش و تعامل با دیگران است و منظور از آن احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه است که از آگاهی و اراده برخوردار باشند. انسجام اجتماعی در این معنا، در واقع احساس همبستگی، پیوند و تعهد عاطفی است که اعضای جامعه نسبت به یکدیگر دارند . این برداشت از انسجام که به برداشت روانشناسان اجتماعی از این مفهوم نزدیک است، آن را عمدتاً به صورت احساسی نزدیکی عاطفی با افراد دیگر تعریف میکند. اما به نظر میرسد، انسجام اجتماعی مفهومی فراتر از احساس نزدیکی با ارتباط عاطفی با یکدیگر باشد و در واقع میباید چیزی باشد که بر ماحصل این احساس نیز دلالت کند. به عبارت دیگر در معنای قبل، انسجام اجتماعی بیشتر همان«وفاق اجتماعی» تصور میشود، در حالی که این دو مفهوم با یکدیگر تفاوت دارند.
مشارکت اجتماعی
واژه مشارکت یک کلمه عربی بر وزن مفاعله است. مشارکت در فرهنگ معین به معنای شرکت دادن، انبازی کردن و همین طور به معنای تعیین سود یا زیان دو یا چند تن که با سرمایههای معین در زمانهای مشخص به بازرگانی پرداختهاند آمده است. دهخدا نیز در لغتنامه خود این مفهوم را مأخوذ از تازی و به معنی شراکت و انبازی کردن و حصهداری و بهرهبرداری میداند. همچنین عدهای مشارکت را از لحاظ لغوی به معنی کمک فعال و واقعی مشخص به یک عمل میدانند. آلن بیرو میگوید:«مشارکت به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن است. به همین جهت از دیدگاه جامعهشناسی تمیز قائل شد. واژه مشارکت معادل واژه «Participation» لاتین است که از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص میباشد. در فرهنگ بینالمللی و بستر معانی زیر برای اصطلاح« Participation» آمده است: عمل یا وضعیت شرکت جستن، بهرهوری در چیزی، مشارکت بر اساس رابطه خویشاوندی که بیش از یک نفر در آن شرکت داشته باشند.
بنابراین مشارکت اجتماعی را میتوان فرایند سارمانیافتهای دانست که از سوی افراد جامعه به صورت آگاهانه، داوطلبانه و جمعی با در نظر داشتن هدفهای معین و مشخص به منظور سهیم شدن در منابع قدرت انجام میگیرد. شهود چنین مشارکتی، وجود نهادهای مشارکتی چون انجمنها، گروهها، سازمانهای محلی و غیر دولتی است.
تعلق اجتماعی
مفهوم حس تعلق اجتماعی: مفهوم حس تعلق اجتماعی را میتوان وابستگی به اجتماع یا گروهی معین تعریف کرد. به عبارت دیگر، کسی که حس تعلق و تعهد دارد، عضو جداییناپذیر گروه است. عضویت در گروه به فرد هویت میبخشد و فرد اغلب، در ارزشها و تجربیات و سایر احساسات گروه درگیر میشود؛ او به گروه احترام میگذارد و به آن تعهد دارد و با آن همکاری میکند.«حس تعلق اجتماعی» یکی از نیازهای اساسی انسان و محصول روابط اجتماعی اوست که تأثیر فراوانی بر آسیبهای اجتماعی به طور عام و انحرافات محلی به طور خاص دارد.
حس تعلق اجتماعی از نیازهای اساسی انسان است و افراد سعی میکنند از طریق تعامل با دیگران، به این حس دست یابند. در واقع، افرادی که در برقراری ارتباط با دیگران موفق نیستند، برای انطباق با محیط با استرس و مشکلات زیادی روبهرو میشوند.امروزه، شواهد زیادی وجود دارد.که حس تعلق اجتماعی در کاهش ناهنجاریهایی مانند انحرافات، بزهکاری، سوءمصرف مواد مخدر و سیگار و الکل و افسردگ تأثیرگذار است و باعث بهبود سلامتی و روانی و شادی افراد در اجتماع میشود. در مطالعات اخیر نیز به مفهوم تعلق اجتماعی و احساس ناشی از آن، به عنوان حلقة مفقود شده در تبیین تحولات و مسائل اجتماعی توجه شده است. این مفهوم، اغلب از دیدگاههای مختلفی از روانشناسی و جامعهشناسی و کالبدی بررسی شده و هر دیدگاه سعی کرده است از نگاه مخصوص به خود، به این مفهوم بپردازد.به همین دلیل، میتوان گفت حس تعلق اجتماعی دارای ابعاد چندگانه است که عبارت است از:
- بعد کالبدی: به ارتباط فرد با خانه، محل کار، محیط همسایگی و محله مربوط میشود؛
- بعد اجتماعی: به ارتباط فرد با خانواده، دوستانف همکاران و همسایهها مربوط میشود؛
- بعد اجتماع محلهای(گروهی): به معنای دستیابی به منابع در اجتماعی محلهای است.
حس تعلق اجتماعی فرایندی است که طی آن، مسئولیتپذیری و اعتماد اجتماعی افزایش مییابد و به مشارکت میانجامد. همچنین با تنظیم روابط اجزای هر نظام، به کاهش پیچیدگی روابط اجتماعی منجر شده و رفتار دیگران را پیشبینیپذیر میکند. این امر باعث افزایش اعتماد اجتماعی و به دنبال آن، افزایش احساس امنیت اعضای جامعه و کاهش ناهماهنگی شناختی و سرانجام، ثبات رفتار اعضای جامعه میشود و همبستگی و انسجام و حس وفاداری به جامعه را افزایش میدهد. در نتیجه، افراد به دلیل وابستگی به جامعة خود، آمادگی ایثار و فداکاری برای آن را پیدا خواهند کرد. بنابراین، میتوان حس تعلق اجتماعی را یکی از مبانی مهم احساس مسئولیت اجتماعی و ارکان تصمیمگیری فرد دربارة تنظیم روابط مناسب و ثمر بخش با جامعه دانست.
در روانشناسی اجتماعی، تعلق به گروه نه تنها یکی از نیازهای اساسی انسان در نظر گرفته شده است، بلکه نوعی منبع قوی هویت اجتماعی نیز نامیده میشود که به شکلگیری مفهوم«خود» در فرد بسیار کمک میکند. از نظر جامعه شناسی، تعلق، عضویت در گروهاست. این تعریف بر ابعاد رفتاری مفهوم حس تعلق، از قبیل مشارکت و درگیری فرد در گروه دلالت دارد. این ارجاعات رفتاری نیز نشانههای فیزیکی تعلق است. از نظر معنوی نیز تعلق، رابطة احساسی و متافیزیکی خاص را به یک فرد یا مکان نشان میدهد.
کارپا و اتیندل راست حس تعلق را این گونه تعریف میکنند:« تعلق دو بعد دارد: وقتی میگویم «آن مال من است» یعنی مالک آن منم؛ ولی وقتی میگویم «تعلق دارم»، به این معنی نیست که فردی مالک من است؛ بلکه بدین معنی است که من مشارکت میکنم و نیز در واقعیتی فراتر از خودم درگیر شدهام. این واقعیت ممکن است رابطهای باشد بین فرد و دیگری، محله، مذهب یا کل دنیا. پس«من تعلق دارم»، یعنی «من جای خود را در اینجا پیدا کردهام». از تعاریف ارائه شدة صاحبنظران این حوزه، سه بعد اساسی حس تعلق اجتماعی مشخص میشود:
1-بعد احساسی: وقتی فردی در موقعیتی قرار میگیرد، احساس میکند به آن دل بستگی دارد. این دل بستگی باعث وفاداری و علاقة او شده و آرزو برای ماندن در آن موقعیت را به وجود میآورد.
2-بعد شناختی: این که فرد بداند در موقعیتی خاص، دیگران چه انتظاری از او دارند و این انتظارات چه نتایجی برایش در پی دارد. به عبارت دیگر در بعد شناختی، فرد از طریق حس تعلق، هویت جدیدی برای خود تعریف میکند.
3-بعد عملی: رفتاری است که در موقعیتی خاص از فرد سر میزند. به عبارت دیگر، فرد به درگیر شدن تمایل دارد و در کارهای گروهی همکاری کرده و از نظر مادی و زمانی برای آن موقعیت هزینه میپردازد.
بنابراین حس تعلق وضعیتی احساسی و شناختی و رفتاری است که در فرد وفاداری و التزام به جمع، قواعد، نقشها، هنجارها و ارزشها ایجاد میکند و باعث میشود وی با انتظارات دیگران سازگاری و تطابق یابد؛ حتی اگر در این راه، متحمل هزینه شود. باید توجه کرد تعلق را باید داوطلبانه و تجلی هم بستگی و پیوند ذهنی فرد با دیگران دانست. در واقع، نشانة سلامت جامعه و حس تعلق اجتماعی و مکانی افراد به جامعه است.
