دیدگاههای رایج در تعهد سازمانی
در این قسمت به دو دیدگاه رایج در تعهد سازمانی اشاره خواهیم کرد.
تعهد سازمانی در دنیای امروز چیز بیربطی است: بعضی از نويسندگان جدید از جمله باروچ معتقد است که تعهد سازمانی موضوع بیربطی است و نیازی به تحقیق و بررسی ندارد. با توجه به روندهای اخیر درمورد کوچکسازی سازمانها مثل فرایند مهندسی مجدد، ماهیت روابط کار در سه دهه اخیر به نحو چشمگیری تغییر کرده است به طوری که تعهد کارمند به سازمان موضوع بیربطی شده است و اهمیت تعهد سازمانی به عنوان یک مفهوم عمده در مدیریت و رفتار سازمانی درحال کاهش است و این روند همچنان ادامه دارد. اساس بحث این است که تعهد سازمانی برای کارکنان یک پیش شرط مهم است، اما مهمترین نیست. سازمانها با توجه به فعالیتهای کوچکسازی در سالهای اخیر نسبت به استخدام کارکنان با تعهد یکسان نسبت به سازمان یا ناتوان و یا بیمیل بودهاند. حتی دراکر برجستهترین نویسنده مدیریت نیز نسبت به شرکتهایی که میگویند، برای کارکنانشان ارزش قائلند، بدبین است چرا که آنها خلاف آن را ثابت کردهاند.
دراکر میگويد، همه سازمانها هر روزه اذعان میکنند که کارکنان بزرگترین دارایی آنها هستند، ولی با وجود این به آنچه که میگویند کمتر عمل میکنند چه رسد به آنکه واقعاً معتقد به آن باشند. اکثر سازمانها معتقدند همانطور که تعهد سازمان به کارمند، کاهش یافته این انتظار وجود دارد که تعهد کارمند هم نسبت به سازمان کاهش یافته باشد. به طورکلی نمیتوان به این منطق ایراد گرفت. تحقیقات نشان میدهند که حمایت سازمانی از کارمند با تعهد کارمند به سازمان به وضوح مرتبط است. همچنین شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه بسیاری از سازمانها کارکنانشان را بازخرید میکنند تا هزینهها را کاهش دهند و از این طریق توانایی رقابت در بازارهای جهانی را به طور فزایندهای افزایش دهند. همچنین مشخص شده است که شرکتها نه تنها در زمان ورشکستگی یا رکود کارکنانشان را بازخرید میکنند، بلکه آنها در زمان سودآوری و رونق نیز دست به این عمل میزنند.
تعهد سازمانی واقعاً مهم است: چطور میتوان بحث باروچ را که معتقد است تعهد سازمانی یک مفهوم مدیریتی بیربطی است را ارزیابی کرد. شواهدی وجود دارد که بسیاری از سازمانها استراتژیهای کوچکسازی و کاهش هزینهها را دنبال میکنند. برای این شرکتها ایجاد سطح بالایی از تعهد کارمند ظاهراً به عنوان یک استراتژی نه چندان مهم برای کسب موفقیت اقتصادی نسبت به شرکتهایی که به این استراتژی متوسل میشوند درک میشود. بنابراین، براساس تجربه واقعی مدیریت، ممکن است، صاحبنظری استدلال کند که تعهد کارمند چیز بیربطی است، به خاطر اینکه سازمانهای کمتری استراتژیهایی را برای افزایش تعهد کارکنان ادامه میدهند. در این دیدگاه باروچ ممکن است تاحدودی درست بگوید. با این حال، از طرف دیگر شواهدی دال بر این وجود دارد که سازمانها در پی عملکرد بالا و استراتژیهای منابع انسانی برای افزایش تعهد کارکنانشان هستند که میتواند سود اقتصادی بیشتری را برای آنها فراهم کند. از این دیدگاه تعهد کارمند نه تنها بیربط نیست، بلکه به عنوان یک مفهوم مدیریتی به خاطر اینکه می تواند به مزیت رقابتی و موفقیت مالی منجر شود، خیلی مهم است. درحقیقت تعهد از این دیدگاه ممکن است، به عنوان کلیدی برای مزیت رقابتی محسوب شود. در این دیدگاه تعهد کارمند به عنوان یک استراتژی رقابتی، کاملاً برخلاف آنچه که باروچ میگوید، چیز بیربطی نیست.
نظریات تعهد سازمانی
افراد مختلف دستهبندیهای متفاوتی از تعهد سازمانی ارائه دادهاند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میشود:
- هرسی و بلانچارد
هرسی و بلانچارد به پنج نوع تعهد اشاره میکنند که مدیران برتر در سازمانهایشان در نظر میگیرند. این کانونها قابل مصداق برای کل کارکنان نیز میباشد. شکل زیر این تعهدات پنجگانه را نشان میدهد .
- پیتر واترمن
پیتر واترمن اظهار میدارد كه مدیران در مجموعهای مركب از تعهدات زیر اتفاق نظر دارند:
تعهد نسبت به مشتری : اولین و شاید مهمترین تعهد سازمانی بر مشتری تاكید دارد. مدیران ممتاز میكوشند به مشتریان خدمت مفید ارائه كنند. مدیران از دو طریق عمده تعهد خود را نسبت به مشتری نشان میدهند، یكی انجام خدمت و دیگری ایجاد اهمیت برای او.
تعهد نسبت به سازمان: دومین تعهد مدیریت بر سازمان تاكید دارد. مدیر موثر خود تصویرگر افتخار سازمان خویش است . مدیر این تعهد را به گونهای مثبت به سه طریق نشان میدهد. خوشنام كردن سازمان ، حمایت از مدیریت رده بالا و عمل كردن براساس ارزشهای اصلی سازمان .
تعهد نسبت به خود: سومین تعهد تكیه بر شخص مدیر دارد. مدیران ممتاز تصویری قوی و مثبت از خویش برای دیگران رقم میزنند. آنها در همه موقعیتها به عنوان قدرتی قاطع عمل میكنند. این طلب را با خدمت به خود و یا خودپرستی نباید اشتباه كرد. تعهد به خود از سه فعالیت خاص معلوم میشود: نشان دادن خودمختاری ، مقام خود را به عنوان مدیر تثبیت كردن و قبول انتقاد سازنده.
تعهد نسبت به مردم: چهارمین تعهد مدیریت بر كار تیمی و فرد فرد اعضای گروه تاكید دارد. مدیران ممتاز نسبت به كسانی كه برای آنها كار می كنند ایثار نشان میدهند. این عمل به استفاده مدیر از شیوه صحیح رهبری به منظور كمك به افراد در حصول توفیق در انجام وظایفشان اشاره دارد. تمایل مدیر به صرف وقت و انرژی و كار روزانه با زیردستان نشاندهنده تعهد مثبت او نسبت به مردم است. بخصوص سه عمل حیاتی از اجزای تشكیل دهنده این تعهد هستند. نشان دادن علاقهمندی مثبت و بازشناسی ، دادن بازخورد پیشرفتی و ترغیب ایدههای نوآورانه.
تعهد نسبت به وظیفه (تكلیف): پنجمین تعهد مدیریت بر وظایفی تكیه دارد كه باید انجام گیرند. مدیران موفق به وظایفی كه مردم انجام میدهند، معنا میبخشند. آنان برای زیردستان كانون توجه و جهت را تعیین كرده، انجام موفقیتآمیز تكالیف را تضمین میكنند. چنین تعهدی زمانی عملی است كه هدف اصلی و صحیح، سادگی و عملگرایی آن حفظ شود و موجب مهم جلوهدادن تكلیف (وظیفه) شود. در صورتی كه این پنج تعهد به طور مستمر انجام گیرند كلید موثر مدیریت خواهند شد. مدیر حلقه اتصال اصلی میان هر یك از تعهدات است. مدیر ممتاز ضمن اعمال دیدگاههای خود، نباید این پنج تعهد را از نظر دور داشته باشد. مدیر ممتاز در مورد روند پیشرفت و حمایت از تعهدات، فرد اصلی است. مدیر با قبول مسئولیت شخصی و عملكردن در مقام نیرویی مثبت می تواند قویا در سازمان، مردم آن، وظایف و مشتریان تاثیر گذارد. این مدیران ممتاز تشخیص میدهند كه تكلیف خود آنان این است كه نسبت به مشتری، سازمان، وظایف كلیدی مردم و خودشان تعهد ایجاد كنند.معنای این سخن آن است كه برای هر تعهدی باید نگرشهای مناسب به وجود آورد و علاقه مثبت نشان داد.این كار وظیفه تك تك افراد میشود و نه وظیفه مدیر تنها. مدیر ممتاز باید خود را به معیارهای این پنج تعهد نزدیك كند و با هماهنگی دیگران برای ایجاد آنها به تلاش و كوشش بپردازد.به وجود آمدن تعهدات، به كمك فداكاری و خدمت انجام میگیرد. وقتی مدیر ممتاز نسبت به زیردستان خود به طور واقعی وفادار باشد زیردستان نیز نسبت به وظایف خود گذشت و تعهد نشان میدهند .
- آرجریس
از منظر آرجریس تعهد سازمانی یک مفهوم روابط انسانی به حساب میآید. به اعتقاد وی بدون تعهد، اجرای هر برنامه یا ایده جدید به سختی انجام میپذیرد. نیروی انسانی در سازمان میتوانند دو نوع از تعهد سازمانی (تعهد بیرونی، تعهد درونی) را دارا باشند .
- تعهد بیرونی
در واقع یک توافق قراردادی است که تمامی شرایط کار، اهداف و رفتارهای آن از سوی دیگران مشخص میشود و از کارکنان انتظار میرود که فعالیتهای سازمانی را به نحو احسن انجام دهند و در واقع، بدین خاطر تعهد بیرونی گفته میشود که کارکنان اختیاری در تعیین تکلیف خود در سازمان ندارند و امورات سازمانی آنها از قبل تعیین شده است.
- تعهد درونی
همانگونه که از عنوان برمیآید تعهد از درون نشات مییابد. افراد بنا به انگیزههای درونی خودشان به سازمان متعهد میشوند، و در تعیین فعالیتها و اهداف سازمانی خودشان نقش زیادی دارند. چون آنها شخصا در تعیین فعالیتهای سازمانی دخالت دارند، در درون متعهد میشوند که فعالیتهای سازمانی را به نحو مطلوب به انجام برسانند
- پورتر
پورتر تعهد را براساس نیروی کلی همانندسازی (تعیین هویت) و مشارکت یک فرد در سازمان تعریف میکند. در این دیدگاه تعهد ناشی از سه عامل میشود: ۱- قبول اهداف و ارزشهای سازمان ۲- تمایل به همکاری با سازمان برای کسب اهدافش 3- میل به باقی ماندن در سازمان . در این دیدگاه، تعهد به عنوان یک مفهوم تک بعدی نگریسته شده است، که تنها متمرکز بر تعهد عاطفی است. سالها، اندیشمندان درک ما را از تعهد سازمانی با نگریستن به آن به شکل چندبعدی تغییر دادهاند. این محققان علاقهمند به یک مجموعه وسیعتر از پیوندها بین کارکنان و سازمانها نسبت به آنچه که پورتر مطرح کرد، بودهاند. درحالی که پورتر متمرکز بر یک پیوند توصیف شده با قبول اهداف سازمان بوده است، تحقیقات محققان بعدی بر انواع تعهد متمرکز شده است که میتواند برای توجیه رفتار فرد و استمرار آن در محیط کار درنظر گرفته شود.
- اریلی و چتمن
اریلی و چتمن الگوی چندبعدی خود را مبتنی بر این فرض بنا نهادند که تعهد، نگرشی را نسبت به سازمان ارائه کرده و مکانیسمهایی دارد که از طریق آنها میتواند نگرش شکل بگیرد. بنابراین، اریلی و چتمن معتقدند که پیوند بین فرد و سازمان میتواند، سه شکل متابعت، همانندسازی و درونی کردن را به خود بگیرد.متابعت، زمانی اتفاق می افتد که نگرشها و رفتارهای همسو با آنها به منظور کسب پاداشهای خاص اتخاذ میشوند. همانندسازی، زمانی اتفاق میافتد که فرد نفوذ را به خاطر ایجاد یا حفظ رابطه ارضاکننده میپذیرد. سرانجام درونی کردن، رفتاری که از ارزشها و یا اهداف نشأت گرفته را منعکس میکند که با ارزشها یا اهداف سازمان منطبق است . بررسی جدیدتر از یک نمونه بزرگتر دو نوع تعهد را به جای سه نوع تعهد مشخص کرد که تعهد ابزاری (متابعت) و تعهد هنجاری (همانندسازی و درونی کردن) نامیده شدند. در تحقیقات بعدی این دو محقق و همکارانشان نتوانستند تمایزی را بین همانندسازی و درونی کردن قایل شوند. از اینرو، آنها در تحقیقات جدیدتر موارد همانندسازی و درونی کردن را ادغام کردند و آن را تعهد هنجاری نامیدند. متابعت، نیز در کار اخیرشان تعهد ابزاری نامیده شده است که متمایز از همانندسازی و درونی کردن است. برای مثال، اریلی و چتمن متوجه شدند که متابعت به طور مثبت تا منفی با ترک شغل ارتباط دارد. با درنظرگرفتن اینکه تعهد سازمانی عموماً به عنوان متغیری درنظرگرفته میشود که احتمال ترک شغل را کاهش دهد، این یافته بعضی سوالها را درباره اینکه آیا متابعت میتواند، به عنوان یک شکل از تعهد سازمانی در نظرگرفته شود را به وجود آورده است.
- مایر و آلن
از نظر مایر و آلن تعهد يا التزام شامل سه بعد تعهد عاطفي (موثر)، هنجاري (اصولي) و مستمر (پيوسته) است.
- تعهد مستمر: تمایل به انجام فعالیتهای مستمر بر اساس تشخیص فرد از هزینههای مرتبط با ترک سازمان.
- تعهد هنجاری: به احساس اجبار و الزام برای باقی ماندن در سازمان اشاره میکند.
- تعهد عاطفی: به عنوان ارتباط و وابستگی عاطفی به سازمان و مشارکت در آن تعریف میشود.
آشکارا یک همپوشی بین روشی که پورتر تعهد را مفهومسازی کرده و کارهای بعدی اریلی و چتمن و مییر و آلن وجود دارد. روش پورتر به تعهد خیلی مشابه با بعد درونی کردن اریلی و چتمن و مفهوم تعهد عاطفی مییر و آلن است. در حقیقت به نظر مییر و آلن پرسشنامه تعهد سازمانی پورتر میتواند به عنوان تعهد عاطفی تفسیر شود. بررسیهای جدیدتر توسط مییر و آلن فرضیاتشان را در ارتباط با ایجاد این مفهوم حمایت میکند، ولی با این حال، بعضی اختلاف نظرها همچنان وجود دارد، بر سر اینکه آیا واقعاً تعهد عاطفی و هنجاری شکلهای متمایزی هستند و یا اینکه آیا تعهد مستمر یک مفهوم تک بعدی است اتفاق نظر وجود ندارد.
با وجود این تجزیه و تحلیلها سازگاری بهتر را زمانی نشان میدهند که این دو مفهوم (تعهد عاطفی و هنجاری) فاکتورهای مجزایی تعریف شوند. نتایج مربوط به ابعاد تعهد مستمر، پیچیده است. بعضی مطالعات، تک بعدی بودن این تعهد را گزارش کرده و مطالعات دیگر شواهدی بر دو عاملی بودن این تعهد یافتهاند که یکی از آنها از خودگذشتگی مربوط به ترک سازمان و دیگری درک فقدان فرصتهای استخدام جایگزین را منعکس میکنند.آلن و مایر تعهد عاطفی را به عنوان وابستگی عاطفی فرد به سازمان و تعیین هویت شدن از طریق آن میدانند. اگر تعهد عاطفی سازمانی را از این طریق تعریف کنیم، تعهد عاطفی دارای سه جنبه است:
- صورتی از وابستگی عاطفی به سازمان
- تمایل فرد برای تعیین هویت شدن از طریق سازمان
- میل به ادامه فعالیت در سازمان
آلن و مایر معتقدند که یک فرد زمانی در خود وابستگی عاطفی نسبت به سازمان احساس خواهد کرد که اهداف سازمانی را اهداف خود دانسته و متقاعد شود که سازمان را باید در راه رسیدن به اهدافش یاری کند. همچنین آنها بیان میکنند که تعیین هویت شدن فرد از طریق سازمان زمانی رخ میدهد که ارزشهای فردی افراد با ارزشهای سازمان سازگار بوده به نحوی که فرد قادر باشد که ارزش سازمان را در خود درونی سازد. بدون شک در این تعیین هویت شدن از طریق سازمان یک رابطه روانشناسانه وجود دارد و فرد به خاطر تعیین هویت شدن از طریق سازمان در خود یک نوع احساس غرور میکند .
- آنجل و پری
آنجل و پری بر پایه نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پرسشنامه تعهد سازمانی پورتر و همکارانش، بین تعهد ارزشی و تعهد به ماندن، تمایز قائل شدند. اگرچه این پرسشنامه یک بعدی در نظر گرفته شده است، تحلیل آنجل و پری دو عامل اساسی پرسشنامه را آشکار کرد. یک عامل به وسیله پرسشهایی مشخص میشود که تعهد به ماندن را ارزیابی میکنند و دیگری به وسیله پرسشهایی که تعهد ارزشی (حمایت از اهداف سازمان) را اندازهگیری می کنند، مشخص میگردد. تعهد ارزشی آنجل و پری گرایش مثبتی را به سازمان نشان میدهد. این نوع تعهد اشاره به تعهد روانی و عاطفی دارد. تعهد به ماندن آنجل و پری اشاره به اهمیت تعاملات پاداشها- مشارکتهای تفکیک ناپذیر در یک مبادله اقتصادی دارد. این نوع تعهد اشاره به تعهد حسابگرانه مبتنی بر مبادله و تعهد مستمر دارد .
- مایر و شورمن
بنظر مایر و شورمن تعهد سازمانی دو بعد دارد. آنها این دو بعد را تعهد مستمر (میل به ماندن در سازمان) و تعهد ارزشی (تمایل به تلاش مضاعف) نامیدند. سه جزء تعهد مییر و آلن (عاطفی، مستمر و هنجاری) اصولاً براساس قالب ذهنی که فرد را به سازمان مرتبط می کنند، متفاوت هستند. نتیجه رفتاری هر سه جزء تعهد با این حال مشابه است و آن ادامه کار در سازمان است. برعکس، در مدلهای آنجل و پری و مایر و شورمن، فرض شده است که تعهد مستمر مرتبط با تصمیم به ماندن یا ترک سازمان است. و تعهد ارزشی مرتبط به تلاش مضاعف درجهت حصول به اهداف سازمانی است.
- پنلی و گولد
پنلی و گولد یک چارچوب چندبعدی را ارائه کردند. آنها بین سه شکل از تعهد با عناوین اخلاقی، حسابگرانه و بیگانگی تمایز قائل شدند. تعریف تعهد اخلاقی به طور نزدیکی با تعریف تعهد عاطفی مییر و آلن و تعهد ارزشی آنجل و پری و مایر و شورمن یکسان است. استفاده از واژه تعهد حسابگرانه منطبق با متابعت مطرح شده در مدل اریلی و چتمن است و ممکن است به عنوان یک شکل از انگیزش به جای تعهد درنظر گرفته شود. سرانجام منظور آنها از تعهد بیگانگی تاحدی با تعهد مستمر مایر و آلن یکسان است .
عوامل موثر بر تعهد سازمانی
ماتیو و زاجاك با تجزیه و تحلیل یافتههای بیش از دویست تحقیق مقدمات ایجاد تعهد را به پنج دسته به شكل زیر تقسیم كردهاند :
- ویژگیهای شخصی موثر بر تعهد سازمانی
سن: تعهد سازمانی با سن فرد دارای همبستگی نسبی و مثبت است. اغلب محققان براین باورند كه سن با تعهد حسابگرانه ارتباط بیشتری پیدا میكند و دلیل آن را فرصت كمتر در خارج از شغل فعلی و هزینههای از دست رفته در سنین بالا میدانند. مییر و آلن اظهار میدارند كه كارگران مسنتر به دلیل رضایت بیشتر از شغل خود تعهد نگرشی بیشتری پیدا میكنند.
جنسیت: زنها نسبت به مردان تعهد بیشتری به سازمان دارند، اگرچه این تفاوت جزئی است. دلیل این امر آن است كه زنها برای عضویت در سازمان میبایست موانع بیشتری را پشت سر بگذارند.
تحصیلات: رابطه تعهد سازمانی با تحصیلات ضعیف و منفی است . این رابطه بیشتر مبتنی بر تعهد نگرشی است و ارتباطی با تعهد حسابگرانه ندارد. دلیل این رابطه منفی انتظارات بیشتر افراد تحصیلكرده و فرصتهای بیشتر شغلی آنهاست .
ازدواج: این متغیر با تعهد سازمانی همبستگی ضعیفی دارد. اما چنین اظهار میشود كه ازدواج به دلیل مسائل مالی با تعهد حسابگرانه ارتباط پیدا میكند.
سابقه در سازمان و در سمت سازمانی: به دلیل سرمایهگذاریهای فرد در سازمان سابقه بیشتر در مقام یا سازمان باعث تعهد بیشتری میشود اما این رابطه ضعیف است .
استنباط از شایستگی شخصی: افراد تا حدی به سازمان تعهد پیدا میكنند كه زمینه تامین نیازهای رشد و كامیابی آنها فراهم شود. بنابراین كسانی كه استنباط شایستگی شخصی بالا دارند انتظارات بیشتری خواهند داشت . رابطه این دو متغیر مثبت و قوی است .
تواناییها: افراد با مهارتهای بالا، برای سازمان ارزشمند هستند. این امر پاداش سازمان را به آنها افزایش میدهد. در نتیجه موجب تعهد حسابگرانه میشود.
حقوق و دستمزد: حقوق و دستمزد موجب عزت نفس برای فرد میشود و بدین ترتیب تعهد نگرشی را افزایش میدهد. ضمنا حقوق و دستمزد نوعی فرصت در سازمان محسوب میشود كه در اثر ترك سازمان از دست خواهد رفت، نتایج تحقیقات متعدد همبستگی مثبت اما ضعیفی را بین این دو متغیر نشان میدهد.
سطح شغلی: سطح شغلی با تعهد سازمانی ارتباط مثبت اما ضعیفی دارد.
- خصوصیات شغلی و تعهد سازمانی
اگرچه رابطه خصوصیات متفاوت شغلی و تعهد سازمانی در تحقیقات متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است اما هیچ مدل نظری برای توضیح دلیل همبستگی آنها در دست نیست. اغلب مطالعات اشاره به كار الدهام و هاکمن دارند. تحقیق “ماتیو و زاجاك ” هم تایید میكند كه مشاغل غنی شده، موجب تعهد سازمانی بیشتر میشود. خصوصیات به دست آمده از تحقیقات شامل مهارت، استقلال، چالش و دامنه شغلی است: تنوع مهارت با تعهد سازمانی دارای همبستگی مثبت است. استقلال و تعهد سازمانی رابطه مثبت و بسیار ضعیفی دارند. مشاغل چالش انگیز با تعهد سازمانی به خصوص در مورد كسانی كه به رشد شدید نیازمندند رابطه مثبت و قابل توجهی داشته است.
- تاثیر روابط گروهی و رابطه با رهبر بر تعهد سازمانی
در رابطه با تاثیر روابط گروهی و رابطه با رهبر به موارد زیر اشاره شده است:
انسجام گروه : برخی مطالعات رابطه انسجام گروهی و تعهد سازمانی را مثبت و تعدادی دیگر، رابطه این دو را منفی دانستهاند. البته همبستگی حاصل از جمیع تحقیقات مثبت و ضعیف بوده است .
وابستگی متقابل وظایف : در اغلب مطالعات رابطه وابستگی وظایف با تعهد، مثبت و متوسط گزارش شده است. موریس و استیزر بیان میدارند كه وقتی كاركنان در شرایط وابستگی شدید وظایف باشند از كمك خود به سازمان و گروههای مرتبط آگاهی خواهند یافت و این خود به تعهد نگرشی به سازمان منجر میشود.
ملاحظهكاری و ساختدهی مدیران : هر دو نوع رفتار مدیران با تعهد سازمانی همبستگی نسبی و مثبت دارند. البته تحقیقات نشان میدهند كه این رابطه توسط عواملی از قبیل محیط كاری و خصوصیات پایین دستان تعدیل میشود.
ارتباطات رهبر: چگونگی ارتباطات رهبر با تعهد سازمانی ، همبستگی قوی و مثبت دارد. بدین معنی، مدیرانی كه ارتباطات به موقع و صحیحی ایجاد میكنند موجب تقویت محیط كار و تعهد بیشتر كاركنان میگردند.
رهبری مشاركتی نیز با تعهد سازمانی همبستگی مثبت دارد. در محیطهای غیرقابل پیشبینی تاثیر مدیریت مشاركتی بر تعهد سازمانی بیشتر میشود.
- ویژگیهای سازمان و تعهد سازمانی
در تعدادی از مطالعات ، میان اندازه سازمان و میزان تعهد سازمانی همبستگی معنیدار ملاحظه شده است. اشاره میشود كه در سازمانهای بزرگ امكانات ترفیع بیشتر است و این امر به تعهد سازمانی میانجامد. اما این مساله توسط تجزیه و تحلیل متا تایید نشده است .
موریس و استیزر چنین اظهار میدارند كه استنباط كارمند از عدم تمركز با میزان مشاركت واقعی رابطه داشته و به وسیله درگیرشدن در سازمان تعهد بیشتری نسبت به سازمان پیدا میكند. اما این ادعا نیز توسط تجزیه و تحلیل متا مورد تایید قرار نگرفته است .
- وضعیت نقش و تعهد سازمانی
در تحقیقات انجام شده وضعیت نقش را از طریق تضاد نقش، ابهام نقش و تعدد نقش اندازهگیری كردهاند. براساس مطالعات مودی و همكاران وضعیت نقش یكی از مقدمات ایجاد تعهد است. تحقیق ماتیو و زاجاك نیز این مساله را تایید میكند. یكی از فرضها در این مورد این است كه وضعیت نقش ناشی از ادراك حاصل از محیط كاری است. اما مسالهای كه روشن نیست این است كه آیا رابطه بین وضعیت نقش و تعهدسازمانی مستقیم است و یا توسط متغیرهای دیگری از جمله رضایت شغلی و فشارهای شغلی تحت تاثیر قرار میگیرد .
با توجه به اهمیّت موضوع و تاثير تعهد سازماني بر بازده کار سازمانها، به بعضی عوامل موثر در پیدایش تعهد سازمانی اشاره میگردد :
- هر چه فرد در شغل محوله دارای سطح بالاتری از مسوولیت، استقلال و شغل مورد علاقه و غیر تکراری باشد، تعهد سازمانی بیشتری ابراز میدارد. در مقابل، فرصتهای ارتقای شغلی کمتر، تنش بیشتر و ابهامات مربوط به شغل تمایل به نشان دادن سطح پایینتر تعهد را به وجود میآورد.
- هر چه امکان یافتن شغل بهتری برای فرد وجود داشته باشد، مطلوبیت چنین جایگزینهایی سبب پیدایش تعهد فردی کمتری میگردد.
- کارکنان مسنتر و آنان که دارای سابقهی کار هستند و آنهایی که از سطح بازده کاری خویش راضیاند، به گزارش سطوح بالاتر تعهد سازمانی نسبت به دیگران گرایش دارند.
- افرادی که از سرپرستان خود و عدالت ارزشیابی بازده کاری خویش رضایت بیشتری دارند و احساس میکنند که سازمان در زمینه مسایل رفاهی به آنان توجه بیشتری دارد ، سطح تعهد بالاتری دارند.
- هرچه مشارکت کارکنان در تصمیمگیریها زیادتر باشد، تعهد سازمانی بیشتر میشود.
علاوه بر این عوامل مودی چهار ویژگی را به عنوان عوامل موثر بر تعهد عاطفی میداند:
- ویژگیهای شخصیتی:
مانند نیاز به کسب موفقیت طی سالیان متمادی محققین علم رفتار مشاهده کردند بعضی از مردم نیاز شدید به توفیق دارند در حالیکه عدهی دیگر چندان هم دنبال آن نیستند. همچنین بین زنان و مردان مقدار تعهد متفاوت است. در این رابطه تحقیقی نشان داد که زنان تعهد عاطفی بیشتری از مردان دارند.
- ویژگیهای ساختاری:
مثل جلب مشارکت افراد در فرایند تصمیمگیری یا استفاده از تشکیلات خشک و بیروح که یک دیدگاه سنتی است و در آن بر نقشها، سیاستها و روابط رسمی سازمان تأکید میشود این نوع ساختار انعطاف ناپذیر و دارای الگوی مکانیکی است که از عمدهترین مشخصات آن دیوانسالاری و تکنولوژی میباشد.
- ویژگیهای شغلی:
مثل برخورداری از یک شغل غنی و تقویت شده که معمولاً با هدف بالا بردن محتوای انگیزشی شاغل از طریق زمینهسازی برای کشف تواناییهای کارکنان انجام میگیرد، در این رابطه از دو مکانیسم اصلی غنای افقی و غنای عمودی استفاده میشود.
- تجربیات کاری:
این ویژگی با ارائه برآورد از انتظارات شغلی بر تعهد عاطفی تأثیر میگذارد.
راهكارهای افزایش تعهد سازمانی
حال با توضیحاتی كه بیان شد به نظر میرسد تعهد سازمانی به عنوان یك مقوله مهم باید در سازمانها گسترش یافته و به آن بیشتر توجه شود. در اینجا تعدادی از راهكارهای مهم برای ارتقا تعهد سازمانها عنوان شده است :
- بالابردن پیوستگی عاطفی در كاركنان و درگیركردن بیشتر آنها با اهداف سازمان
- بهبود شبكههای ارتباط اجتماعی در كار
- مشاركت كاركنان در تصمیمگیری
- ارزیابی عملكرد كاركنان به منظور ایجاد بازخورد كاری
- تشریح اهداف و رسالتهای سازمانی
- حذف موانع كاری
- تاكید بر جنبههایی كه موجب ارزش اجتماعی سازمان میشود
- ایجاد سیستمهای مناسب تشویق و تنبیه
- حذف تبعیضها و روابط نامناسب افراد در محیط كار
- استقلال نسبی برای انجام وظایف
- زمینه مناسب برای ایجاد خلاقیت و نوآوری كاركنان
- غنیسازی شغلی
- اعطای تسهیلات
- محول كردن سطح بالاتری از مسئولیت به افراد برای انجام شغل
نتایج و پیامدهای تعهد سازمانی
حال که تا حدودی تعریف و عوامل موثر در پیدایش تعهد سازمانی مطرح گردید، به آثار آن بر چند جنبه از رفتار کاری کارمندان اشاره میگردد:
- میزان غیبت و ترک شغل افرادی که دارای احساس تعهد بالاتری هستند، پایینتر است.
- اشخاصی که دارای تعهد بیشتری هستند، کمتر به جستجوی شغل دیگری میپردازند.
- تعهد سازمانی با تلاش و عملکرد ارتباط دارد. یعنی هر چه تعهد کارمندان نسبت به سازمان خود بیشتر باشد ، تلاش آنان برای بهتر انجام دادن کار بیشتر است.
نکته مهم دیگر این است که رضایت شغلی که عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی فرد نسبت به شغل خویش است، با تعهد سازمانی تفاوت دارد و رابطهی علت و معلولی بین آنها وجود ندارد. زیرا مشاهده شده است که گاهی شخص کارش را دوست دارد، اما از سازمانی که او را استخدام کرده، متنفر است و بر عکس ممکن است از شغلش متنفر باشد، اما نسبت به سازمان خود احساس وفاداری قوی داشته باشد. بنابراین برای حفظ و ادامهی سطوح بالای رضایت شغلی، باید این احساسات و گرایش مثبت به کل سازمان تعمیم داده شود
تحقیقات نشان میدهد کارکنانی که متعهدترند عملکرد شغلی بالاتر، نارضایتی شغلی کمتر، رفتار اخلاقیتر، تمایل کمتر به ترک سازمان، استرس کمتر و تابعیت سازمانی بیشتری دارند.کارکنان وفادار منافع بیشماری را نصیب سازمان میسازند. وجود وفاداری سازمانی موجب میشود گروهی کارمند متخصص و ماهر در سازمان گردهم آیند و این اجتماع کارکنان مجرب بزرگترین گنجینه برای سازمان است. وقتی احساس تعلق و وفاداری سازمانی وجود داشته باشد محیطی صمیمی و آشنا در سازمان بوجود میآید.در چنین محیطی فعالیتهای گروهی به خوبی و با سرعت پیشرفت مینمایند.
منبع
ممتاز، نعمت اله(1394)، تاثیر سبک های مدیریتی بر تعهد سازمانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید