ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎي ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ زمان

 ﺷﻨﺎﺧﺘﻦﻋﻮاﻣﻞ ﺿﺎﻳﻊ ﻛﻨﻨﺪه زﻣﺎن از مهم ﺗﺮﻳﻦ اﻗﺪاﻣﺎت هر ﻣﺪﻳﺮ مدبری اﺳـﺖ، زﻳـﺮا ﭘﻴﭽﻴـﺪﮔﻲ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ زﻣﺎن و واﺑﺴﺘﮕﻲ آن ﺑﻪ ﺧﻠﻖ و ﺧﻮي ﻣﺪﻳﺮ و ﻧﺤﻮ ةﻋﻤﻠﻜﺮد ﻫﻤﻜﺎران، روﺳﺎ، ﺻﺎﺣﺒﺎن ﻛﺎر ،و ﻧﻮع ﻛﺎر آن را ﺑﻐﺮﻧﺞ و دﺷﻮار ﻣﻲ ﺳﺎزد . اﻣﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦو اوﻟﻮﻳـﺖ داد ن ﺑـﻪ ﻫـﺮ ﻳـﻚ از ﻋﻮاﻣـﻞ و ﺑﺎزﻛﺮدن ﮔﺮﻫﻲ از ﮔﺮهﻫﺎي اﻳﻦ ﻛﻼف ﺳﺮدرﮔﻢ، ﺧﻮد ﻫﻨﺮي اﺳﺖ ﻗﺎ ﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ و ﺗﻌﻤﻖ ﻛﻪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﺧﻼﻗﻴﺖ را ﻣﻲﻃﻠﺒﺪ. ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ زﻣﺎن ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑـﺮ اﻧـﻀﺒﺎط ﻓـﺮدي و ﮔﺮوﻫـﻲ و ﺑﻬﺮه وري ﺑﻬﻴﻨﻪ از وﻗﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ اﻣﻜﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺧﻼﻗﻴﺖ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖﺑﮕﻴﺮﻳﻢ  ﺗﺎ ﺿﻤﻦ ﻧﺠﺎت از اﺳﺘﺮسﻫﺎي ﻛﺴﺎﻟﺖ ﺑﺎر روزﻣﺮه، ﻣﺪﻳﺮي ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﻴﻢ  . در ﮔﺬﺷﺘﻪ زﻣﺎنﺑﻪ اﻳﻦ درﺟـﻪ اﻫﻤﻴـﺖ ﻧﺪاﺷﺖ. اﻣﺎ اﻣﺮوزه ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ از زﻣﺎن آﺑﺴﺘﻦ ﺣﻮادث و ﺗﺤﻮﻻت ﺷﮕﺮف اﺳﺖ . ﭘﺲ ﺑﺮايﻫﻤﮕـﺎم و ﻫﻤﺮاه ﺑﻮدن ﺑﺎ ﺗﺤﻮﻻت ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖﺑﺮﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﺔ زﻣﺎن، ﺑﻪ اﻫﺪاف دﺳﺖ ﻳﺎفت، ﻛﺎرﻫـﺎي ﻣﻬﻢﺗﺮ را اﻧﺠﺎم داد، ارزش  ﻫﺎ را شناخت، ﺗﻌﺎدل را ﺣﻔﻆ ﻛرد، اﺳﺘﺮس را ﻛـﺎﻫﺶ داد، ﺑـﻪﺟﺎي ﻛﺎر ﺑﻴﺸﺘﺮ دﻗﻴﻖﺗﺮ ﻛﺎر ﻛرد، زﻣﺎن را ﺗﺤﺖ ﻛﻨﺘﺮل ﺧﻮد در آورد و ﺑﺎ ﻛﺎراﻳﻲﺑـﺎﻻﺗﺮ ﻋﻤـﻞ ﻛرد.

فشارهای روانی

با از دست دادن زمان ما دچار فشار روانی می شویم در این شرایط تصمیم ها در حالتی از عجله و شتاب اتخاذ می شود و عملیات زیر فشار صورت می پذیرد . برنامه ریزی رها می شود و واکنش جای تفکر را می گیرد. هر عامل و هر امری که زمان می طلبد می تواند بطور بالقوه ضایع کننده وقت هم باشد. اگر کاری بیش از آنچه که باید زمان بگیرد به معنای آنست که در حد همان زمانی که بیش از حد لزوم گرفته وقت تلف شده است  و در این شرایط در تنگنای زمان قرار می گیریم و دچار اضطراب می شویم .

تعادل میان کار و زندگی خصوصی

به طور مداوم و طولانی کارکردن عمده ترین نشانه وسواس کار است . اما در این مورد اتفاق نظر وجود ندارد ، باید کاری را که مجبور به انجام آن هستیم انجام دهیم همین و بس  تا زمانی که بخشی از انرژی ما باقی می ماند تا برای خانواده صرف کنیم هیچ عیبی در این روش کارکردن وجود ندارد.

 خلاقیت و زایندگی شخصی

 آموزش وپرورش در هر دوره از تاریخ بشر به تبع تنوع نیازهای جوامع ، اهداف خاصی را دنبال کرده است .تغییر در اهداف ومحتوای آموزش به تبع تغییر در شرایط اجتماعی واقتصادی جوامع اتفاق افتاده واین تغییر شکل ،بیشتر به مرور زمان وبه تدریج انجام گرفته است. اکنون با کوتاه شدن مدت اعتبار دانش از یک سو وگسترش وافزایش روز افزون آن از سوی دیگر ، روند تصاعدی پیدا کرده وسرعت این تحولات به حدی رسیده است که همگامی وهمراهی آموزش وپرورش با آنها دشوار وگاه غیر ممکن شده است.

واقعیت های موجود نشان می دهند که نظام های فعلی آموزش وپرورش نتوانسته اند نیازهای آموزشی جوامع در حال رشد فزاینده را فراهم سازند وتحقیقات نشان داده اند که این نظام ها برای همگام شدن با پیشرفت های جوامع نیاز به جرح وتعدیل دارند.روشهای یادگیری وآموزش سنتی ، توانایی همسو شدن موفق با پیشرفت های اجتماعی وتکنولوژی عصر جدید را ندارد. ازاین رو، نیازی فوری برای توسعه مفهوم های جدید یادگیری وآموزش در موسسات آموزشی وشغلی احساس می شود.

در قرن حاضر یادگیرنده باید فعال وجستجوگر بوده وبا آگاهی اطلاعات مربوط به خود را کسب کند و بتواند از زمان خود بهترین بهره را ببرد؛به سخن دیگر فردی باشد که زمان در اختیار اوباشد نه اینکه او در اختیار زمان.اکتساب این مهارت ها لزوما با رشد طبیعی مرتبط نیست ومانند دیگر توانائیها وظرفیت ها به طور آشکار آموخته نمی شود .همین طور به نظر میرسد اگر یادگیرندگان به عنوان عناصر اصلی در احیاء نظام های آموزشی به حساب نیایند ، آموزش وپرورش نمی تواند با نیازهای آینده جوامع همگام شود. به بیان دیگر آموزش وپرورش باید در جهت تربیت یادگیرندگانی اقدام کند که مسوولیت یادگیری خود را می پذیرند وقادرند دست به انتخابهای هوشمندانه بزنند. یادگیرندگانی که دارای مهارت مدیریت زمان هستند  همچنیین  دارای مهارتهای طراحی ، سازماندهی ، نظارت بر جریان یادگیری وتغییر واصلاح فرایند یادگیری واندیشه خود هستند.

این مهارت ها بعدها می تواند برای حل مسائل زندگی ، تصمیم گیریهای مناسب ویادگیری های مادام العمر به کار آیند. در این صورت معلم به جای انتقال اطلاعات به دانش آموزان ، آموزش مهارتهای فکری اثر بخش وایجاد علاقه در دانش آموزان را در اولویت قرار می دهد.اخیرا آموزش مهارتهای مدیریت زمان به دانش آموزان به عنوان یکی از اهداف عمده تعلیم وتربیت دیده شده است . در عین حال داشتن مهارت مدیریت زمان یک پیش نیاز  حیاتی برای کسب  موفقیت آمیز دانش در مدرسه وخارج از آن است وبنابراین برای یادگیری مادام العمر دارای اهمیت ویژه ای است .   با توجه به تغییرات روز افزون  وبا توجه به پرسش اساسی که دانش آموزان امروز چه چیزهایی باید بدانند ، بهترین پاسخ این است که آنها نیاز دارند که یک الگوی پویا از کسب دانش ومهارتهای جدید یاد بگیرند وخود تنظیمی  عنصر مرکزی در این الگوی پویای کسب دانش می باشد .