مقایسه سرمایة اجتماعی با دیگر سرمایهها
شاید مهمترین پیشرفت علم اقتصاد، این اندیشه بوده است که مفهوم سرمایه به گونهای که در ابزارها، ماشینآلات و دیگر وسایل تولیدی تجسم یافته است، میتواند بسط یابد و شامل سرمایة انسانی نیز شود. همانطور که سرمایة فیزیکی سبب تسهیل امر تولید میشود، مدیریت سرمایة انسانی با ایجاد تغییر در انسانها و جهتدهی به رفتار افراد سبب ایجاد مهارتها و تواناییها در اشخاص میشود، یعنی افراد را قادر میسازد به شیوههای جدید رفتار کنند. البته این دیدگاه، یعنی نگاه ابزاری به انسان، دارای مخالفان جدی در بین متفکران ارزشگراست. در دیدگاه دیگر، سرمایة انسانی منشأ بسیاری از تغییرات و به عبارتی، محور تغییرات قلمداد میشود؛ یعنی به جای اینکه سرمایة انسانی صرفاً ابزاری برای تولید باشد، خود یکی از اهداف توسعه و رشد جوامع است. به نظر میرسد سرمایة اجتماعی در ابعاد زیر با دیگر سرمایهها متفاوت است:
- استفاده و به کارگیری سرمایة اجتماعی موجب تحلیل آن نمیشود بلکه عدم استفاده از سرمایه موجب تحلیل آن میشود؛ بنابراین، به کارگیری سرمایة اجتماعی موجب تقویت و افزایش آن خواهد شد.
- این سرمایه به آسانی مشاهده نمیشود و مورد سنجش قرار نمیگیرد.
- سرمایة اجتماعی از طریق مداخلههای بیرونی ساخته نمیشود.
- نهادهای دولتی، ملی و منطقهای تأثیر زیادی بر میزان و نوع سرمایة اجتماعی دارند و افراد را قادر به داشتن تلاشهای بلند مدت، در جهت توسعه سرمایة اجتماعی میکنند.
آیا ارزشهای دینی مهمترین مؤلفه سرمایة اجتماعی است؟
با توجه به تعاریفی که از سرمایة اجتماعی ارائه شد، به نظر میرسد ارزشها و سرمایههای دینی(عناصر و مؤلفههای دینی از جمله خدامحوری، اخلاق، عدالت، انصاف و … به عنوان سرمایهای در دین تلقی میشود)، یکی از مهمترین مؤلفههای سرمایههای اجتماعی است؛ زیرا عناصر اصلی تعریف سرمایة اجتماعی در دین موجود است. دین این قدرت را دارد که به صورت محسوس و نامحسوس، روابط و هنجارهای اجتماعی قوی مبتنی بر نفع فردی و جمعی همراه با نگاه عقلایی، خیرخواهی، اعتماد در روابط و عدالت محوری… بر اساس رویکرد الهی و توحیدی برای زندگی دنیوی و اخروی جوامع انسانی را تضمین کند. البته باید دقت کرد که مفهوم سرمایة اجتماعی ریشه در تفکرات غربی و دور از مفاهیم توحیدی دارد و در آنجا رشد و نمو پیدا کرده است، حال آنکه دستگاه و پیکرة دینی مبتنی بر عناصر توحیدی است.
به صورت کلی، از دو منظر میتوان به تبیین رابطة مفاهیم دینی و سرمایة اجتماعی پرداخت: اول اینکه خود دین به عنوان یک مکتب، ایدئولوژی و کل جامع، سرمایة اجتماعی است که باید سعی کرد آن را در جامعه رشد داد و تمامیت جامعه را مبتنی بر ارزشهای آن ساخت. نحوة دیگر پرداخت رابطة دین و سرمایة اجتماعی توجه به ارزشها، سرمایهها و ابزاری مترقی دین مانند خدامحوری، عدالت و انصافورزی و … برای رشد و پرورش جوامع انسانی و به نوعی کاشت و انباشت سرمایة اجتماعی است.
منبع
محمدیان، آسیه(1394)، تحلیل روابط ساده و چندگانه بین هوش اخلاقی و سرمایه اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری، پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم تربیتی برنامه ریزی درسی، دانشگاه کاشان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید