سبك­ها و راهبردهاي مديريت تعارض

بسیاری از صاحب­نظران اخیر سازمان به این باور رسیده­اند که علی رغم کوشش­های سازمان و مدیریت برای اجتناب، جلوگیری و در نطفه خفه کردن تعارض، باز هم به وقوع خواهد پیوست و حضور دائمی خود را در سازمان حفظ خواهد کرد. بنابراین مسأله این نیست که آیا کشمکش و اختلاف وجود دارد یا نه، زیرا در هر حال وجود خواهد داشت. نکته حائز اهمیت این است که چگونه با مساله برخورد می­شود و مورد رسیدگی قرار می­گیرد.از سوي ديگر، سازنده يا مخرب بودن تعارض تا حد زيادي بستگي به چگونگي مديريت و كنترل آن دارد. يك موقعيت تعارض و عدم توافق ممكن است آنقدر براي سازمان مسأله ساز و بحراني نباشد و حتي ممكن است براي سازمان مفيد واقع گردد، اما كيفيت برخورد حل تعارض توسط مدير، ممكن است چنان بحران و آشفتگي در سازمان و در روابط ميان افراد ايجاد كند كه ضربات جبران­ناپذيري بر اثربخشي و تحقق مطلوب اهداف سازماني فرود آورد .

معمولاً شيوه­هايي كه افراد به هنگام وقوع تعارض و براي حل و فصل آن مورد استفاده قرار مي­دهند، در متون مختلف رفتار سازماني، به عنوان مديريت تعارض تعريف شده است. مديريت تعارض فرايند رفع و بر طرف كردن موانع ادراكي موجود، كه بر سر راه رسيدن به توافق قرار گرفته­اند تعريف شده است.بليك و موتون ضمن تحقيق پيرامون سبك­هاي كلي مديريت بر اساس مدل دو بعدي شبكه مديريت توجه به افراد و توجه به توليد، شيوه­هاي حل تعارض را نيز مورد بررسي قرار داده و در نهايت، مطابق با سبك­هاي پنج گانه مديريت، موفق به شناسايي پنج راهبرد مهم و اساسي مديران براي مقابله با تعارض مي­شوند كه مبناي تحقيقات بعدي پژوهشگراني چون “لارش” “هال””پوتنام” و “ويلسون”و ديگران قرار گرفته و توسط آنان بسط و توسعه مي­يابند.

مدل­هاي مختلف رويارويي با تعارض

تعارضات درون فردي با سبك­هاي مختلف رفتاري سروكار دارد. چهار مدل از سبك­هاي رويارويي با تعارض در سازمان شناخته شده است، كه شباهت­ ها و تفاوت­ هايي با هم دارند. اين سبك­ها عبارتند از:

مدل دو سبكي: ديوتچ اولين بار مدل ساده همكاري- رقابتي را در تحقيق روي تعارضات اجتماعي پيشنهاد كرد. اگرچه سبك همكاري- رقابتي به سختي در ادبيات تعارض مورد استفاده است، ديوتچ و پيروانش به استفاده از اين مفهوم سازي ادامه دادند. نوع ديگر مدل دو سبكي درگيري – اجتناب بود كه به وسيله كنودسن و سومرز و گلدينگ پيشنهاد شده است.

مدل سه سبكي: پوتنام و ويلسون شواهد اوليه­اي را براي تجزيه و تحليل فاكتورهاي ابزار تعارض سازماني‌شان مهيا كردند، كه سه سبك رويارويي با تعارض را شامل مي­شود. اين سه سبك عبارتند از: عدم مقابله (اجبار و الزام)، تشريك مساعي (همكاري و مصالحه) و كنترل (رقابت). لارنس و لارش 25 مثل را براي اندازه­گيري 5 فاكتور حل تعارض انتخاب كردند، اما تجزيه و تحليل فاكتورهايشان در درون سه فاكتور نشان داده شد، كه شامل، اجبار، نرمش، مقابله است.

مدل چهار سبكي: پرويت برخي شواهد تجربي از مطالعاتش پيشنهاد كرد كه شامل چهار سبك رويارويي با تعارض است. اين چهار سبك عبارتند از: تسليم شدن، حل مسأله، بي­اثري و مخالفت. اين مدل بيشتر، از دو مدل قبلي توسعه يافته است.

مدل پنج سبكي:  اولين بار پنج سبك رويارويي با تعارض توسط ماري پاركت فالت توسعه يافت. او سه روش اصلي رويارويي با تعارض را مفهوم سازي كرد كه شامل، رقابت، مصالحه و همكاري است و دو روش فرعي آن شامل اجتناب و توقيف است.

راهبردهاي مهم و اساسي مديران براي مقابله با تعارض

رقابت: شيوه رقابت در متون مختلف، با اصطلاحاتي چون” تحميل زور و اجبار”، ” اعمال قدرت”، “كنترل” و “قاطعيت نشان دادن”، كه همه به نحوي مبين بكارگيري شيوه­هاي استبدادي، آمرانه و تحكم­آميز جهت كنترل تعارض است، مورد بحث واقع شده است. هنگامي كه يكي از طرفين تعارض تمايل خيلي شديدي جهت نيل به اهداف يا خواسته­هاي مورد نظر خود داشته و خواسته­هاي طرف مقابل را ناديده بگيرد يا تمايل خيلي كمي براي ارضاي علايق آن­ها از خود نشان دهد، وي به سوي تحكم يا رقابت جهت­گيري كرده است.

مديري كه پيرو اين سبك براي حل تعارض است در هر موقعيت تعارض، چه هنگامي كه خود يكي از طرف­ هاي درگير است و چه هنگامي كه خود به عنوان شخص ثالث وارد عمل مي­شود، تنها ابزار عمده‌اش براي كنترل تعارض استفاده از قدرت رسمي مي­باشد. هدف عمده اين­گونه مديران در نطفه خفه كردن تعارض است. به كار بردن اين­گونه شيوه­ها، جوي از فشار و اختناق در سازمان به وجود مي­آورد. مزيت عمده سبك رقابت، سرعت آن و عيب عمده آن ايجاد ناخشنودي ميان كاركنان است .

مدارا و نرمش: “مدارا” يا نرمش و از خود گذشتگي، كه در قطب مخالف “تحكم” قرار دارد، عبارت است از تلاش براي ارضاي خواسته­ها و منافع طرف مقابل، حتي اگر خواسته­ها و منافع خود در اين راستا فدا شود. مدير يا فردي كه پيرو اين سبك است به منظور حفظ رابطه، حفظ آرامش و برقرار ماندن جو دوستي و رفاقت، منافع طرف مقابل را بر منافع خود مقدم مي­شمارد، يعني از خود گذشتگي و فداكاري از خود نشان مي­دهد. به هنگام مواجهه با يك موقعيت تعارض هدف عمده اين­گونه مديران، قبل از هر چيز ديگر كاهش و از جوشش انداختن تنش­ها، هيجانات و احساسات خصمانه در بين طرف­هاي درگير از طريق پايين جلوه دادن اهميت تعارض مي­باشد. مزيت عمده اين سبك آن است كه همكاري را مورد تشويق قرار مي­دهد و عيب عمده آن موقتي بودن حل تعارض و عدم رفع زير بنايي تعارض است .

اجتناب: هنگامي كه فرد وجود تعارض را تشخيص مي­دهد ولي به طور انفعالي عقب نشيني مي­كند يا موضوع را سركوب مي­نمايد، گفته مي­شود سبك اجتناب را در پيش گرفته است. بي تفاوتي يا عدم تمايل به مخالفت آشكار مي­تواند به عقب ­نشيني منجر شود. در اين حالت، افراد طرفين تعارض، ميان خود جدايي فيزيكي ايجاد مي­كنند و هريك ناحيه­اي را براي خود تعيين مي­كند كه متمايز از ناحيه ديگري باشد. مزيت عمده اين سبك اين است كه در وضعيت­هاي مبهم يا آشكار، فرد زمان كافي براي روشن شدن وضعيت يا تصميم­گيري خواهد داشت. ضعف عمده آن اين است كه اثر موقتي دارد و به مسائل بنيادي نمي­پردازد .

سازش يا مصالحه: در صورتي كه يك يا هر دو طرف ديگر تا حدي تمايل متعادلي هم به منافع و خواسته­هاي مرجع خود داشته باشد و هم به منافع و خواسته­هاي طرف مقابل، “مصالحه” يا سازش صورت خواهد گرفت. به عبارت ديگر، در اينجا يك طرف تمايل پيدا مي­كند از برخي، اما نه همه­ی، خواسته­ها و منافع خود دست بكشد، تا طرف مقابل بتواند برخي از خواسته­هاي خود را ارضا نمايد. تحت اين شرايط، به خاطر حل تعارض دو طرف درگير تصميم مي­گيرند كه نتايج يا منافع را در بين يكديگر تقسيم كنند. مزيت عمده اين سبك آن است كه در فراگرد مردم سالارانه بازنده­اي وجود ندارد، ولي در عين حال اين سبك راه حل موقتي تعارض به شمار مي­آيد كه مي­تواند حل خلاقانه مسأله را برهم زند .

تشريك مساعي: راهبردي كه غالب تئوري پردازان مديريت نسبت به مطلوبيت و اثربخش بودن آن اتفاق­نظر دارند، “تشريك مساعي” است. اين همان راهبردي است كه فالت از آن به عنوان “وحدت بخشيدن” ياد مي‌كند و مارچ و سايمون آن را “حل مسأله” مي­خوانند. در هر حال، هنگامي كه يك يا هر دو طرف درگير تمايل زيادي به تحقق اهداف و منافع خود داشته و هم به ميزان زيادي اهداف و منافع طرف مقابل را در نظر بگيرد، جهت­گيري وي به سمت تشريك مساعي خواهد بود، اين راهبرد به راه­ حلي كه كليه توقعات و ترجيحات هر دو طرف درگير در تعارض را تأمين نمايد، اشاره دارد .

مزيت عمده اين سبك، اثر ماندگار آن است؛ زيرا به جاي صرف پرداختن به علائم تعارض به مسائل زير بنايي مي­پردازد. عيب عمده اين سبك وقت­گير بودن آن است.در پژوهش حاضر برای تعیین راهبرد مدیریت تعارض مدیران از مدل سه سبکی پوتنام و ویلسون که پنج شیوه مدیریت تعارض، شامل اجتناب، تطبيق يا سازش، همكاري، مصالحه، رقابت را در درون سه راهبرد کنترل، عدم مقابله و راه ­حل­گرایی مورد سنجش قرار می­دهد، استفاده شد.

راهبرد کنترل با شیوه­ی رقابتی یکسان است و مبین بکارگیری شیوه­های استبدادی، آمرانه و تحکم­آمیز است. راهبرد عدم مقابله شامل شيوه­هاي اجتناب، تطبيق يا سازش (مدارا و نرمش) است. در این حالت فرد براي ارضاي خواسته­ها و منافع طرف مقابل، حتي اگر خواسته­ها و منافع خود در اين راستا فدا شود تلاش می­کند. راهبرد راه ­حل گرایی شامل شیوه­ های همکاری و مصالحه می­باشد. در اين­ حالت يك طرف تمايل پيدا مي­كند از برخي، اما نه همه­ی، خواسته­ها و منافع خود دست بكشد، تا طرف مقابل بتواند برخي از خواسته­هاي خود را ارضا نمايد.

فرايند رويارويي با تعارض

مديريت تعارض سازماني شامل تشخيص و مداخله در تعارض مي­باشد. تشخيص، پايه و اساسي براي مداخله است. اولين مرحله در فرايند حل مشكل تشخيص مشكل است، كه شامل دريافت و فرمول­بندي مشكل مي‌شود. غالباً مرحله مداخله بدون فهم صحيح و درستي از ماهيت مشكل انجام مي­شود كه مي­تواند به پيامدهاي غيرمؤثر منتج شود. يك تشخيص جامع و فراگيرنده، شامل اندازه­گيري تعارض و منابع آن و تجزيه و تحليل ارتباط ميان آن­هاست. مرحله اندازه­گيري شامل اندازه­گيري مقدار تعارض و مرحله تجزيه و تحليل شامل تعيين مقدار تعارض و سبك­هاي رويارويي تعارض دسته­بندي شده به وسيله سازمان، واحد، بخش و… و تعيين ارتباط ميان تعارض و سبك­هاي تعارض با منابع­ و ارتباط ميان تعارض و سبك‌هاي تعارض با يادگيري و اثربخشي سازماني مي­شود .

مرحله مداخله شامل فرايند سازي و ساختارسازي است. فرايند سازي به مراحل كار فعاليت هايي كه براي فراهم آوردن برخي نتايج، طراحي شده است اشاره دارد. ساختارسازي براي بهبود اثربخشي سازماني به وسيله تغيير طراحي ساختار سازماني تلاش مي­كند كه شامل تمايز و يكپارچگي مكانيسم­ها، سلسله مراتب و روش­ها و آگاهي از سيستم­ها مي­شود .مشاور سازماني ممكن است هم از فرايند سازي و هم از ساختارسازي فرايند مداخله براي مديريت كردن تعارض استفاده كند، و بايد توجه داشته باشد كه اگرچه فرايند مداخله در مرحله اوليه طراحي شده است، سبك­هاي رويارويي با تعارض اعضاي سازمان را دگرگون مي كند. بنابراين مداخله بر ميزان ادراك مقاديرتعارض نيز تأثير مي­گذارد .

اثربخشي سبك­هاي مديريت تعارض

هيچ يك از سبك­هاي مديريت تعارض در همه شرايط اثربخش نيست. تحقيقات نشان مي­دهد كه هر فرد براي مديريت تعارض به شيوه خاص خود پيش فرض­هايي دارد؛ يعني هركس سبك­هايي را در مديريت تعارض ترجيح مي­دهد. سبك هركس را مي­توان با استفاده از تركيب افكار و ويژگي­هاي شخصيتي وي پيش­بيني كرد. از اين رو برخي معتقدند كه سبك هر كس ثابت است؛ ولي در حقيقت اين شرايط موجود است كه تعيين مي­كند فرد كدامين سبك را حتي با وجود عدم سازگاري با خلق و خوي خويش برگزيند .بنابراين، اگرچه روش مواجه يا تشريك مساعي به عنوان مؤثرترين شيوه مديريت تعارض شناخته شده است، اما موفقيت در يك شيوه خاص، به موقعيت و شرايط مختلف بستگي دارد به طوري كه مي توان گفت هيچ يك از سبك­هاي مديريت تعارض  قابل كاربرد در تمام موقعيت­ها نيست. مدير با تجربه كسي است كه مي­داند هر يك از آن­ها در چه موقعي كاربرد دارد .

جدول :  شيوه­هاي مديريت تعارض و موقعيت و شرايط آن

سبكشرايط مناسب
رقابت

 

1-هنگامی که اقدام سریع و قاطع حیاتی باشد.

2-در زمینه مسائل مهمی که اجرای اقدام­های غیر معمول (خلاق) را برای بقا و اثربخشی سازمانی طلب می­کند.

3-در زمینه موضوعاتی که برای سلامت سازمان حیاتی است و هنگامی که فرد می­داند حق با اوست.

4-علیه کسانی که از رفتار و شرایط غیر رقابتی سود می­برند.

تشريك مساعي

 

1. برای یافتن راه حل مورد قبول همه (اجماع نظرها) هنگامی که خواسته­های طرفین تعارض مهم­تر از آن هستند که مورد مصالحه قرار گیرند.

2.هنگامی که هدف فرد یادگیری باشد.

3.برای تلفیق بینش­های افراد دارای دیدگاه­های متفاوت

4. برای جلب تعهد افراد از طریق تلفیق خواسته­های آنان برای رسیدن به اتفاق آرا (اجماع) در تصمیم­گیری

5.برای از بین بردن عواطف و احساس­های تندی که مانع برقراری ارتباط هستند.

6.هنگامی که حمایت سازمانی کافی برای صرف وقت و انرژی به منظور حل تعارض وجود داشته باشد.

7.هنگامی که همبستگی کافی میان طرفین تعارض وجود داشته باشد و صرف وقت و انرژی برای حل تعارض بیاورد.

اجتناب1.هنگامی که موضوع جزئی باشد یا لازم باشد به موضوع­های مهم­تری رسیدگی شود.

2.هنگامی که فرد تحقق خواسته­های خود را محتمل نمی­داند و قدرت خود را بسیار کمتر از دیگری ارزیابی می­کند.

3.هنگامی که هزینه گسیختگی احتمالی ارتباط، از مزایای حل اختلاف بیشتر است..

4.برای آرام سازی افراد تا نسبت به موضوع دید صحیح پیدا کنند.

5.هنگامی که جمع­آوری اطلاعات بر تصمیم­گیری فوری برتری داشته باشد.

6.هنگامی که دیگران تعارض را به طور اثربخش­تری حل و فصل می­کنند.

7.هنگامی که به نظر می­رسد موضوع­های مورد اختلاف نشانه موضوع­های دیگر یا مماس با آن­ها باشد.

مدارا يا نرمش1.هنگامی که به اشتباه خود پی­ببرید اجازه دهید موضع بهتری مطرح شود و شما نیز از آن درس بگیرید و منطقی بودن خود را نیز به نمایش بگذارید.

2.هنگامی که موضوع­های مورد اختلاف برای دیگران اهمیت بیشتری دارند تا برای شما در این صورت برای راضی کردن آنان و حفظ همکاری آتی با آن­ها از خود نرمش نشان می‌دهید.

3.ایجاد اعتبار اجتماعی برای استفاده در موضوع­های مورد اختلاف بعدی.

4.برای به حداقل رساندن صور هنگامی که شخص بازنده باشد.

5.هنگامی که هماهنگی و ثبات اهمیت ویژه­ای دارد.

6.هنگامی که می­خواهید به کارکنان این امکان را بدهید که با درس گرفتن از خطاهایشان رشد یابند.

7.هنگامی که تعارض عمدتاً به دلیل اختلاف شخصیتی است و به آسانی حل نمی­شود.

مصالحه1.هنگامی که هدف­ها مهم­اند ولی ارزش تلاش بیشتر یا مواجهه با برخوردهای تندتر را ندارند.

2.هنگامی که طرفین تعارض دارای قدرت برابر بوده برای رسیدن به هدف­های خود اصرار دارند.

3.برای دستیابی به توافق موقت در زمینه مسائل پیچیده.

4.برای دستیابی به راه حل­های سریع هنگامی که طرفین تعارض تحت فشار زمان قرار دارند.

5. به عنوان سبک احتیاطی / پشتیبانی هنگامی که سبک­های همکاری مبتنی بر اعتماد یا رقابت ناموفق باشند.

منبع

روستا، محمدعلی (1393)، رابطه ویژگی های شخصیتی و مدیریت تعارض مدیران در هیأتهای ورزشی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت ورزشی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0