رضایت زناشویی
خانواده به عنوان یک گروه کوچک طبیعی در دهه پنجاه مورد توجه روانشناسان و مشاوران واقع شده، برخی خانواده را کانون توجه قرار دادند و بر این عقیده شدند که ریشه تمام مشکلات روانی خانواده است . ازدواج یکی از قدیمیترین پیوندهای انسانی است که ارضاکننده و رشد دهنده شخصیت آدمی بوده است. خانواده به عنوان یک گروه کوچک طبیعی در دهه پنجاه مورد توجه روانشناسان و مشاوران واقع شده، برخی خانواده را کانون توجه قرار دادند و بر این عقیده شدند که ریشه تمام مشکلات روانی خانواده است.
ازدواج در جامعهی متغیر امروزی یک پدیدهی پیچیده است. انسانها به دلایل مختلفی ازدواج میکنند. در کنار تمایلات جنسی که از مسائل اولیه هستند، عشق، امنیت اقتصادی، محافظت، امنیت عاطفی، احساس آرامش و فرار از تنهایی نیز، بعضی از عواملی هستند که باعث گرایش به ازدواج میشوند .
رضایت زناشویی یکی از عوامل موثر در ثبات و پایایی خانوادهها و در عین حال یکی از مهمترین تعیین کنندههای عملکرد سالم نهاد خانواده میباشد.درصورتی زندگی زناشویی به رضایت از زندگی میانجامد که واجد آرامش، انسجام و امنیت عاطفی باشد، همچنین بر میزان سلامت روانی، میزان رضایت از زندگی و حتی بر میزان درآمد، موفقیت تحصیلی و رضایت از شغل زوجین تاثیر میگذارد. از سویی ناسازگاری در روابط زوجین موجب اختلال در روابط اجتماعی، گرایش به انحرافات اجتماعی و افول ارزشهای فرهنگی بین زن و شوهرها میشود.
وجود تنیدگی در روابط بین زوجها، زوجها را به سوی احساس افسردگی سوق میدهد، احساسی که پیامد مستقیم آن کاهش سطح حرمت خود و خوداثر بخشی زوجهاست، به طور کلی به نظر میرسد که نارضایتی از ازدواج منجر به استرس، اضطراب و حتی انحلال واحد خانواده میشود .
رضايتمندي و نارضايتي از زندگي زناشويي، نقش مهميدر سلامت و يا بيماري رواني زوجين ايفا ميكند، براي مثال، نارضامندي زناشويي معمولاً با افسردگي، اختلالات تغذيه، برخي از انواع الكليسم و نيز بيماريهاي جسماني و رواني همسران همراه است. همچنين محققان دريافتهاند، همسران در يك رابطة زناشويي رضايتبخش و طولاني مدت، تا حدودي از تأثيرات منفي تنيدگيهاي زندگي محافظت ميشوند، در حالي كه در روابط درمانده، زوجين بيشتر در معرض تأثيرات منفي تنيدگي قرار دارند. اضطراب و ناسازگاري فردي كه شامل سوءمصرف مواد يا وابستگي (به ويژه در مردان) و افسردگي (به ويژه در زنان) نيز ميشود، با نارضايتي زناشويي رابطه دارد. مشكلات زناشويي اغلب پيش از آغاز مشكلات فردي، نظير ميخوارگي بيش از حد و افسردگي، قرار دارند و نیز اختلاف زناشويي با سطح سلامت پايينتر و بيماريهاي جسماني خاص نظير سرطان، بيماريهاي قلبي و درد مزمن رابطه دارد. بررسي مربوط به تعامل زناشويي، حاكي از احتمال وجود مكانيزمهايي است كه نشان ميدهند؛ براي مثال، رفتارهاي خصمانه در طول مدت اختلاف و تعارض زناشويي، با تغيير كاركردهاي ايمني غدد درونريز و قلبي ـ عروقي رابطه دارد .
اکستی ، رضایت زناشویی را میزان تطابق میان خواستههایی که فرد از زندگی زناشویی دارد و آنچه که در دوران زندگیاش تجربه میکند، تعریف میکند. در واقع رضایت زناشویی مانند معادلهای است که یک طرف آن آرزوها و خواستههای فرد است و طرف دیگر آن دستیابی به خواستهها است که اگر برابر باشند، رضایت از زندگی هم بالا خواهد بود .
کارنی و بردبری، رضایت زناشویی را وضعیتی میدانند که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع، احساس خوشبختی، رضایت از ازدواج و رضایت از همدیگر دارند. از نقطه نظر درمان و پیشگیری، درک عوامل متعدد به وجود آورندهی آشفتگی روابط زناشویی وازهم پاشیدگی خانواده،نکتهای بااهمیت است.
کولینز و کولترن، نتایج یک نظر سنجی عمومی را در مورد مهمترین عناصر تشکیل دهندهی ازدواجهای پایدار این طور گزارش کنند: وفاداری (93%)، درک متقابل (86%)، زندگی جنسی خوب (75%)، فرزندان (59%)، علایق مشترک (52%)، همکاری در کارهای خانه (43%)، داشتن پول کافی (41%)، و داشتن زمینههای مشابه (25%)، با توجه به این مورد میتوان میگفت که رضایت زناشویی یک حالت ذهنی است که جنبهها و ارزشهای مربوط به ازدواج را منعکس میسازد. ازدواجهای همراه با نارضایتی زناشویی ممکن است کیفیت زندگی زناشویی را کاهش دهد و منبع استرسهای قابل توجهی شود.
رضایت زناشویی یک متغیر پیچیده برای ارزیابی است. اما فهمیدن آن برای درمان زوجهای مبتلا به سرطان مهم است زیرا بر هر یک از زوجها تاثیر میگذارد .
احساس رضایت از ازدواج، نقش مهمی در میزان کارکرد بهنجار خانواده ایفا میکند. رضایت زناشویی مهمترین رکن سلامت روانی خانواده محسوب شده و عبارت است از وجود یک رابطه دوستانه همراه با حس تفاهم و درک یکدیگر، و نیز وجود یک تعادل منطقی بین نیازهای مادی و معنوی زوجها. نبود رضایت زناشویی در روابط بین همسران به کاهش سلامت روانی، کاهش رضایت از زندگی و بروز مشکل در تعاملات اجتماعی آنها میشود رضایت زناشویی در واقع انطباق بین وضعیت موجود و وضعیت مورد انتظار است .
همچنین براون و هریس، چهار عامل را مطرح میکنند که حتی در صورت وجود عوامل مستعد کننده افسردگی و وجود رویدادهای مربوط به فقدان، از ایجاد افسردگی جلوگیری میکنند. این عوامل عبارتند از :
- وجود روابط صمیمانه با همسر یا زوج
- داشتن یک شغل تمام وقت یا نیمه وقت
- حضور کمتر از سه فرزند در منزل
- وجود تعهدات جدی مذهبی.
از این رو رضایت زناشویی و ابعاد مختلف آن تاثیر بسزایی در بهداشت روانی افراد دارد.
منبع
غلامی کنشتی، سمیرا(1392)،سلامت روان بر مبنای راهبردهای مقابله دینی رضایت زناشویی و خودکارآمدی در بیماران سرطانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی بالینی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید