رفتارهای خاص فرزند پروری

نقش رفتارهای فرزندپروری والدین در اضطراب کودک به طور گسترده مورد پژوهش قرار گرفته است. به عنوان مثال برایس، مک لئود، وود و ویز، در یک فرا تحلیل از چهل و هفت مطالعه در رابطه با فرزندپروری و اضطراب کودکی نشان دادند که کنترل والدینی  قوی­ترین رابطه با اضطراب دارد. آنها همچنین درجات مختلفی از رابطه را بین اضطراب و زیر مجموعه­های سبک­های فرزندپروری مشخص کردند. و نشان دادند که سطح بالای کناره­گیری، مخالفت و دخالت والدین با اضطراب بیشتر در کودکان رابطه دارد و گرمی والدین با اضطراب کودکان رابطه منفی دارد.

در نتایج تحلیل های عاملی پژوهش موریس، میسترز و  براکل ، دو بعد اساسی برای رفتاری های پرورشی والدین شناسایی شده است. بعد اول را می توان به عنوان مراقبت توصیف نمود که اشاره به رفتارهای مرتبط با پذیرش، محبت و در جهت مخالف، اشاره به طرد و انتقاد دارد. بعد دوم کنترل نامیده می شود که اشاره به کنترل والدینی، حمایت بیش از حد و در جهت مخالف، اشاره به پرورش خود مختاری در کودک دارد. مطالعات تطبیقی آنها نشان می دهد که رفتارهای والدینی منفی با سطوح اضطراب و افسردگی رابطه دارد. شواهد نشان می دهد که طرد، فقدان محبت عاطفی و حمایت بیش از حد موجب افزایش خطر تحول اختلال های درون سازی و برون سازی در کودکان می گردد .والدین اضطرابی در مقایسه با والدین غیر اضطرابی، در تعامل کودکان خود خیلی بیشتر منتقد و عیب جو هستند، کمتر توجه مثبت نشان می دهند، کمتر عاطفی و مهربان هستند  و احتمال کمی وجود دارد که خود مختاری روان شناختی را تشویق کنند، کمتر از کودکان می خواهند که نظرشان را بیان کنند، کمتر بدیدگاه کودک احترام می گذارند،کمتر از توضیح دادن استفاده می کنند .

بیگلز  و  برنچمنت- تاوسنت ، در مروری بر تحقیقاتی که در رابطه ی رفتارهای والدین و اضطراب کودک را بررسی کرده بودند، دو بعد از رفتارهای مرتبط با اضطراب را مطرح می کند:

 نخست: کنترل بیش از حد  کنترل بیش از حد والدین عموماً به الگویی از رفتارهای والدین اطلاق می شود که شامل تنظیم مقررات سخت و افراطی، سطوح بالای حساسیت و گوش به زندگی، عدم تشویق استقلال کودک در حل مسئله می شود.از نظر تئوری کنترل بیش از حد والدین رشد خود مختاری را در کودکان محدود می کند که در نتیجه این ادراک که محیط غیر قابل کنترل است را در کودک ایجاد می کند و همچنین احساس کفایت و مهارت شخصی را محدود می کند و در نتیجه فرض شده است که این عقاید در رشد اضطراب کودکان نقش دارد .

دوم: فرزند پروری منفی؛ منفی بودن والدین به طور کلی به عدم گرمی و پذیرش در خانواده اطلاق می شود و از نظر اجرایی به طرد کردن یا انتقاد کردن والدین اشاره دارد.

یک محیط تربیتی منفی نیز فرض شده است که از طریق تاثیر گذاشتن بر عقاید و اسنادهای کودکان بر اضطراب کودک اثر می گذارد. به عنوان مثال باز خوردهای منفی زیاد و مکرر ممکن است ادراک محیط به عنوان جایی وحشتناک و خشن، کم برآورد کردن شایستگی خود و انتظار عواقب منفی نقش داشته باشد .

متغیرهایی چون پذیرش، ابراز محبت و مراقبت والدین از متغیرهای محافظت کننده قلمداد می شوند و متغیرهایی چون طرد کردن، خصومت، مراقبت بیش از حد با آسیب های روانی فرزندان رابطه دارد.

منبع

بریزی،رحمت(1390)، نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر و نگرش­های ناکارآمد فرزند پروری والدین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0