شادکامی
شادمانی، ذهن متفکرین را برای هزاران سال به خود مشغول داشته است. هرچند که فقط در سالهای اخیر است که به شیوه نظامدار مورد مطالعه و اندازهگیری قرار گرفته است. اغلب مردم آنچه را که در رابطه با زندگیشان اتفاق میافتد خوب یا بد ارزیابی میکنند و طبیعتاً آنها قادر به قضاوت در مورد زندگی خود هستند. آنها تقریباً همیشه هیجانات و خلقیاتی را تجربه میکنند که یا مؤلفهای خوشایند دارد که منجر به یک واکنش مثبت میشود و یا مؤلفه ای ناخوشایند دارد که واکنش منفی را میطلبد. بنابراین همواره سطحی از شادمانی ذهنی بر زندگی مردم حاکم است، حتی اگر به طور هشیارانه به آن نپردازند. از سال 1973 که مجله چکیدههای روانشناختی بین المللی شروع به فهرست کردن واژه “Happiness” به عنوان یک نمایه نمود این واژه عملاً وارد فرهنگ روانشناسی شد. در سال 1974 این واژه وارد سایر نمایههای روانشناسی از جمله مجله پژوهش نمایگرهای اجتماعی شد. از آن زمان تا به امروز تعداد زیادی از تحقیقات به موضوعات روانشناسی مثبت از جمله شادی و شادمانی ذهنی اختصاص یافته است.
فرانسیس، براوان، لستر و فیلیپ چالک، با بررسی مقالههای منتشر شده از سال 1990 تا پایان سال 1995 دریافتند که اصطلاح افسردگی 18903 بار و واژه شادکامی تنها 515 بار به کار برده شدهاند. استرلین، کلارک و اُسوالد و فری و استوتزر، اعتقاد دارند که شاخص های شادی یا شادکامی ذهنی تا حد زیادی مطالعه و به طور موفقیتآمیزی به کار برده میشوند.
منتسکیو، معتقد بود که اگر شخصی آرزو کند خوشبخت یا شادکام باشد، این آرزو میتواند به سادگی برآورده شود. اما مشکل این است که غالباً هر یک از ما تمایل داریم از دیگران خوشبختتر باشیم و برآورده شدن همین آرزوهاست که همیشه دستیابی به آن را برایمان دشوار میسازد، دلیل این دشواری این است که غالباً ما دیگران را شادکامتر از آنچه هستند میبینیم.
آرگایل و مارتین، بر این باورند هنگامی که از مردم پرسیده میشود منظور از شادکامی چیست، آنها دو نوع پاسخ را مطرح میکنند:
- ممکن است حالات هیجانی مثبت مانند لذت را عنوان کنند.
- آن را راضی بودن از زندگی به طور کلی و یا بیشتر جنبههای آن بدانند. بنابراین به نظر میرسد که شادکامی دست کم شامل دو جزء اساسی عاطفی و شناختی است.
با وجود این، شادکامی متضاد افسردگی نیست اما فقدان افسردگی شرط لازم برای رسیدن به شادکامی است. به نظر آنها اگر شادکامی متضاد افسردگی باشد نیازی به اندازهگیری و بررسی آن نیست، زیرا افسردگی به خوبی شناخته شده است. آنها باور دارند که سه جزء اساسی شادکامی عبارتند از: هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. او و همکارانش دریافتند که روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز از اجزاء شادکامی هستند.
برخی از پژوهشگران از جمله شوارتز و استراک، معتقدند که افراد شادکام کسانی هستند که در پردازش اطلاعات سوگیری دارند، این سوگیری در جهت خوشبینی و خوشحالی است. یعنی اطلاعات را به گونهای پردازش و تفسیر میکنند که به خوشحالی آنها میانجامد. با توجه به توضیحات یاد شده به نظر میرسد شادکامی مفهومی است که چندین جزء اساسی دارد. اول، جزء عاطفی و هیجانی که باعث میشود فرد شادکام همواره از نظر خلقی شاد و خوشحال باشد. دوم، جزء اجتماعی که گسترش روابط اجتماعی با دیگران و افزایش حمایت اجتماعی را به دنبال دارد. سوم، جزء شناختی که باعث میشود فرد شادکام نوعی تفکر و پردازش اطلاعات ویژه داشته باشد و وقایع روزمره را طوری تعبیر و تفسیر کند که خوشبینی وی را به دنبال داشته باشد.
پیرو، اعتقاد دارد که بهزیستی ذهنی شامل، شادی؛ جزء عاطفی یا هیجانی و رضایت؛ جزء شناختی میشود. دینر، سو، لوکاس و اسمیت، اعتقاد دارند که شادمانی ذهنی علمی در روانشناسی است که برای ارزیابی افراد از عاطفه منفی و مثبت تجربه شده و شادی یا رضایت از زندگیشان میباشد.
تام کینز، سه نوع برانگیختگی را برای مکانیسم شادی و نشاط در نظر میگیرد که عبارتند از:
- شادی از نظر عصب شناختی که به وسیله کاهش سریع سرعت شلیک عصبی فعال میشود مانند رهایی از درد جسمی، رهایی از نگرانیها، حل کردن مسأله دشوار و پیروز شدن در یک رقابت اضطراب انگیز.
- شادی علاوه بر آرامش ناشی که از دستیابی به هدف به وسیله پیشبینی واقعه مثبت مانند: قرار ملاقات، احساسهای لذتبخش مانند محبت کردن و نوازش شدن برانگیخته میشود.
- شادی از وقایعی حاصل میشود که حس خود انگاره مثبت شخص را تأیید میکند.
آرگایل، معتقد است شادکامی یکی از ابعاد اصلی تجربه انسان منجمله خلق مثبت، رضایت از زندگی و شناختهایی از قبیل خوشبینی و عزت نفس به شمار میرود. شادی، تا حدودی به واسطه خصوصیات عینی زندگی، از قبیل ثروت، اشتغال و ازدواج ایجاد میشود، اما عوامل ذهنی نظیر چگونگی تصورات ما از آن شرایط مثلاً مقایسه با دیگران و انطباق نیز در ایجاد شادی نقش دارند.
تپوی سودهیکوی،اعتقاد دارد هرکسی در دنیا شادمانی را دوست دارد و رنج بردن را دوست ندارد. او از دو نوع شادمانی یاد میکند:
- شادمانی جسمانی
- شادمانی ذهنی.
هر دو نوع شادمانی به یکدیگر وابسطهاند،اگر جسم شاد باشد میتواند شادمانی ذهنی را به دنبال داشته باشد.
مکتب بودا اعتقاد دارد که شادی واقعی با ثروت یا مشهور شدن به دست نمیآید. ما مردم مشهور و میلیونری با موقعیتهای بالا را میبینیم که طبیعتاً با این همه ثروت باید شاد باشند ولی در مییابیم که شادی واقعی از چیزهای مادی ناشی نمیشود زیرا این چیزها منبعی از شادی واقعی نیستند بلکه باعث رنج افراد نیز میشود. شادی واقعی در درون ذهن ما است، مردمی که میخواهند به این نوع شادی دست پیدا کنند باید رشد ذهنی را که بودا کشف و تأیید کرده است، تمرین کنند.
بربنر، شادکامی را متغیری میداند که پایهی زیستشناختی دارد و در اثر عوامل موقعیتی و محیطی ایجاد نمیشود. وی در مطالعه میان فرهنگی خود به این نتیجه رسید که در ملتها و فرهنگهای گوناگون و در محیط و موقعیتهای اجتماعی، مردم در زمینه شادکامی با هم متفاوتند و این تفاوتها پایدار است. این پایداری تفاوتهای موجود میان افراد، شادکامی را به ویژگی شخصیتی متأثر از رخدادها پیوند میدهد.
شادمانی ذهنی اشاره دارد به اینکه مردم زندگی خود را چگونه ارزیابی میکنند و شامل متغیرهایی از قبیل رضایت از زندگی، رضایت از وضعیت زناشویی، رضایت از کار، فقدان افسردگی، اضطراب و وجود عواطف و خلقیات مثبت میشود. ارزیابی شخص از خود ممکن است به شکل شناختی باشد، مثلاً، هنگامی که شخص به طور کلی در مورد رضایت از زندگی خود یا جنبههایی از زندگی مانند تفریحات به قضاوت آگاهانه مینشیند. ممکن است ارزیابی شخص به شکل عاطفی نیز باشد ؛تجربه هیجانات و خلقیات ناخوشایند و خوشایند مردم در مواجه با زندگی خود.گفته می شود اگر شخص رضایت از زندگی و غالباً خوشی را تجربه کند و فقط گاه گاهی هیجانی مثل غمگینی و خشم را تجربه نماید دارای شادکامی ذهنی بالا خواهد بود. برعکس، اگر از زندگی خود ناراضی است و خوشی و علاقه اندکی را تجربه نماید و هیجانات پیوسته منفی، مثل خشم و اضطراب را احساس نماید دارای شادمانی ذهنی پایینی است.
