ديدگاه هاي نظري در مورد رضايت مندي زناشويي  کدامند ؟

اليس

وي رضايت زناشويي را چنين تعريف مي كند”احساسات عيني از خشنودي رضايت و لذت تجربه شده توسط زن با شوهر موقعي كه همه جنبه هاي ازدواجشان را در نظر مي گيرند”. رضايت يك متغير نگرشي است، بنابراين يك خصوصيت فردي زن و شوهر محسوب مي شود. طبق تعريف فوق رضايت زناشويي در واقع نگرش مثبت و لذت بخشي است كه زن و شوهر از جنبه هاي مختلف روابط زناشويي خود دارند و نارضايتي زناشويي در واقع نگرش و منفي و ناخشنود از جنبه هاي مختلف روابط زناشويي است. اساساً اگر رضايت مندي زناشويي حاصل مبادله رفتارهاي پاداش بخش باشد، عدم رضايت مندي فقط هنگامي خواهد بود كه دو شريك از چيزي رنج ببرند. البته نظر افراد در مورد اينكه چه اموري رضايت بخش و يا نارضايت بخش است ممكن است با گذشت زمان تغييركند. رابطه اي را كه يك زوج در بيست سالگي فوق العاده رضايتبخش مي دانند ممكن است در چهل سالگي باايجاد علايق وشغلهاي جديد در طي اين سالها چندان رضايتبخش نيابند.

السون

براي تشكيل زندگي خانوادگي مراحلي را مطرح مي كند معتقد است كه ميزان رضايتمندي زناشويي در هريك از اين مراحل متفاوت است. مراحلي را كه مطرح كرده عبارتند از:

  • زوجهاي جوان بدون بچه،
  • خانواده با بچه هاي پيش دبستاني
  • خانواده با بچه هاي دبستاني
  • خانواده با فرزندان نوجوان
  • خانواده با فرزندان كه شروع به ترك خانه مي كند.
  • خانواده بدون فرزند(كه دراين مرحله فرزندان خانه را ترك گفته اند
  • خانواده در دروان بازنشستگي و پيري

نظریه مبادله اجتماعی نای

یکی از نظریه های مهم در زمینه ازدواج و خانواده که توجیه مناسبی برای روابط رضایت بخش و بالعکس می باشد نظریه مبادله اجتماعی نای است. از این نظریه پاداش ها و هزینه های موجود در تمایلات مورد توجه قرار می گیرند، افراد به دنبال مبادلات پاداش دهنده هستند و تلاش کمتری را برای حفظ هزینه ها در مقایسه با پاداش ها می کنند. اکثر مطالعات در مورد کیفیت تصمیم گیری در خانواده، توجیه علت و چگونگی تصمیم گیری ، از این نظریه ها استفاده نموده اند. نظریه مبادله اجتماعی، بر یک مدل اقتصادی از رفتار انسانی است و فرض اساسی در نظریه فوق این است که روابط با پاداش های بیشتر و هزینه های کمتر، رضایتمندی بیشتری را ایجاد خواهد کرد و دوام بیشتری خواهد داشت. شواهدی وجود دارد که دوام یک رابطه با سطح کلی پاداش های موجود مرتبط می باشد.این نظریه اشاره به این مطلب دارد که هر کس منبع مانند پول، دانش، استعداد، عاطفه و … دارد که برای پاداش مناسب به دیگران از این منابع استفاده می کند. چنین منابعی می تواند منبع قدرت در تصمیم گیری زوجین باشد. نظریه مبادله اجتماعی به طور گسترده ای برای کمک به زوجین در موقعیت های تعارض استفاده می شود. اثر درمان های موفق زناشویی بر حداکثر سازی جنبه های پاداش دهند روابط و به حداقل رساندن موانع تاکید می کند.

نظریه چرخه زندگی زناشویی

شواهد حاکی از آن است که در ازدواج ، دوره های خاصی وجود دارد که سطح رضایتمندی پایین تر از سایر دوره هاست . نظریه چرخه زناشویی با تقسیم بندی مراحل زندگی و تغییرات و تنش و نقش های خاص هر مرحله به بررسی تفاوت ها در سطح رضایتمندی زناشویی که از تغییرات دوره های مختلف است می پردازد. الیس معتقد است که میزان رضایت یا نارضایتمندی زناشویی ممکن است در طول رشد طبیعی انسان تغییر کند. رابطه ای که زوج در 20 سالگی یا اوایل ازدواج فوق العاده رضایت بخش تلقی می کنند ممکن است با 40 ساله شدن آنها و تغییراتی در زندگی و ایجاد علائق جدید در طی این توالی منظم و قایع قبلی می داند. چنین رویکردی برای توجیه تاثیرات چرخه زندگی بر روابط مفید می باشد. مفهوم مهمی که اغلب متخصصین خانواده درمانی، جامعه شناسان و طراحان چرخه زندگی به آن اشاره کرده از پدیده اپی ژنی تیسم ارتباطی است. با توجه به اصل اپی ژنیک مطرح کرده است که مبادلات هر مرحله رشدی بر اساس تبادلات قبلی می باشد. موفقیت یا شکست در مراحل بعدی بستگی به پیامدهای تکالیف و تبادلات مراحل قبلی دارد و همین موضوع برای متخصصین مربوطه مدل جالبی از چهار جریان عمده در اپی ژنی تیسم ارتباطی بادوام ارائه می دهد که عبارتند از (دلبستگی، مراقبت، ارتباط، حل مساله مشترک و متقابل)اشاره می کند که هر چه مدل های مختلف چرخه زندگی زناشویی اساس و نشانه های رشدی و مراحل متفاوتی را ارائه کرده (از سه مرحله فلوری تا 2مرحله راجرز) اما به میزان قابل توجهی در مراحلی مانند داشتن یا نداشتن فرزند، مدت زمان ازدواج، سن فرزندان، جریان های اپی ژنتیک همپوشی دارند. همچنین وی به نقل از برپلر مدل پنج مرحله ای از چرخه زندگی زناشویی را به قرار ذیل مطرح می کند:

  • مرحله اول : سالهای اولیه ازدواج
  • مرحله دوم : انتقال به دوره والدینی
  • مرحله سوم : نیمه زندگی
  • مرحله چهارم : فرا والدینی
  • مرحله پنجم : مرحله اوج

مدل چند مختصاتي نظام هاي زناشويي

اين مدل بر سه بعد توجه دارد: همبستگي، انعطاف پذيري و ارتباط، فرض اساسي اين مدل آن است كه نظام هاي متعادل در مقايسه با نظام هاي نامتعادل كاركرد مناسبتري دارند.

همبستگي زناشويي: عبارت است از وابستگي عاطفي زوج ها نسبت به هم در مدل چند مختصاتي متغيرهايي براي تشخيص، اندازه گيري ابعاد همبستگي خانوادگي مورد استفاده قرار مي گيرند كه عبارتند از: وابستگي عاطفي، وجود مرزها، يكپارچگي زمان، مكان، دوستان، تصميم گيري، علايق و سرگرمي ها، تمركز اين سازه برآن است كه نظام هاي خانواده چگونه بين جدايي در برابر يكپارچگي اعضاي خود تعامل برقرار مي كند. زوج هاي متعادل درچرخه ي زندگي كاركرد خوبي دارند. سطوح نامتعادل همبستگي در دو حد افراطي قراردارند، يا خيلي پايين (بي تفاوت) و يا خيلي بالا (در هم تنيده) در رابطه بي تفاوت؛ يك نوع جدايي عاطفي، تعامل در حداقل و جدايي و استقلال در حداكثر است. در رابطه در هم تنيده نزديكي عاطفي خيلي زياد است و به وفاداري اهميت زياد داده مي شود. افراد وابستگي زيادي به هم دارند و به يكديگر پاسخ مي دهند و جدايي فردي و فضاي خصوصي در حداقل است.

 انعطاف پذيري: ميزان تغيير فرد در رهبري، نقش ها و قواعد رابطه اي خودش، مفاهيم ويژه عبارتند از رهبري ( كنترل)، سبك هاي گفتگو، نقش ها و قواعد رابطه اي، توجه مفهوم انعطاف پذيري بر چگونگي ثبات متعادل نظام ها در برابر تغييرات است.

ارتباط: ارتباط براي آسان سازي حركت به طرف دو ديگر نقش حساسي دارد، ارتباط زوج ها با توجه به مواردي همچون گوش دادن، صحبت كردن، خود افشايي، احترام اندازه گيري مي شود يافته ها نشان مي دهد كه خانواده هاي متعادل ارتباط مطلوبي دارند درحالي كه در نظام خانوادگي نامتعادل ارتباط ضعيفي وجود دارد

منبع

نبی پور خمامی ،زهرا (1393) ، رابطه بین خودتوصیف گری بدنی و مهارت های ارتباطی با رضایت زناشویی معلمان زن متاهل ،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی ،دانشگاه آزاد اسلامی رشت

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0