سبک زندگی

در ریشه‌شناسی عبارت سبک زندگی باید گفت، در زبان‌های مختلف از ترکیب سبک زندگی  در شکل‌های مختلف یادشده. در زبان آلمانی لیبن استیل ، و در زبان انگلیسی در شکل استیل آف لایف / لیوینگ،  و لایف استایل . در گذشته و امروز بیشتر به صورت لایف استایل  استفاده شده است. این ترکیب از دو واژۀ سبک و زندگی  تشکیل می‌شود. معنای لغوی واژۀ  زندگی روشن است، امّا در تعریف واژۀ سبک در لغت‌نامه‌ها معانی گوناگونی درج شده است که البته ریشه در کاربرد آن در علوم مختلف دارد. استایل  از اصل لاتینی استیلوس و فرانسۀ قدیم استالوس  است که به معنی اشیای نوک‌تیز فلزی مانند نیزه و قلم حجاری بوده است .

به اعتقاد مهدوی کنی ، امروزه این کلمه در زبان انگلیسی به سه معنی متفاوت به کار می رود:

نوع، روش، سبک اثاثیه، شکل دادن یا طراحی چیزی ؛ مانند موی سر یا شئ ؛ مانند تکه‌ای از لباس یا اسباب و وسایل تا به نظر جالب و جذاب آید،کیفیت برتر در ظاهر، طراحی یا رفتار، نحوۀ عرضه، خصوصاً در موسیقی یا یکی از هنرهای زیبا… ترکیب طرح‌های مشخص ادبی یا فرضیه‌های هنری، اشکال مختلف هنرها، شکل متمایز و قابل‌شناسایی در یک رشتۀ هنری مثل موسیقی، معماری، ادبیات و …؛ استعداد و قوۀ تشخیص، قوۀ برانگیزاننده در مسیری که چیزی انجام می‌شود خصوصاً ویژگی‌ای که تمایل قابل‌اطمینانی را به ارائۀ مهارت یا سلیقۀ زیبا عرضه می‌کند، شیوۀ مشخص تعبیر ؛ در نوشتار یا سخنرانی….، شیوه یا تکنیک خاص که توسط آن چیزی انجام، خلق یا اجرا می‌شود و طریقۀ نوشتار ویا گفتارکه در مقابل محتوا قرار دارد، طریقۀ انجام چیزی به خصوص زمانی که ویژگی یک هنرمند یادورۀ هنری باشد.

شیوه و روش انجام چیزی خصوصاً شیوه‌ای که برای فرد، گروهی از مردم، مکان یا دوره‌ای، نوعی باشد، اجرا یا انجام اموری که تمایزدهندۀ فرد یا گروه یا سطح خاصی باشد، نوع تصور و فردیتی که در افعال و سلیقه‌های شخص ارائه می‌شود، شیوۀ بیان چیزی ؛ در زبان یا هنر یا موسیقی یا… که مشخصۀ فرد خاص یا گروه خاص یا مردم خاص یا دورۀ خاصی است …، سلیقه و زیبایی متمایز، سلیقۀ عمومی در زمان خاص، طرز نگرش خاص فردی و سلیقه که بیان‌گر و ممیّز راه زندگی است، شیوۀ انجام چیزی، خصوصاً راهی که نشان‌دهندۀ تأکید برطرزنگرش خاص یا مشخصۀ دورۀ معینی باشدوشیوه یا عادت متمایزرفتاری یا حرکت فرد.

مد، خصوصاً در پوشیدن، مد روز، رایج، برتری مد گونه، شیک، مد زودگذر، هوس و میل مفرط، عادت و مرسوم، تجمّل، زیاده‌روی یا ولخرجی .به اعتقاد محجوب ، در این معانی لغوی، چند نکته قابل توجه است:

  • دسته اول این‌که، دستۀ یک بر ویژگی زیباشناختی سبک تکیه دارند .
  • دستۀ دو، بر جنبۀ تمایز بخشی سبک، به _ خصوص برای برتری.
  • دستۀ سه، تجسم امروزین سبک، به خصوص ابعاد تجمّلی زندگی را نشان می‌دهند؛ دوم آن‌که سبک بیشترجنبۀ شکلی، روشی و تکنیکی دارد. معانی موجود در لغت‌نامه‌ها، بیشتر به کاربرد این واژه در سبک‌شناسی ادبی و هنری اشاره دارند که رفته‌رفته در سایر حوزه‌ها نیز کاربرد یافته است.

سبک بر ردیفی از رموز متمایز مختص به گروهی اجتماعی و بیان ترجیحات فردی نیز دلالت دارد. بدین ترتیب، سبک نه خصیصۀ عمل فردی و نه مشخصۀ عمل یا مصنوع گروهی است، بلکه از آن هر دو است. تجلی مشخصه‌ای گروهی در عمل فردی و درعین‌حال محصول جمعی اعمال فردی است. آخرین نکته این که سبک داشتن بمعنای ادعای برتری نیز هست. مدعای هنجاری برتری و که‌تری در ادعای سبک دار بودن نهفته است .

معنای اصطلاحی سبک زندگی

نظرات متعددی از سبک زندگی از سوی صاحب‌نظران ارائه شده است. برخی از این تعاریف توسط متخصصین در علم روانشناسی بوده است و بعضی دیگر از آن‌ها توسط صاحب‌نظران علم جامعه‌شناسی؛به عبارت دیگر افرادی که وجه فردی را در تعریف سبک زندگی به کار می‌بردند، از بُعد روان‌شناسانه به این مقوله نگریسته‌اند و عده‌ای نیز که وجه جمعی را در تعریف سبک زندگی مد نظر داشته‌اند، از بُعد جامعه‌شناسی به این مفهوم پرداخته‌اند. اینک به برخی از این تعاریف اشاره می‌نماییم:

سبک زندگی ازجنبۀ روان‌شناختی

مطابق نظر آدلر ،خاطرات اوایل زندگی انسان (دوران کودکی)، برای کشف سبک زندگی افراد در بزرگ‌سالی راه بسیار آسانی است. در واقع این خاطرات کلید کشف سبک زندگی افراد هستند. همچنین سبک زندگی کودکان یا بزرگ‌سالان مطابق با چشم‌انداز آن‌ها از جهان تغییر می‌کند. سبک زندگی به طور عملی جنبه‌های رفتاری انسان‌ها را توضیح می‌دهد؛ جنبه‌هایی مانند تفکر، هیجانات، احساسات و رفتارها.بنابراین، سمت و سوی سبک زندگی هر شخص توسط کنش‌های درونی‌اش گزینش می‌شود. وی ، در رابطه با سنین شروع گزینش سبک زندگی توسط فرد اعتقاد دارد کودک در سنین چهار یا پنج سالگی شرایط زندگی‌اش را مورد ارزیابی قرار داده و سبک زندگی خود را انتخاب می‌کند. از نظر او سبک زندگی بر اهداف و شیوه‌های دست‌یابی به این اهداف تأکید دارد. از نظر او، سبک‌های زندگی دائمی افراد شکل گسترش‌یافتۀ سبک زندگی اولیۀ آن‌هاست و با مشاهدۀ برخورد افراد با سه تکلیف مهم زندگی خود که عبارتنداز کار، جامعه و روابط صمیمانه، می‌توان به سبک زندگی آنان پی برد؛زیرا سبک زندگی در انتخاب کار، نحوۀ ارتباط با دیگران و عشق منعکس می‌شود. در واقع، آدلر ، رویه و روش مشخص فرد در زندگی‌اش را شیوۀ زندگی نامید، او این مفهوم را به عنوان خود، شخصیت، فردیت، وحدت و یکپارچگی شخصیت، شکل‌دهندۀ فعالیت‌های خلّاق فرد، شیوۀ مواجهۀ فرد با مشکلات، عقیده و نظر فرد دربارۀ خود و مشکلات زندگی و نگرش کلّی نسبت به زندگی به‌کاربرده است. در رویکرد نهایی آدلر ، سبک زندگی توسط قدرت خلّاقیت شخصی (فردی) تعیین می‌شود و هر شخصی برای خلق سبک زندگی‌اش دارای آزادی است.امّا در تعریف دیگری از آدلر، سبک زندگی، یعنی کلیّت بی‌همتا و فردی زندگی که همۀ فرآیندهای عمومی زندگی، ذیل آن قرار دارد. تعریف اخیر یکی از تعاریفی است که بیش‌ترین تأثیر را بر محققان علوم اجتماعی داشته است . علاوه بر این کرن و ویلر، به عنوان صاحب‌نظران سبک زندگی در حیطۀ روان‌شناختی اعتقاددارند از آنجایی که کودکی در شخص محدود به محیط اجتماعی اولیۀ او و ادراک از این محیط است، او راهکارهایی را بر اساس این ادراک‌های سوگیرانه از جهان در ارتباط با دیگران، انتخاب شغل و روابط صمیمانه گسترش می‌دهد. این راهکارها با پاسخ‌های ذهنی کودک در نهایت به شکل یک شیوۀ ثابت و منظم از باورها و در یافتن بهترین راه حل برای مشکلات زندگی سازمان‌دهی می‌شود.

شفیع آبادی و ناصری ، معتقدند سبک زندگی مجموعۀ عقاید، طرح‌ها و نمونه‌های عادتی رفتار، هوی و هوس‌ها، هدف‌های طویل‌المدت، تبیین شرایط اجتماعی و یا شخصی است که برای تأمین امنیت خاطر فرد لازم است. در واقع سبک زندگی مجموعه‌ای از قوانین و راهنمایی‌هایی است که افراد شکل می‌دهند تا آن‌ها را در مسیر زندگی و به سمت اهدافشان سوق دهد. از نظر استین، افراد از سنین نخستین زندگی عقایدی دربارۀ چیزهایی که در زندگی‌شان اتفاق می‌افتد، ایجاد می‌کنند. این که چه چیزی موفقیت است و چه چیزی شکست همچنین درک و شناخت این امور تأثیر فراوانی بر سبک زندگی افراد دارد .

سبک زندگی از جنبۀ جامعه‌شناختی

به نظر گیدنز ، سبک زندگی را می‌توان به مجموعه‌ای از رفتارها تعبیر کرد که فرد آن‌ها را به کار می‌گیرد تانه فقط نیازهای جاری او را برآورند بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران مجسم سازد. سبک زندگی مجموعه‌ای نسبتاً هماهنگ از همۀ رفتارها و فعالیت‌های یک فرد معین در جریان زندگی روزمره است. سبک زندگی مستلزم مجموعه‌ای از عادت‌ها و جهت‌گیری‌ها و بنابراین برخوردار از نوعی وحدت است که علاوه بر اهمیت خاص خود از نظر تداوم امنیت وجودی پیوند بین گزینش‌های فرعی موجود در یک الگوی کم و بیش منظم را تأمین می‌کند. سبک زندگی اساساً به معانی نمادین محصولات توجه دارد؛ یعنی آنچه در ورای هویت آشکار این محصولات نهفته است، سبک زندگی اصطلاحی است که در فرهنگ سنتی چندان کاربردی ندارد، چون ملازم با نوعی انتخاب از میان تعداد کثیری از امکان‌های موجود است. این رویکرد راهی است که به درک مدرن بودن سبک‌های زندگی و تقابل آن‌ها با شکل‌بندی‌های پیشین می‌انجامد و این معانی نمادین اموری توافقی هستند که پیوسته در حال از نو ابداع شدن هستند. همچنین وی اعتقاد دارد ، سبک‌های زندگی کردارهایی هستند که به جریان عادی زندگی روزمره تبدیل شده‌اند، جریان‌هایی که در لباس پوشیدن، غذا خوردن، شیوه‌های کنش و محیط دلخواه برای ملاقات کردن دیگران جلوه می‌کنند. امّا وی یادآور می‌شود که چنین رفتارهایی بازتاب کنندۀ هویت‌های شخصی، گروهی و اجتماعی‌اند.

زیمل ، در رابطه با سبک زندگی می‌گوید: سبک زندگی تجسم تلاش انسان است برای یافتن ارزش‌های بنیادی خود در فرهنگ عینی‌اش و شناساندن آن به دیگران؛ به سخن دیگر، برای معنای مورد نظر خود (فردیت برتر)، شکل (صورت)های رفتاری‌ای را برمی‌گزیند. زیمل، توان چنین گزینشی را سلیقه و این اشکال به هم مرتبط را سبک زندگی می‌نامد.

کاویانی ، معتقد است سبک زندگی، بیش از آنکه به شناخت‌ها و عواطف فرد بصورت سازه‌های ذهنی، نظر داشته باشد، رفتارهای فرد را به صوت عینی و مشهود مورد مطالعه قرار می‌دهد.

وبلن ،در جایی، سبک زندگی را الگوی رفتار جمعی می‌داند. این رفتارها از جنس رسوم و عادات اجتماعی و روش‌های فکری‌اند. در جای دیگر، سبک زندگی فرد را تجلّی رفتار و مکانیسم روحی، عادات فکری و معرفت او قلمداد می‌کند.

وبر، سبک زندگی را از جنس رفتار می‌داند که تمایلات، آن را هدایت می‌کند و فرصت‌های زندگی، بستر بروز آن را فراهم می‌کند.

ویلیام لیزر ، سبک زندگی را طرز مشخص یا متمایز زندگی کردن گروهی از مردم معرفی می‌کند؛ نظامی که تأثیر فرهنگ  ارزش‌ها، منابع، نمادها و قوانین بر نیروهای زندگی در گروه شکل می‌گیرد. یوث و مک کی ، سبک زندگی را الگویی برآمده از ارزش‌ها و باورهای مشترک یک گروه یا جامعه می‌داند که به صورت رفتارهای مشترک ظاهر می‌شود. اصطلاحی که در موارد متعدد با خرده‌فرهنگ مترادف است.

بوردیو ، مطلق سبک را چنین توصیف می‌کند: سبک بیش‌ترین توانایی را برای ارائۀ ویژگی‌هایی دارد که همۀ فعالیت‌ها را در خود خلاصه کرده است. او سبک زندگی را فعالیت‌های نظام‌مندی می‌داند که از ذوق و سلیقۀ فرد ناشی می‌شوند و بیشتر جنبۀ عینی دارند و درعین‌حال به صورت نمادین به فرد هویّت می‌بخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد می‌کنند. خلاصۀ دیدگاه بوردیو این است که افراد و گروه‌ها در یک جامعه، دارای موقعیت‌های متفاوت و متمایزی هستند؛ فرد یا گروه، با درونی کردن این وضعیت و نمادهای آن، یک نظام طبقه‌بندی اجتماعی را در ذهن خود پدید می‌آورند. این نظام، مجموعه‌ای از ترجیحات و انتخاب‌ها (سلیقه‌ها) را در ذهن فرد تولید می‌کند که معنایشان ذاتی نیست، بلکه رابطه‌ای است. این ترجیحات و انتخاب‌ها وقتی در محدودۀ توانایی‌ها و نا توانایی‌های اقتصادی و نمادین در قالب کنش‌ها و دارایی‌ها بروز می‌یابد، سبک‌های زندگی متمایز را پدید می‌آورد.

از آنجایی که بنظر می‌رسد تعریف بوردیو، باهدف ما، نزدیکی بیشتری دارد وتعریف وی از سبک زندگی را بعنوان تعریف نهایی برگزیده‌ایم.

نکته‌هایی که در این تعاریفوجود دارد را می‌توان این‌گونه برشمرد:

  • تقریباً در همۀ تعریف‌ها می‌توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ در واقع، هر دو مفهوم نیز به واژۀ «سبک»بازمی‌گردد: یک مفهوم وحدت و دو مفهوم تمایز. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عناصری است که کم و بیش به طور نظام‌مندباهم ارتباط داشته و یک کل را پدید می‌آورند. همین اتحاد و نظام‌مندی، این کل را از کل‌های دیگر متمایز می‌کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام‌مندی، کلیّت، هویّت و تمایز در تعریف‌ها حاکی از همین مطلب است. محور دیگری که در بیشتر تعریف‌ها مورد توجه قرار گرفته است کارکرد سبک زندگی است. نکته‌ای که در بیشتر تعریف‌ها باعث تمایز مفهوم سبک زندگی از مفاهیم مشابه (مانند فرهنگ یا پاره فرهنگ، هویت، شخصیت و …) و محدودسازی آن می‌شود خلّاقانه و گزینشی بودن اجزا و عناصر سبک زندگی است.
  • تعابیری که گاهی در هنگام استفاده از سبک زندگی می‌شود این توّهم را پدید می‌آورد که سبک زندگی با رفتار، دارایی و پایگاه فرد یا گروه یکسان فرض شده است؛اما بررسی تعریف‌ها نشان می‌دهد سبک زندگی، عموماً «الگو»ی رفتار، دارایی و پایگاه فرد یا گروه در نظر گرفته می‌شود.
  • سبک زندگی تعیین‌کنندۀ مرزهای قشرهای اجتماعی است و نه نوعی قشربندی آن چنان که وبر قائل است آنگاه سبک زندگی ازموقعیت‌های اجتماعی متمایز است.
  • نکته‌هایی که در همۀ تعریف‌ها، باعث تمایز مفهوم سبک زندگی از مفاهیم مشابه، مانند فرهنگ یا پاره فرهنگ، هویت، شخصیت و …و محدودسازی آن می‌شود، خلّاقانه و گزینشی بودن اجزا و عناصر سبک زندگی است. بوردیو،مبنای گزینش را ذوق و سلیقه یا به تعبیری ترجیحات قرار می‌دهد.
  • سبک زندگی، اموری را شامل می‌شود که به زندگی انسان اعم از بعد فردی و اجتماعی، مادی و معنوی او مربوط می‌شود؛ اموری نظیر بینش‌ها (ادراک‌ها و معتقدات) وگرایش‌ها (ارزش‌ها، تمایلات و ترجیحات) که اموری ذهنی یا رفتار درونی هستند و رفتارهای بیرونی (اعم از اعمال هشیارانه، حالات و وضعیت جسمی)، وضع‌ها، موقعیت‌های اجتماعی و دارایی‌ها که اموریعینی می‌باشند و حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به معنای خاص آن. پس اموری محیطی (اعم از فیزیکی و اجتماعی یا به تعبیری فضا و زمان یا وضعیت اجتماعی) و وراثتی به طور مفهومی از سبک زندگی جدا می‌باشند، اگر چه بر آن تأثیرگذارند و آن را شکل می‌دهند.
  • مهم‌ترین ویژگی سبک زندگی عبارت است از: شکل‌گیری آن، حول محور گرایش‌ها ؛تمایلات، ترجیح‌ها یا آنچه ذوق و سلیقه خوانده‌شده؛به عبارت دیگر، سبک زندگی، الگو یا مجموعه‌ای از رفتارها، وضع‌ها و دارایی‌هایی است که ناشی از سلیقه باشد. از این رو، در الگو یا مجموعه‌ای که در آن ترجیح و تمایلی مطرح نباشد، بحث از سبک زندگی معنا ندارد؛بنابراین، در شرایطی که یک الگو برای رفتار وجود داشته یا پی‌گیری یک الگو میسر باشد، نمی‌توان صحبت از سبک زندگی کرد .

منبع

جامه بزرگی،مریم(1392)، بررسی وجوه تقابل سبک زندگی لیبرالیستی بااسلام،پایان نامه کارشناسی ارشد،گرایش تعلیم وتربیت اسلامی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0