چند ویژگی اساسی در مطالعه شادمانی ذهنی وجود دارد. یک، کل دامنه بهزیستی از زجر و عذاب تا وجد و شعف را در بر میگیرد و صرفاً به حالات نامطلوبی مثل افسردگی یا نا امیدی محدود نمیشود. بنابراین، حوزه شادمانی ذهنی صرفاً شامل حالات نامطلوبی نمیشود که توسط روانشناسان بالینی مورد استقبال قرار گرفته است. به عبارت دیگر، حوزه شادمانی ذهنی صرفاً به مطالعه افسردگی و اضطراب ختم نمیشود بلکه عواملی که تا اندازهای افراد شاد را از افراد با شادی متوسط و از افراد فوقالعاده شاد متمایز میکند را نیز در بر میگیرد و دوم، شادمانی ذهنی برحسب تجربه درونی هر شخص تعریف شده است و موقعیتی که صحبت از ارزیابی شادمانی ذهنی است چارچوب داوری خارجی تحمیل نمیشود. به عبارت دیگر، برای توصیف میزان شادمانی هرکس باید درون پوست وی رفت.
با این که بسیاری از ملاکهای بهداشت روانی از بیرون توسط محققین و درمانگران دیکته می شود ؛پختگی، خود مختاری و واقعبینی ,شادمانی ذهنی از دیدگاه خود شخص ارزیابی میشود. اگر شخصی فکر کند که زندگیاش خوب پیش میرود بنابراین درون این چارچوب زندگی او خوب پیش میرود. این ویژگی، حوزه شادکامی ذهنی را از روانشناسی بالینی سنتی فراتر میبرد؛ زیرا در این حوزه بر ادراکات افراد از زندگی خود، وزن و بهاء داده میشود. پس در حوزه شادکامی ذهنی دیدگاه شخص در مورد بهزیستیاش از اهمیت برجستهای برخوردار است. ویژگی نهایی شادمانی ذهنی این است که این سازه صرفاً به خلقیات زودگذر نمیپردازد. بلکه بر حالات بلند مدتتر تکیه دارد. با اینکه خلق یک شخص احتمالاً با هر رویدادی نوسان مییابد، پس شادمانی ذهنی به خلقیات شخص در بعد زمان طولانی علاقمند است. به هرحال آنچه که در یک لحظه غالباً منجر به شادمانی میشود ممکنست همان چیزی نباشد که در بلند مدت هم شادمانی ذهنی را موجب میشود .
بیسواس و دینر، اعتقاد دارند شادمانی ذهنی پدیدهای است که شامل مقولههای گستردهای از قبیل پاسخهای هیجانی، حوزههای رضایت و قضاوتهای کلی از زندگی میشود. شادمانی ذهنی سه مؤلفهی مهم میتواند به نوبت به تقسیمات فرعی تجربه شوند. رضایت کلی میتواند به رضایت از حوزههای گوناگون زندگی از قبیل تفریحات، عشق، ازدواج، دوستان و غیره تقسیم شود و هر کدام از این حوزهها را میتوان به جنبههای ریزتر تقسیم نمود. عاطفهی خویشاوندان میتواند به هیجانات ویژهای از قبیل لذت، محبت، غرور و خرسندی تقسیم شود وعاطفهی ناخوشایند میتواند به هیجانات وخلقیات ویژهای از قبیل:شرم، گناه، غمگینی،خشم و اضطراب مجزاشود.هریک ازاین تقسیمات میتواند به تقسیمات فرعیتری بیانجامد.مثلاً یک پژوهشگر ممکنست رضایت از زندگی را مطالعه کند،دیگری ممکن است موضوع جزئیتر رضایت از زناشویی را بررسی کند.
منبع
ولیجانی،فروغ(1392)، رابطه بین هوش معنوی و شادکامی با رفتار شهروندی سازمانی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی وسازمانی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید