زوج های سالم و عوامل موثر بر رضایتمندی زناشویی آنها

زوج های  سالم از دیدگاه بیورز، اسپری و کارلسون و یانگ و لانگ  از الگوهای ارتباطی زیر پیروی می کنند:

عقیده به نسبی بودن واقعیت نه مطلق بودن آن.

زوج هایی که این دیدگاه را دارند، سعی ندارند همسر خود را به پذیرش دیدگاه خودشان وادار کنند بلکه، به حرف های همسر خود گوش داده و سعی می کنند که برداشت ها و نظرات او را درک کنند.

اعتقاد به اینکه قصد و نیت همسر خوب است.

زوج های سالم ضمن اینکه به همسرشان احترام می گذارند، هرگز حس نمی کنند که همسرشان دشمن آنهاست و ایمان دارند که همسرشان در پی آزار دادن آنها نیست.

اعتقاد به اینکه مشکلات حل می شوند.

زوج هایی که اعتقاد دارند مشکلات قابل حل هستند، حل مشکل تلاش می کنند. این افراد تأثیر خود را در فرایند حل مشکل قابل توجیه می دانند. به همین دلیل هنگامی که حالت هایی مانند خشم و عدم توافق ایجاد می شود، انتظار ندارند که رابطه ی خوب با همسر مشکلات را حل خواهد کرد. به همین دلیل برای ایجاد رابطه ی مناسب و برای حل مشکل، تلاش می کنند.

عقیده به عواملی فراتر از خود.

 زوج های سالم جهان بینی وسیعی دارند که این جهان بینی می تواند جهت گیری مذهبی و یا خانوادگی باشد. جهان بینی وسیع تر به زوج ها وسعت دید بخشیده و در این حالت مشکلات برای آنها کوچک به نظر می رسد.

تمرین رفتارهای سالم.

تمرین کردن رفتارهای سالم توسط زوج ها می تواند باعث شود که این رفتارها نهادینه شده و بخشی از گنجینه رفتاری آنها می شوند. این رفتارهای سالم عبارتند از: مسؤولیت، هدف گذاری، تشویق، گفت گوی باز، گوش دادن همدلانه، میل به تحلیل ارتباطات، نشان دادن پذیرش، حمایت از اهداف مثبت ازدواج، حمایت از  اهداف تعیین شده، توافق به منظور پل ارتباطی، تعهد به مشارکت.

وینچ و همکاران هشت معیار موفقیت زناشویی را مشخص کرده اند. این معیارها شامل موارد زیر است:

  1. ثبات
  2. اجتماعی
  3. رشد شخصیت
  4. مصاحبت
  5. شادی
  6. رضایت
  7. سازگاری
  8. یکپارچگی

عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی

بخش اعظم شکست های ادمی ناشی از ناتوانی در انطباق است. انطباق یافتن شامل توازن است، بین آنچه که فرد انجام می دهد وآنچه که محیط طلب می کند. میزان انطباق یافتن به دو عامل بستگی دارد: ویژگی های شخصی و ماهیت موقعیت ها. این دو عامل توأمان انطباق یافتن باید مرتباً تغییر کند .

السون و فاورز زوجین را شامل چند نوع می داند:

1- موزون: رضایت بالا دارند و توانایی بالایی در حل مشکلات دارند و مسایل اخلاقی را مهم می داند.

2– سازگار: رضایت خوب و متوسطی دارند و قدرت حل مسائل را دارنن، ممکن است در مورد فرزندان اتفاق نظر نداشته باشند

3- سنتی: از عادات همسرانشان ناراضی هستند و برای بیان احساسات احساس راحتی نمی کنند و در حوزه های ارتباطی رضایت کمی دارند.

4– تعارض: ناراضی از رفتار همسر و داشتن شکل ارتباطی، سندروم خود محوری در گفتگو و بحث های رایج است.

بر پایه دیدگاه شناختی، الگوهای شناختی میزان رضایت زناشویی را تعیین می کند. برخی از پژوهشگران یکی از علل رضایتمندی را سبک های شناختی زوجین می دانند. به اعتقاد گاتمن، کارر و سوانسون ادراک یا شناخت، فیزیولوژی  و رفتار سه پایه اساسی تداوم و رضایت از زندگی زناشویی است که شناخت مهمترین عامل به شمار می آید .

به نظر گارسیا رضایتمندی زناشویی در سه سطح مطرح می شود:

  • الف: رضایت زوجین از ازدواج
  • ب: رضایت از زندگی خانوادگی
  • ج: رضایت کلی از زندگی

تحقیقات اخیر نشان داده اند که احترام متقابل، همخوانی باورهای مذهبی، سن ازدواج، مدت زمان زندگی مشترک، تعداد فرزندان، . . . در زندگی زناشویی و رضایت از آن مؤثر است.

بررسی عوامل مؤثر بررضایت زناشویی از این جهت حائز اهمیت است که رضایت فرد از زندگی زناشویی بخش مهمی از سلامت فردی محسوب می شود. ونیچ در این خصوص می نویسد که ارتباط با همسر جنبۀ مرکزی زندگی عاطفی و اجتماعی یک شخص است.

دربارۀ عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی بنظر می رسد دو چشم انداز عمده وجود دارد. در چشم انداز اول که مورد قبول مکتب تحلیل روانی است عمل درون فردی را مهم می داند و در چشم انداز دوم که مورد پذیرش رفتار گرایان است عوامل بین فردی را در رضایت زناشویی مهم می داند.           

نیوفان عوامل زیر را بیانگر رضایت زناشویی می داند:

  1. سطح تحصیلات بالا
  2. موقعیت  و وضعیت اقتصادی- اجتماعی بالا
  3. تشابهات زوجین در علایق، هوش و شخصیت
  4. در مرحلۀ اولیه و ابتدایی چرخه زندگی بودن (قلمداد داشتن در اوایل دورۀ زندگی مشترک)
  5. سازگاری در مسائل جنسی
  6. ازدواج در سنین بالاتر برای زنان

هنوز مکانیزمی برای کشف ارتباط بین این عوامل و ازدواج موفقیت آمیز پیدا نشده است. اما احتمالاً سطح بالای  تحصیلات یا وضعیت اقتصادی اجتماعی مناسب زوجین را به سمت رضایت بالاتری هدایت می کند. زیرا وجود همین عوامل باعث می شود زوجین مهارت های بهتری برای حل مسأله داشته باشند و کمتر د چار استرس شوند .

دسته بندی عوامل مؤثر بر رضایت مندی زناشویی:

عواملی که می تواند رضایت زناشویی را تداوم بخشد و یا خانواده ها را در معرض نابسامانی و از هم پاشیدگی قرار می دهد ضروری به نظر می رسد.همان گونه که ذکر شد عوامل متعددی در رضایت ازناشویی تأثیر می گذارند. بعضی از این عوامل به صورت دسته بندی شده در زیر می آیند:

ارتباط: منظور از ارتباط همه شیوه های نمادینی است که افراد از طریق آنها پیام خود را منتقل می کنند. انتقال پیام ها بیشتر اوقات با استفاده از کلمات  و رفتار کلامی گسترده صورت می گیرد. با وجود این،رفتار غیر کلامی نیز،یکی از مقوله های عمده ارتباط به شمار می آید. رفتار غیر کلامی مسائلی مانند تن صدا، زبان بدن،حالات اندام، وضع ظاهر، نشانه های چهره ای و مواردی از این قبیل را شامل می شود. ارتباط كلامي و غيركلامي زوجين، يكي از مؤلفه هاي تقويت و استحكام خانواده است. در زمينه ي رفتار كلامي مي توان به مواردي از قبيل عدم پرخاشگري كلامي و نرمي بيان و فراخواني يكديگر به نام هاي خوب و القاب زيبا اشاره كرد. ابراز احساسات، مصافحه كردن، هديه دادن به همديگر، سلام كردن ومواردي از اين قبيل   ميتواندبه پرباری روابط زوجین کمک کند كمك کند.                                     .
ازمتون ديني، مؤلفه هاي ديگري را از جمله پايبندي هاي مذهبي زوجين، حل اختلاف و تعارض، ارضاي نياز جنسي، مديريت اقتصادي خانواده، صفات شخصيتي، تفريح و اوقات فراغت خانواده، رفت و آمدهاي فاميلي و توليد فرزند و فرزندپروري را به عنوان مؤلفه هاي تقويت كننده روابط زناشويي و رضامندي زناشويي استخراج كرد.مهمترین عامل آسیب پذیری خانواده، بروز سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات است بنابراین، هر یک از زوجین به سهم خود مسئولیت دارند که از بوجود آمدن سوء تفاهم و سوء ارتباطات پیشگیری کنند.

نظام زناشویی به عنوان یک سیستم منحصر به فرد دارای ویژگی هایی است که آن را از سایر اشکال روابط اجتماعی متمایز می کند:

  • رابطه زناشویی مؤثر مستلزم ایجاد تعادل بین پویایی و ثبات است. برای اینکه رابطه زوج سالم بماند،باید درجاتی از ثبات، قابلیت پیش بینی و تا حدی تازگی و انعطاف پذیری را در خود داشته باشد.
  • رابطه زناشویی دارای گذشته، حال و آینده است. زوجها مسائل گذشته و برنامه های آینده خود را به هم مرتبط کرده و تلاش می کنند رابطه خود را در زمان حال، تازه و شاداب نگه دارند. رابطه زناشویی مستلزم ترکیب آینده و گذشته دو فرد است، که ارزش ها و نگرش های متفاوتی دارند.
  • رابطه زناشویی مستلزم حمایت کردن و حمایت شدن است. زن و شوهر ها باید بتوانند نیازهای همسرشان را مانند نیازهای خود درک کنند و از خود محوری شان بکاهند.
  • رابطه زناشویی مستلزم این است که هر عضو ضمن حفظ فردیت و هویت منحصر به فرد خود، این توانایی را داشته باشد که گاهی اوقات بخاطر رابطه، فردیت را کنار بگذارد.
  • سرانجام زوج ها باید بتوانندمرزهای را برای تأمین نیازهای خانواده و ایجاد امنیت، خلئت شخصی و روابط نزدیک ایجاد نمایند.T

در بعضی موارد یک عضو زوج در خانواده ای بزرگ شده که اعضای آن کمترین تماس فیزیکی را با هم داشته اند. در این خاواده گفت و گو در رابطه با عشق و محبت بین والدین، یا بین والدین و فرزندان اصلاً وجود نداشته و یا بسیار کم بوده است. در اینگونه خانواده ها اعضای خانواده ضمن اینکه یکدیگر را دوست دارند ولی در ارتباط هایشان با یکدیگر احساسات آنها نمود پیدا نمی کند. بیان عاطفی و ابراز احساسات در این نوع خانواده ها به شکل تهیه غذا،در اختیار قرار دادن پول و یا دیگر عوامل ملموس صورت می گیرد.برعکس عضو دیگر ممکن است در خانواده ای بزرگ شده باشد که والدینش برای ارتباط با یکدیگر و فرزندانشان اهمیت زیادی قائل بودهو وقت زیادی صرف آنها کرده اند. در این خانواده اعضاء احساسات خود را به راحتی به صورت کلامی یا با حالات فیزیکی و غیر کلامی نشان می داده اند.تفاوت های فوق در شیوه ابراز احساساتدر خانواده های اصلی، انتظارات زن و شوهری که هر کدام در یکی از آن خانواده ها بزرگ شده اند را از صمیمیت و عشق به صورت متفاوتی شکل می دهد .زن و شوهر برای پیشگیری از ایجاد مشکل، باید بتوانند درباره ی انتظاراتی که از یک رابطه ی صمیمانه دارند،با یکدیگر صحبت کنند. در این حالت می توانند انتظارات جدید وقابل قبولی را برای همدیگر شکل دهند. در صورتی که زن و شوهر درباره ی صمیمیت و انتظاراتشان از رابطه صمیمانه صحبت نکنند، در گیر استرس ارتباطی می شوند در این حالت اگر باز هم موضوع را پیگیری نکنند و راه حلی را با توافق یکدیگر پیدا نکنند،رابطه به سردی گراییده و احتمال خاتمه رابطه وجود دارد .

سن : نزدیکی محل سکونت و شباهت پاره ای ویژگیهای تن مانند رنگ پوست و اندازه قد، آنچنان کافی نیستند که دو فرد را پیوند زناشویی وادارد گو اینکه در این میان متغیرهای دیگری نیز وجود دارد اما نزدیکی سن یکی از بنیادی ترین آنها است. آلن ژیرا می نویسد: آگاهیهای جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام زناشویی آموزنده است و می دانیم که بیشتر اوقات افرادی با هم پیوند زناشویی می بندند که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند. از این رو همسانی سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جوامع باختری از اهمیت بالاتری برخوردار است در نظر بگیریم.

اعتماد و صداقت: زن و شوهر برای وصول اعتماد و اطمینان کامل نسبت به یکدیگر، در درجه اول هر دو موظف هستند از انجام هر نوع رفتاری که موجب سوء تفاهم می گردد، شدیداً اجتناب کنند. و همچنین از ابزار کلمه یا جمله ای که در طرف مقابل شک و تردید ایجاد می نماید، پرهیز کنند.

درک همسر و تفاهم : زوجین با در نظر گرفتن تفاوتهای فردی بین انسانها، باید شنونده خوبی باشند و با حوصله به سخنان طرف مقابل گوش دهند. هر یک از زن و شوهر ها برداشتی از یکدیگر دارند که قسمتی از آن درست و قسمتی دیگر غیر واقع بینانه است.این دیدگاه ها، مانع بزرگی برای شناخت واقعی طرف مقابل به شمار می آیند.به محض اینکه یکی از طرفین احساس کند که همسر وی در مورد او برداشتی نادرست داشته، اطمینان و اعتمادی که زمینه ساز و لازمه ی زندگی مشترک است را از دست می دهد. این نقطه ی شروع اختلافات بزرگ است .

محبت : ابراز محبت به موقع در زندگی مشترک، علاقه، نشاط و طراوت بوجود می آورد.

همکاری: همکاری عبارت است از اقدام مشترک برای دستیابی به هدف های مورد نظر یک زوج. در یک ازدواج منطقی ممکن است علایق و هدف های زن و شوهر متفاوت باشد، اما راه رسیدن به توافق مذاکره ی آنها با هم است.زن و شوهر زمانی احساس زضایت از زندگی زناشوئی دارند که شوهر در کارهای خانه همکاری کند و درآمد خانواده نیز افزایش پیدا کند.

مسائل جنسی: اگر چه زناشویی سعادتمندانه فقط تا اندازه ای مربوط به روابط لذت بخش جنسی است، ولی این روابط یکی از مهمترین علل خوشبختی یا عدم خوشبختی زندگی زناشویی است، زیرا اگر این روابط قانع کننده نباشد، منجر به احساس محرومیت، ناکامی و عدم احساس ایمنی گردد. طبق نتایج تحقیقات انجام شده، مسئله رضایت جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول قرار دارد.

اسپنسر نچر و مک لینی سه جهت گیری را نسبت به مسائل جنسی اشاره کرده اند که بیشتر نگرشها و ارزش ها ی زوج ها را نسبت به جنس در بر می گیرند. این سه مقوله عبارتند از: جهت گیری های تولید مثل، رابطه ای و تفریحی. کسانی که جهت گیری تولید مثل دارند، معتقدند که هدف امور جنسی تولید مثل است. در جهت گیری رابطه ای، ارتباط وسیله ای برای ابراز محبت و افزایش صمیمیت است. جهت گیری تفریحی ارتباط جنسی را به عنوان یک فعالیت لذت بخش بدون نیاز به پیوند با هم، تلقی می کند. درمانگران در کار با زوج ها به ارتباط جنسی بیشتر بعنوان یک موضوع رابطه ای نگاه می کنند. ارتباط جنسی را می توان به چگونگی بکارگیری جنسیت از طرف زوجها در ارتباط برقرار کردن با یکدیگر تعریف کرد.امّا در اینجا، آن بطور ویژه به ارتباط برقرار کردن درباره جنس اطلاق می شود. تحقیقات نشان می دهد که ارتباط جنسی رضایت مندانه با رضایت مندی زناشویی همبستگی دارد.

صمیمیت : صمیمیت یکی از نیازهای زندگی زن و شوهری است و در عین حال از ویژگی های بارز یک زوج موفق و شادمان است. رابطه ی صمیمانه، با خود افشایی واقعی و درک نیاز های فرد دیگر (همسر) در رابطه برابر، تعریف می شود. البته ایجاد رابطه صمیمانه احتیاج به گذشت زمان دارد. حقیقت این است که در خانواده گسترده در دوره های تاریخی گذشته، اعضای خانواده نسبت به زندگی امروزی فاصله فیزیکی و جغرافیایی کمتری با هم داشتند. در گذشته، محل کار اعضاء خانواده به هم نزدیک تر از امروز بود و مخصوصاً مادران بیشتر وقت خود را در خانه سپری می کردند. امروزه مخصوصاً در خانواده هایی که زن و مرد هر دو شاغل هستند،فاصله فیزیکی اعضای خانواده، حداقل در بخشی از روز که زن و شوهر خارج از خانه کار می کنند، بیشتر است. در عین حال فشار ناشی از کار و تربیت فرزندان،هر دو عضو زوجو حتی فرزندان راتحت تأثیرقرار می دهد. در جامعه امروزی، وقت زوج ها برای یکدیگر کم و ارزشمند است و رابطه صمیمانه هم همین طور است. صمیمیت میزان احساس نزدیکی و حمایتی است که زن و شوهر نسبت به یکدیگر دارند. فاصله فیزیکی می تواند(البته نه لزواً) احساس نزدیک بودن و مورد حمایت واقع شدن را تحت تأثیر قرار دهد. طرق و روش هایی که زوج ها به وسیله آن نزدیکی خود را به همسرشان نشان می دهند،به میزان زیادی از نیازها و انتظاراتی که آنها از خانواده های اصلی کسب کرده اند، اثر می پذیرد. عوامل دیگری که بر چگونگی نشان دادن صمیمیت اثر می گذارند عبارتند از: سبک شخصیتی فرد، سبک ارتباطی زوج ها با هم و مراحل تکامل رابطه زوج.

استنلي، ماركمن، پترز و لبر بيان كرده‌اند كه صميميت به هرگونه رابطه يا دوستي اشاره دارد كه در بردارندة گرمي، بازبودن و سهيم شدن غير رسمي‌باشد.  تعاريف اگرچه به صورت ذهني استنتاج شده‌اند، يك مبناي نسبي دارند. مك آدامز و ادن در اين زمينه به تحليل اظهارات ذهني افراد در خصوص معناي صميميت پرداخته و آنها را به صورت ماده‌هاي مقياسي داراي اعتبار و مطابق با يك نظريه چند بعد نگرانه گردآوري كرده‌اند. در اين زمينه از افراد خواسته شد زماني را به ياد آورند كه يك صميميت رضايت‌بخش را تجربه كرده‌اند و آنگاه تا جايي كه ممكن است و به طور كامل ثبت كنند. او پس از تجزيه و تحليل داده‌هاي مربوط، به استخراج درون‌مايه‌هاي مشترك پرداخت و از آنها براي فرمول‌بندي يك تعريف دوازده مؤلفه‌اي از صميميت بهره برد. اين مؤلفه‌ها عبارت‌اند از: استمرار و پايايي، وجد، مسئوليت‌پذيري، مذاكره‌پذيري، همدلي، موافقت، هماهنگي، خودافشايي، آسان‌گيري، محدوديت و تعالي. براساس ادبيات مربوط به موضوعات زناشويي، تعريف زير از صميميت پيشنهاد مي‌شود: صميمت عبارت است از رابطة ديرپاي عاشقانه با توجه به سطح تعهد و نزديكي عاطفي شناختي و فيزيكي كه فرد در رابطه متقابل خود با شريكش تجربه مي‌كند.

با توجه به تعاريف ذكر شده مؤلفه‌هاي صميميت را مي‌توان به 9 حيطه تقسيم كرد: صميميت عاطفي، صميميت روان‌شناختي، صميميت عقلاني، صميميت جنسي، صميميت فيريكي، صميميت معنوي، صميميت زيباشناختي، صميميت اجتماعي تفريحي، صميميت زماني .

توجه و علاقه : تمایل و توجه، یعنی باور داشتن و این باور را انتقال دادن به زوج،دو نشانه مهم تمایل و توجه به همسر، توجه به رفاه او و آمادگی برای کمک و حمایت از اوست .

مسائل مالی و اقتصادی : فشارهای اقتصادی نیز در زمره عوامل مهم، در بروز ناهماهنگیهای زناشوئی است. زن و شوهری که تحت فشار روانی ناشی از فقر اقتصادی قرار دارند، درگیر مسائل مختلفی می شوند. این عوامل فشارزا، تعارض های زناشویی و مشکلات موجود زناشویی را افزایش می دهد. زوج ممکن است از نظر روانی درگیر مسائل مالی خانواده شوند. آنها ممکن است به دلیل ساعات طولانی کار و تلاش برای پرداخت هزینه های زندگی،وقت کمتری را به یکدیگر اختصاص دهند و در نتیجه وقت و انرژی کمتری نیز صرف مسائل خانوادگی می کنند. مشکلات اقتصادی ممکن است نسبت به همسر خصومت ایجاد کند صرفاً به این دلیل که نتوانسته امکانات مالی مناسبی را برای خانواده فراهم کند. با افزایش این خصومت، گرما و صمیمیت و کیفیت خوب زندگی زناشویی کاهش یافته و از میزان روابط لذت بخش نیز کاسته می شود.

طول دوره ازدواج : در تجزیه و تحلیل های تکاملی خانواده، توجه اصلی پژوهشگران معطوف به تغییرات مهمی است که در طول زندگی زناشویی یک زوج دارای فرزند رخ می دهد. لونسون و همکاران  پیوندهای بلند مدت زناشویی را مورد مطالعه قرار دادند. یافته ها نشان داد که هر چه قدر مدت بیشتری از ازدواج می گذرد، رضایت زناشویی افزایش می یابد.

فرزندان : تولد کودک نشانه یک تغییر بنیادی در سازمان خانواده است. وقتی کودکی متولد می شود باید نقش های تازه ای ظاهر شود، باید عملکرد واحد زن و شوهری، برای پاسخگویی به وظایف پدری و مادری تغییر کند. در گیری بین نقش والدی و نقش همسری ممکن است به ظاهر ساده و بی اهمیت به نظر برسد امّا برای بعضی از زوج ها مشکلات جدّی ایجاد می کند. بعضی وقت ها نقش های والدینی و نقش همسری ابهام پیدا می کنند. در اینگونه موارد، زوج ها نمی توانند در ایفای نقش والدینی و نقش همسری، موفق عمل کنند و نتیجه ی آن احساس نارضایتی و ناخشنودی و گاهاً تعارضات ارتباطی است. زوج ها ممکن است نتوانند در شکل دادن به یک خانواده ی جدید مستقل، به طور موفقیت آمیز عمل کنند. مخصوصاً زوج هایی که دقیقاً مانند والدین خود نقش ایفا می کنند، در ایفای موفقیت آمیز نقش زوج صمیمی، مشکل پیدا می کنند. زن و شوهری که تلاش می کنند فقط والد خوبی برای فرزندانشان باشند، نمی توانند نیازهای همسر خود را برآورده سازند. ایجاد تعادل بین نقشهای زن و شوهری و والد و فرزندی در تشکیل خانواده سالم اهمیتی اساسی دارد.

قدرت و تصمیم گیری: قدرت میزان نفوزی است که هر فرد در تصمیم گیری ها دارد. درتصمیماتی که برای خانواده اتخاذ می گردد، هر یک از زن و شوهر میزانی نقش دارند. هر چه قدرت فرد نقش مؤثرتری در تصمیم گیری داشته باشد، از قدرت بالاتری برخوردار است. میزان مشارکت هر فرد در فرایند تصمیم گیری،حاکی از میزان قدرت در خانواده است.

اشتغال : در زندگی زوج های هر دو شاغل انواعی از تعارض های خانوادگی و کاری وجود دارد که تنیدگی های شغلی، فشار کاری زیاد، تعارض نقش، مشکلات مربوط به مراقبت از کودکان، نگهدری از بزرگسالان و مسائل مربوط به تعادل بین شغل، خانواده و نیاز های شخصی، از جمله ی آنها هستند. پژوهش ها نشان داده است که کیفیت زندگی زوج های هر دو شاغل کاملاً بالا است. رضایت تجربه شده توسط زن و مرد در ابعاد مختلف با هم همبستگی دارد. رضایت شغلی با رضایت زناشویی، رضایت شخصی، رضایت خانوادگی و سلامت روانی رابطه دارد.

شخصیت: شخصیت به مجمعه ویژگی های فرد، کلیت یا مجموعه خصوصیات مختلفی گفته می شود که از ویژگی های جسمانی سطحی فراتر می روند. این واژه، تعداد زیادی از خصوصیات ذهنی، اجتماعی و هیجانی را نیز در بر می گیرد، خصوصیاتی که ممکن است نتوانیم مسقیماً ببینیم، شاید فرد بکوشد آنها را از دیگران مخفی کند.

صرف اوقات فراغت : بسیاری از زوج ها شاکی هستند که به اندازه ی کافی، زمان را با هم سپری نمی کنند. اما باید توجه داشت که مشکل اصلی، مدت با هم بودن نیست، بلکه مسئله ی اساسی این است که فرصت با هم بودن چگونه می گذرد.مصاحبت و با هم بودن یکی از سرمایه های ازدواج های موفق است که به سادگی و با برنامه ریزی به دست می آید. کافی است زوج ها به فعالیت هایی توجه کنند که هر دو از آن ها لذّت می برند.

اقوام و دوستان : وظیفه ی دیگری که زن و شوهر با آن روبرو هستند، جدا شدن از خانواده های اصلی آنان و تبادل نظر و توافق بر سر برقراری روابط متفاوتی با والدین، خواهر و برادران خود و فامیل همسر است. روابط سالم در حد مناسب می تواند رضایت زناشویی را افزایش دهد. قطع رابطه با دوستان و خانواده ها نیز می تواند به کاهش رضایت زناشویی منجر شود .

 تحصیلات: با افزایش سطح تحصیلات، آگاهی و دانش افراد و نحوه مقابله آنها با مشکلات، به طور گسترده ای متفاوت شده و عملکرد آنها بهتر خواهد شد. اما گاهی اوقات اختلاف سطح تحصیلات در بین زن و مرد ممکن است موجب اختلاف زناشویی شود. چنین به نظر می آید که در صورت اختلاف در مدارج تحصیلی، تفاوت هایی در نحوه ی تفکر و ارزش ها و حتی علایق افراد به وجود می آید. از طرفی بالاتر بودن تحصیلات زن از شوهر نسبت به زمانی که سطح تحصیلات مرد از همسرش بالاتر است، مشکلات بیشتری می تواند در بر داشته باشد. البته این امر بدین معنی نیست که اصلاً نباید زن و مردی که سطح تحصیلات متفاوتی دارند، با هم ازدواج کنند. واقع بینی در ازدواج، از ایده ال نگری اهمیت بیشتری دارد.

اعتقادات مذهبی : مذهب یکی از جلوه های لطیف ذهن انسانی است که از سرچشمه های معنوی و الهی تغذیه می کند. به رغم دگرگونی های جوامع جدید صنعتی که گاه در راستای تضعیف حس مذهبی جوانان و استقرار گونه ای خرد گرایی محض و جدایی پدیده های حیاط از ابعاد دینی حرکت کرده اند، تأثیر اعتقادات مذهبی بر کردار جوانان قابل توجه است. ازدواج با افراد ناهمسان از لحاظ مذهبی را می توان نشانه ضعف کنترل های اجتماعی دانست. بر اساس مطالعاتی که بر روی ازدواج های همسان و ناهمسان از لحاظ مذهبی صورت گرفته، معلوم شده است که اکثر ازدواج های ناهمسان از نظر مذهب با شکست روبه رو شده اند. میزان طلاق در این گونه ازدواج ها بیشتر از ازدواج های همسان است. پایبندی های مذهبی زوج می تواند باعث ایجاد اعتماد و احترام مقابل شده و رضایت زناشویی را افزایش می دهد. عدم پایبندی به مسائل مذهبی می تواند بی تعهدی را در رفتار زوج ایجاد کرده و از این طریق، باعث کاهش رضایت زناشویی می شود .

منبع

عباسی زهنده، آرزو(1393) ، رابطه جهت گیری مذهبی و هوش هیجانی با رضایتمندی زناشویی ، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0