سرسختی و کنترل سرسختی

با گسترش توجه به موضوع تنیدگی در روان شناسی، کوباسا بر مینای نظر سلیه این فرضیه را بررسی کرد که اسخاصی که درجه بالایی از فشار روانی را بدون بیماری تجربه می کنند، ساختار شخصیتی متفاوتی از افرادی دارند که در شرایط فشارزا بیمار می شوند. کوباسا، در این مطالعه نشان داد که این تمایز شخصیتی در ساختاری به نام سخت رویی منعکس است. وی با استفاده از تئوری های اگزیستانسالیستی در شخصیت، سخت رویی(سرسختی روانشناختی) را ترکیبی از باورها در مورد خویشتن و جهان تعریف می کند که از سه مولفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است.

سرسختی روان شناختی: مفهوم سرسختی، مفهومی بسیار مفید است که می تواند نشان دهد که فرد، حتی با داشتن یک زندگی دردناک مثل: ابتلا به ایدز، می تواند سلامت روان خود را حفظ کند.سرسختی مجموعه ای از بازخوردها و مهارت هایی است که شجاعت رویارویی با موقعیت های تنیدگی آور زندگی را به وجود می آورد. سرسختی نه تنها تنیدگی را کاهش می دهد بلکه به گسترش مهارت های مقابله ای نیز کمک می کند؛ مهارت هایی که برای افراد و سازمانها سودمندند.

بررسی های 25 سال گذشته این نکته را برجسته ساخته اند که سرسختی به عنوان مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی به افراد کمک می کند که موقعیت های تنیدگی زای حرفه ای را از مصایب بالقوه به فرصت هایی برای عملکرد، رهبری، مدیریت، ارتقای سلامت و رشد روانی تبدیل کنند.سرسختی از دو طریق از فرد در مقابل تنیدگی حمایت می کند: با تغییر دادن ادراک های فرد از تنیدگی و با بسیج کردن راهبردهای مقابله ای مؤثردر نتیجه، افراد سرسخت با ارزیابی مثبت تر و قابل کنترل تر، رویدادهای تنیدگی زا، بر انگیختگی فیزیولوژیکی ناشی از ارزیابی منفی رویدادها را تجربه نمی کنند. پژوهشگران نشان داده اند که انعطاف پذیری افراد سرسخت در برابر رویدادهای تنیدگی زا متأثر از شیوه های مقابله ای خاصی است که محصول توحید یافتگی مؤلفه های سرسختی است.

نظریه های سرسختی روان‌شناختی : سرسختی روان‌شناختی یک ساختار شخصیتی است که توسط کوباسا، به عنوان یک عامل تعدیل کننده‌ی رابطه‌ی بین استرس و بیماری یا به عنوان یک سپر محافظ در برابر فشارهای زندگی معرفی شده است. او با استفاده از نظریه های وجودی، سرسختی را ترکیبی از باورها در مورد خود و جهان تعریف می کند که از سه مولفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده و در عین حال ساختار واحدی است که از عمل یک پارچه و هماهنگ این سه مولفه‌ی مرتبط با هم شکل می گیرد. تعهد احساس عمیق درآمیختگی با جنبه های گوناگون زندگی مانند خانواده، شغل، روابط بین فردی و… می باشد. فرد دارای تعهد ارزش، اهمیت، معنا و هدف مندی زندگی را دریافته است. احساس تعهد نقطه مقابل بیگانگی است.

مفهوم کنترل به این باور مربوط است که رویدادهای زندگی و پیامدهای آن ها قابل پیش بینی و کنترل هستند. فرد دارای احساس کنترل، به تلاش و عمل خود بیش از شانس اهمیت می دهد و بر این باور است که با تلاش خود می تواند آن چه را که در اطرافش روی می هد، تحت تاثیر قرار دهد. احساس کنترل نقطه مقابل ناناتوانی است. فرد ناتوان بر این باور است که رویدادهای زندگی با تلاش ها و عملکردهای او رابطه ای ندارند.

کوباسا در تلاش برای رسیدن به عوامل مؤثر پاسخ در برابر استرس که تأثیر منفی وقایع استرس زا را کنترل می کند، به نکات ظریفی در کار سلیه اشاره می کند. واسطه های میانجی استرس و بیماری شامل آمادگی فیزیولوژیکی، تجربیات دوران اولیه کودکی، منابع اجتماعی و شخصیت (که در اینجا بر آن تأکید می شود) همگی مسؤل چیزی هستند که سلیه آن را شیوه مشخص برخورد هر فرد با وقایع استرس زای زندگی می نامد. کوباسا این نظریه را ارائه کرد که سرسختی روانشناختی مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی است که در هنگام مواجه با وقایع استرس زای زندگی، به عنوان منبع مقاومت ایفای نقش می کند، امکان بروز علایم بیماری را کاهش می دهد و از تجربیات مفید و متفاوت دوران کودکی نشأت می گیرد.

منبع

محمودی، محمدرضا (1393)، بررسی مقایسه ای سبک های دلبستگی و تمایل به طلاق با کنترل سر سختی روان‌شناختی بین زنان، دارای شوهر مبتلا به اختلال مصرف مواد،پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده ،دانشگاه هرمزگان پردیس قشم

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0