روابط والدین- فرزندان در ادوار مختلف

روابط والدین- فرزندان در جامعه پیش صنعتی (جامعه سنتی)

کودکان همزمان در گروه های خانگی والدین و والدین بزرگ خود تربیت و تغذیه شده و در معرض فرایند جامعه پذیری قرار می گرفتند. رابطه بین والدین و فرزندان اندکی خشن بود و در مقابل، رابطه بین والدین بزرگ و نوه ها با سازگاری و عطوفت بیشتر آن را جبران می کرد. رابطه نوع دوم نشان می دهد که موقعیت واقعی فرزندان در قبال بزرگسالان بود؛ زیرا در جامعه ای فاقد هرگونه نظام رفاه اجتماعی و حمایت از سالمندان، داشتن فرزند دقیقاً همان عوایدی را در پی داشت که امروزه تشکیلات خدمات اجتماعی به ارائه آنها همت گماشته اند. رابطه ای غالباً خاص بین نوه ها و والدین بزرگ همانا نماد پیوستگی بین نسل ها بود که معمولاً با فرزندان کوچک تفاوت سنی بسیار داشتند. در این وظیفه، مستخدمان و کارگران مزرعه نیز مشارکت داشتند، وظیفۀ اجتماعی شدن بر عهدۀ گروه همسالان و مبادلات عاطفی و ارتباطات اجتماعی بیرون از خانواده بود.

روابط والدین- فرزندان در قرن نوزدهم (خانواده های بورژوآ)

فرزندان به تعداد کمتری متولد می شدند و ارزشمندتر جلوه می کردند. کودکانی که می بایست از تحصیلات بهتر و مراقبت بیشتر برخوردار شوند. گروه همسالان اهمیت کمتر می یافت. تماس کودک با سایر بزرگسالان از اهمیت کمتری نصیب گشت. کودک در فضاهای محدود زندگی می کرد و ناگاه به سنی می رسید که می بایست منزوی شود. تحت نظارت قرار گیرد و با افکار و عقاید مناسب آشنا گردد. پدر نقش ریاست گروه خانوادگی و مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندان و نمایندگی هیئت عمومی خانواده را بر عهده داشت امّا روابط روزانه طفل در حیطۀ وظایف مادر قرار می گرفت.

روابط والدین- فرزندان در زمان ایران باستان (پیش از اسلام)

در دوران پیش از اسلام، اغلب سبک فرزندپروری مقتدرانه در خانواده های ایرانی که از دین زرتشت پیروی می کردند، رواج داشت. شاگرد جوان به همان حرفۀ پدر می پرداخت و اغلب در همان کارگاه پدرش کار می کرد و می توان گفت که رفیق و دوست پدر خودش می شود. و بیشتر از هر زمان دیگر به وجود او، محبت او، تجربه او، سرمایه او و نصایح و راهنمایی او نیاز دارد. وقتی فرزند به 15 سالگی می رسید، از آزادی شرعی و اجتماعی برای عقد معامله، ازدواج، قبول میراث و کارهای دیگر برخوردار می شد. امّا این آزادی کامل نبود و به دلیل بی تجربگی همچنان وابسته به والدین بود. اکنون دیگر موضوع، موضوع همان اطاعت چشم بسته ای نیست که صغیر بجای می آورد. امّا با این همه باید به سخنان پدر و مادر گوش داد. اسباب خشنودیشان و رضای خاطرشان را فراهم نمود. و در برابر هرگونه توقعشان سر فرود آورد. با این همه پدر و مادر، باید از همان زمان فرزند جوانشان را مجاز به انتخاب کاهنی به عنوان راهنمای روحانی و کسب استقلال مذهبی خویش به حساب بیاورند. دختر ایرانی از لحاظ شرعی در آن هنگام، نیمه استقلالی پیدا می کند. پدرش نمی تواند بی آنکه نظر وی استفسار کرده باشد، شوهرش دهد یا ناگزیرش کند که ستور و عهده دار ولایت کسی بشود که دلش نمی خواهد. هر گاه که کار کند، پدر بر پولی که بدین گونه بدست می آید هیچ حقی ندارد. حتی پدر مجاز هم نیست که بر سبیل مجازات، از دست دادن غذا و یاری پوشاک و پول توجیبی که در قبال فرزندش بر ذمه دارد، خودداری کند.

تغییر در الگوی تربیت فرزندان در ایران

در عصر حاضر، عناصر مؤثر در بیرون از حیطۀ خانواده بر روند تربیتی کودکان اثرات بسیاری دارد. به گونه ای که بعضاً برخی شیوه ها و اصول تربیتی خانواده توسط نهادها، سازمان ها و دیگر مراجع اجتماعی خنثی می شود و تلاش والدین را با بن بست مواجه می کند. نقش دوستان و همسالان به صورت ویژه است. امروزه کودکان بیشتر تحت تأثیر و نقش والدین در تربیت فرزندان، دست کم از دو سو محدود شده است؛ اولاً به طور کلی نقش والدین در تربیت فرزندان به دلیل ارزشهای مدرنی چون فردگرایی، حقوق کودکان، آزادی و … کاهش یافته است. ثانیاً، عوامل بیرون از خانه، نقش و اثر والدین در اموری چون انتخاب دوست، ارتباط با دیگران، انتخاب رشتۀ تحصیلی، شغل، ازدواج و … قابل بحث و بررسی است.

کنترل فرزندان توسط والدین در دهۀ های اخیر کاهش یافته، کاهش کنترل به معنای معتقد نبودن به کنترل فرزندان در جامعه نیست، بلکه کاهش نفوذ کنترل والدین به دلیل شرایط و ویژگی های زندگی در جهان معاصر است. کودکان و نوجوانان در طول ساعات روز در بیرون از منزل و به دور از حوزۀ کنترل والدین در مدرسه یا دانشگاه مشغول تحصیل هستند. علاوه بر آن، روابطی که از طریق رسانه های مدرن مانند اینترنت صورت می گیرد، استفاده از تلفن همراه و سایر دستگاه های ارتباطی، برای فرزندان قدرت انتخاب بیشتر و فرصت بیشتری را فراهم کرده است. تعارض ارزش های بیرون از خانه و والدین، به نفع جامعه و به ضرر والدین ختم می شود. آنچه در معرض تغییر قرار گرفته است میزان اختیار والدین و شیوه های تربیتی آنهاست. تنبیه به شیوه بدنی، یکی از عناصر تربیتی در نظام فرهنگی ایران محسوب می شده است و هدف عمده استفاده از آن در راستای الگو بخشیدن به رفتار کودک و به عبارت بهتر اجتماعی کردن کودکان بوده است. امّا امروزه، در سنجش گرایش ایرنیان مشخص شده است که 2/91 درصد از ایرانیان با تنبیه بدنی فرزندان توسط والدین مخالف هستند و فقط 8/4 درصد مؤافق تنبیه بدنی هستند. امّا، در مجموع مشروعیت تنبیه بدنی در روابط و مناسبات بین والدین- فرزندان و معلمان و دانش آموزان کاهش یافته است و به نظر می رسد روابط اعضای خانواده نسبت به دهه های قبل دمکراتیک تر شده است و این گونه همچنان ادامه دارد.

 انواع تیپ های خانواده

خانواده ها از حیث کیفیت روابط اعضای آن به 3 تیپ تقسیم می شوند:

خانواده متزلزل: خانواده ای است که از درون تهی گشته مسئولیت ها به کنار رفته، مدیریت تجزیه شده، فردای روشن و امیدبخش وجود ندارد، اعضای خانواده رابطه ای با هم ندارند و برای  هیچ یک از اعضای خانواده، حضور در آن خانواده آرامش خاطر و لذت ایجاد نمی کند.

خانواده متعادل: منظور خانواده فاقد عیب و نقص نمی باشد، بلکه ممکن است اعضای آن دارای موانع و مشکلاتی هم باشند، لیکن، در شیوه مقابله با آنها روش منطقی اتخاذ می کنند. در این خانواده، موقعیت و جایگاه هر یک از اعضا دارای ویژگی هایی مثل تبادل عاطفی، مثبت گرایی، همگرایی، شادکامی و بزرگ منشی و … است.

خانوادۀ متکامل: خانواده ای است که بعد از تعادل به تکامل رسیده است. حداکثر قابلیت های اعضای آن کشف شده و پرورش داده می شود. در رفع آسیب های روانی و اجتماعی سایرین و خانواده های وابسته گام برمی دارند، هدف هایی فراتر از منافع شخصی دارند، ارتباطات اعضای خانواده با هم بر اساس اصول منطقی برقرار می شود و همه در جهت تقویت و رشد یکدیگر تلاش می کنند و خانواده از استحکام کافی برخوردار است.

منبع

 نجفی ،صاحبه (1393)، رابطه سبک فرزندپروری والدین با هوش هیجانی و پرخاشگری، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0