 لذا سوالی که می توان مطرح کرد آن است که آیا واقعا تفاوتی دراینکه دانش آموزان به طور درونی یا بیرونی برای یادگیری انگیخته شوند وجود دارد؟ بسیاری از تحقیقات نشان داده اند که بله این تفاوت وجود دارد .وقتی دانش آموزان بطور درونی انگیخته می شوند به استفاده از راهبردهایی که نیاز به تلاش بیشتری دارند تمایل پیدا می کنند واز این راه به پردازش عمیق تری دست می یابند . همچنین  بر اساس نظریه شناختی اجتماعی بندورا،  وبه استناد تحقیقات متعدد از جمله کارهای پاجارس ومیلر ، پاجارس وگراهام ،گرین وهمکاران  وکبیری ، مدیریت زماندار حکم عاملی مهم، نقسی موثر در پیش بینی خود تنظیمی یادگیری ایفا می کند. همچنین نتایج تحقیقات پژوهشگرانی نظیر زیمرمن و مارتینز پونز ؛ پینتریچ ودی گروت  ،ایمز وآرچر، گریگور وگیبل ، مولتون،الیوت ،مک براون ولنت ،  میلروهمکارانر ،ولتر  ، عبدی نیا، نشان داده است مدیریت زمان با سطوح بالای خودتنظیمی رابطه دارد با توجه به اینکه مفاهیمی نظیر مدیریت زمان وخودتنظیمی یادگیری ، مفاهیم نسبتا جدیدی هستند، رابطه چند گانه مفاهیم مدیریت زمان وخود تنظیمی وسبک های انگیزشی باهم ، به ندرت مورد ارزیابی قرار گرفته است.

اما در پژوهش های زیادی هرکدام از این مولفه ها بصورت جداگانه ویا دو به دو مورد تحقیق قرار گرفتند.مثلا در تحقیقی که توسط دلیر عبدی نیا  ، انجام شد ، رابطه بین مولفه های مدیریت زمان ، جهت گیری هدفی ، یادگیر ی خود تنظیم وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان بررسی شده است ، که نتیجه این بررسی نشان دهنده رابطه مثبت وقوی بین مولفه مدیریت زمان ویادگیری خود تنظیمی است ونیز در پژوهشی که توسط موسوی نژاد  ، انجام شد ،به بررسی رابطه باورهای انگیزشی وراهبردهای یادگیری خود تنظیم با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پرداخته شده است که در این پژوهش نیز رابطه باورهای انگیزشی وراهبردهای یادگیری خود تنظیم از نوع مثبت وقوی بوده است.

 همچنین در باره تاثیر انگیزش بر یادگیری پژوهش های زیادی انجام شده است ، رابطه بین انگیزش وپیشرفت تحصیلی را باضریب (5./+) گزارش کرده است . در یک مطالعه تازه تر، کیت وکول ،آثار چند عامل مهم مانند توانایی یادگیرندگان ، آموزش معلمان وانگیزش برای یادگیری در بین 25000 نفریادگیرنده مورد بررسی قرار دادند . مهمترین عاملی که با میزان یادگیری رابطه مثبت ومستقیم نشان داد سطح توانایی یادگیرندگان بود . پس از آن ،دو عامل آموزش معلم وانگیزش برای یادگیری قرار گرفت. کیت وکول، نتیجه گیری کردند که به نظر می رسد افرادی که انگیزه بالایی دارند فعالیت های بیشتری را می پذیرند، تکالیف درسی بیشتری را انجام میدهند ودر نتیجه موفقیت بیشتری کسب می کنند. از ديدگاه فردگرايانه ،كساني كه قدرت زمان وچگونگي سازماندهي و استفاده از آن را مي دانند بسيار موفق تر وجلوتر از افرادسردرگمی هستند كه هميشه از تنگي وقت مي نالند .

طبق نظر شناخت گرايان تبحر در به كارگيري مهارت مديريت زمان عامل مهمي براي موفقيت تحصيلي و غير تحصيلي محسوب مي شود اين بعد به چگونگي سازماندهي وكنترل ،اداره ومديريت زمان اشاره دارد وافرادي كه داراي اين مهارت هستند معمولا”در سازماندهي،برنامه ريزي وهماهنگ كردن برنامه ها با حالت خود موفق عمل مي كنند.ﺑﺮﻳﺘﻮن  وﮔﻠﻦ ، در ﭘﮋوﻫﺸﻲ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ رابطﻪ بین مدیریت زمان وموفقیت تحصیلی پرداختند  .ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﺎ اﻧﺘﺨﺎب اﻫﺪاف ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ، زﻣﺎن  ﺑﻨﺪي و ﻋﻤﻞ ﻛﺮدن در ﻳﻚ ﭼﺎرﭼﻮب زﻣﺎﻧﻲ ﻣﺸﺨﺺ و ﻧﮕﺮش زﻣﺎﻧﻲ ﺧﺎص ﻣﻲ ﺗﻮانند  ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮفت ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺎﻻﻳﻲ دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻨﺪ.طبق نظر رفتارگرايان خودتنظيمي نوعي از يادگيري است كه افراد به جاي آن كه بركسب دانش ومهارت، برمعلمان و والدين وعوامل آموزشي تاكيدكنند شخصا”تلاشهاي خود را آغاز وهدايت مي كنند. رفتارگرايان در خصوص خودتنظيمي براين باورند كه يادگيري خودتنظيمي بدين معني است كه دانش آموز مهارتهايي براي طراحي،كنترل و فرايند يادگيري خود كسب مي كند وبراي يادگيري تمايل دارد وقادر است كل فرايند يادگيري خود را ارزيابي كند ودر مورد آن بيانديشد.

یادگیری خود تنظیم فرایندی است که در آن فرد از لحاظ رفتاری ، انگیزشی وشناختی به منظور دسترسی  به اهداف با ارزش ومهم آموزشی فعال می باشند . پژوهش های اخیر در مورد اینکه چگونه دانش آموزان خود تنظیمی را به کار می برند اطلاعات با ارزشی را فراهم کرده اند . دمبو،پیشنهاد می کند که دانش آموزان نیاز دارند یادبگیرند که چگونه بیاموزند و چگونه فرایندهای یادگیری خود را تنظیم کنند. بنابراین سرلوحه برنامه مدارس باید آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیم باشد . از دیگر مولفه های مهم که باید به آن توجه کرد و برنامه ای جهت تدریس آن تدارک دید ، ایجاد مهارت مدیریت زمان در دانش آموزان  است. با توجه به این موضوع,ولفولک ، بیان کرده است مهارت مدیریت زمان چیزی نیست که پژوهشگران ومحققان بخواهند آن را انکار کنند. مدیریت زمان می تواند به دانش آموزان در زمینه حفظ انگیزش ، یادگیری خود تنظیم وعملکرد قوی تر در دروس آموزشی کمک کند .افزایش این مهارت نیاز به دانش وهمچنین  تمرین دارد . یکی از  مولفه های مدیریت زمان ، علاقه مندی درونی است . علاقه مندی درونی اشاره دارد به افرادی که به منظور خود تکلیف ، درگیر تکلیفی می شوند. یادگیرندگان با علاقه مندی درونی ، در انجام دادن تکالیف آموزشی خود احساس لذت می کنند ، جهت گیری آگاهانه دارند ، چالش وتکالیف جدید را ترجیح میدهند ، از انتقاد وبازخورد نمی ترسند وعملکرد تحصیلی بالایی دارند . بنابراین به طور طبیعی انتظار می رود که مهارت مدیریت زمان دانش آموزان با اعتقادات انگیزشی وخودتنظیمی رابطه داشته باشد.

منبع

زارعکار،محمدنقی(1394)، آموزش گروهي مديريت زمان بر خود تنظيمي يادگيري دانش آموزان پيش دانشگاهي،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0