دستورالعمل درمان

پت کراسمن ؛  بر این باور است که درمانگر برای انجام موثر این کار می بایست این سه عنصر را برای مراجع فراهم کند: این سه عنصر عبارتند از آسان گیری ،حمایت و توانایی .

سه تا «P»؛ آسان گيري، حمايت، توانايي

پات کروسمن ، يکي از طرفداران رويکرد تحليل رفتار متقابل پيشنهاد مي کند که يک عمل اساسي درمانگر عبارتست از آسان گيري در برابر مقاومت و مخالفت مراجع کننده است. و کروسمن مي گويد: که درمانگر مجبور است براي اين کار با مراجع ارتباط برقرار سازد و اين موجب مي شود که او برانگيخته شود. و در جهت تغيير خودش اقدام کند و درمانگر در اثر ارتباط با مراجع بايد از خشم والدين دروني مراجع حمايت  کند و به نوعي به خود حمايتي برسد و آسان گيري و حمايت موجب مي شود که مراجع توانايي  از دست داده را دوباره به دست آورد، يعني مراجع را به خود توانمندي مي رساند اين سه واژه که حرف اولشان (P) است در رويکرد «تحليل رفتار متقابل» به سه P معروف است .

درمانگران پيرو مکتب ؛ تحليل رفتار متقابل

درمانگران پيرو مکتب «تحليل رفتار متقابل»، خود مراجع را به عنوان خودي مي داند که نقش آسان گيري را مي تواند بازي کند. کسي که در جلسه درمان بحث مي کند مراجع است نه درمانگر، و درمانگر حمايت مي کند که مراجع بتواند توانائيهايش را به دست آورد .

مکتب تصمیم مجدد

باب و مری گولدینگ پایه گذاران یک دید گاه درمانی هستند که نظریه تحلیل رفتار متقابل را با روشهای درمانی گشتالت که توسط فردریک ؛  فریتز ؛ پرلرز  ابداع شده است ،ترکیب میکند. گولدینگ خاطر نشان میسازد که تصمیمات اولیه نه بر اساس یک وضعیت فکری بلکه بر اساس احساسی گرفته می شود. بنا براین برای خارج شدن از پیش نویس، شخص باید با آن احساسها ی «کودک »که در زمان تصمیم اولیه تجربه کرده است ،دوباره تماس حاصل کند، با بیان آن احساسها آن وضعیت را خاتمه بخشد و تصمیم اولیه را با یک تصمیم مجدد مناسب و نو عوض کند.

در حالی که بیان احساس کانون اصلی مکتب تصمیم گیری مجدد است ،درمانگران این مکتب بر اهمیت این مسئله تاکید دارند که مراجع می بایست نسبت به روند درمان درک و بینش داشته باشد. معمولا بعد از بیان احساس پرسشهای «بالغانه ای »از شخص میشود. به همین اندازه اهمیت دارد که مراجع قرار دادی برای تغییرات رفتاری ببندد. و تصمیم های جدیدش را تمرین کند و مستحکم سازد.

مکتب نیرو گذاری روانی

شیف در ابتدا موسسه ی نیرو گذاری روانی را به عنوان مرکزی برای درمان مراجعین روان پریش بنیان نهاد. آنها دید گاهی داشتند که آنرا «والد مجدد» سازی نامیدند. این دید گاه بر اساس این باور استوار است که «دیوانگی» نتیجه پیامهای «والدی» مخرب و نا هماهنگ و نا همگون است. در این روش نیرو را از حالت نفسانی «والد» دیوانه خود سلب میکند ،یعنی همه انرژی آن را خارج میسازد و سپس فرصتی می یابد تا رشد خود را دوباره انجام دهد و این بار درمانگر برایش پیامهای «والدی »مثبت و هماهنگ فراهم میسازد. روش شیف برای درمان مراجعین غیر روان پریش نیز موثر است. وقتی درمان به روش شیف در گروهها اعمال میشود، گروه یک محیط واکنشی فراهم می کند. یعنی از تمامی اعضاء گروه به اضافه درمانگر، انتظار میرود که به اعمال دیگر اعضا به طور فعالی واکنش نشان دهند. اگر شما کاری را در گروه انجام دهید که من دوست نداشته باشم ،انتظار می رود که به شما بگویم: «از کاری که الآن کردی خوشم نمی آید، من از تو میخواهم که تو به جای آن کار فلان کار را انجام دهی.»اگر هر کس در گروه رفتار نا فعال و بی تفاوتی داشته باشد و یا به نادیده گرفتن بپردازد، دیگر اعضاء گروه باید با آن رویارویی کنند، و از او بخواهند که فعالانه به حل مساله بپردازد.

فراسوی ؛ سه مکتب

برخی از پیشرفتهای اساسی تحلیل رفتار در بیرون از مرز  این سه مکتب قرار دارند. مثال برجسته در این مورد روند تخریب ارسکاین و زالکمن و خرده پیش نویس کاهلر است .یکی از مثبت ترین ویژگیهای تحلیل رفتار متقابل توانایی آن برای جذب و به کار گیری نظریات و روشهایی از دیگر روشهای درمانی بوده است که این نظریات با اساس تئوریک نظریه تحلیل رفتار موافق و هماهنگ بوده اند. نتیجه اینکه یک درمانگر تحلیل رفتار متقابل در عصر حاضر «جعبه ابزار »بزرگ و قابل انطباقی از روشهای مختلف در اختیار دارد و می تواند بر طبق نیازهای مراجع از آنها استفاده کند. بیشتر متخصصین تحلیل رفتار متقابل به شیوهای در مانی دیگری نیز آموزش دیده اند و اینها را وارد کار درمانی خود به وسیله تحلیل رفتار متقابل می کنند. مثل ترکیب تحلیل رفتار متقابل –گشتالت ،روان درمانی کوتاه مدت ،زیست انرژی، تئوری سیستمها، روشهای اصلا ح تخیل و خود انگاره ،درمان به روش اریکسون، روانشناسی رفتار گرایی و بسیاری رشته های دیگر استفاده کنند. ولی الگوی حالات نفسانی و نظریه پیش نویس زندگی به عنوان اصول سازمان دهنده عمل می کنند.

 اریک برن بيان مي کند که درمان يک امر ايستا و ثابت نيست، بلکه فرايند پيشرونده و پوياست که از چهار مرحله مي گذرد:

  •  کنترل اجتماعي
  •  علائم راحتي
  •  درمان انتقال
  •  درمان قصه

در نخستين مرحله يعني،  کنترل اجتماعي  مراجع از اينکه به مشاوره رو آورده است هنوز احساس ناراحتي مي کند اما او قادر است که رفتارهايي که در ارتباط با ديگران سبب عدم سازش مي شود کنترل کند. و موقعي که در مرحله علائم راحتی، قرار مي گيرد هنوز تجربه ناراحت کننده اي از اضطراب، افسردگي و گيجي دارد. ولي در اين مرحله تا حدي فرد احساس آرامش و آزادي مي كند و اضطراب مرحله قبل را ندارد در مرحله «درمان انتقال» افراد مي توانند خارج از قصة زندگي بمانند و مدت طولاني در محيط درمان بمانند، و در مرحله «درمان قصه» مراجعان کارایيشان به حدي مي رسد که نقش هاي درمانگر را به عهده مي گيرند و در واقع درمان از درمانگر به مراجع محول مي شود. اين رويکرد درماني به فرد يک ديد تازه مي دهد و راه را براي فرد روشن مي سازد و مراجع به سوي جانشيني درمانگري حرکت مي کند و به واقع در سوي رفتار، احساس و تفکر آزاد در قصة زندگي حرکت مي کند .

تعريف گروه

 گروه عبارت است از يک نظام باز که از سه نفر يا بيشتر ترکيب شده است. اين افراد به دليل وجود مشترکي با يکديگر همبستگي پيدا کرده اند و تعامل مقابل آنان باعث اثر گذاري هر يک بر ديگري شده است. لوين ؛ گروه را تماميت سازمان يافته اي مي داند که مختصات آن با مجموع عوامل تشکيل دهنده آن متفاوت است .گروه تجمعي از دو نفر يا بيشتر است که هدف مشترک و کنش و واکنش دارند. به نيازهاي يکديگر و ارضاي آنها علاقه مندند از قوانين و مقررات معيني تبعيت مي کنند. تفاهم و صميميت بين آنها حاکم است و براي رسيدن به اهداف مشترک وحدت عمل دارند .

روان درماني گروهي

در روان درماني گروهي، بيشتر انگيزه هاي ناخودآگاه فرد مورد توجه است و به علت عمق و پيچيدگي مشکلات رشد ،گاه فرايند روان درماني ماهها و يا سالها به طول مي انجامد. از عواملي که موقعيت گروه درماني را خاص و ويژه مي سازد آن است که گروه درماني نظامي امن و بسته است. افرادي که در گروه مشارکت دارند بايد بپذيرند و توافق کنند که محتواي جلسات گروهي را کاملاً محرمانه نگاه دارند .

گروه درماني به مجموعه اي از افراد اطلاق مي شود که با حضور درمانگر متخصص با هدف درمان گرد هم آمده اند فرض بر اين است که شنيدن مشکلات ديگران و چگونگي حل مشکلات از طرف درمانگر و ديگران خود جنبه روان درماني دارد. ضمناً بيرون ريختن تعارضات و تضاد و ناکاميها عقده هاي رواني به پالايش رواني کمک مي کند. کنش هاي متقابل گروهي، پويايي و فرايندهاي ايجاد شده توسط افراد گروه و درمانگر اثر درماني بيشتري در مقايسه با درمان سنتي دو نفري ؛ درمانگر و درمانجو ؛ دارد .

هدفهاي گروه درماني:

  •  کمک به رشد و کسب مهارتهاي اجتماعي و اجتماعي شدن افراد
  •  بهبود برخورد و مقابله با واقعيتهاي زندگي
  •  تسهيل رشد استعدادها و قابليت هاي رواني و ذهني فرد
  •  شناخت نقاط مثبت و منفي فرد از خود
  •  پذيرش بيشتر خود و ديگران
  •  کمک به شناخت احساسات، نگرشها ، ارزشها و آرمانهاي فرد و ارتباط برقرار کردن با دنياي اطراف خود
  •  کمک به بهبود سازگاري و برقرار کردن ارتباطهاي تعاملي بهتر
  •  کمک به افزايش اعتماد به نفس در اداره زندگي فردي و اجتماعي
  •  پرورش احساس همدلي با ديگران

ايجاد انگيزه در جهت تغيير و اصلاح رفتار :

گروه درماني با رويکرد , تحليل رفتار متقابل

اين نظريه براي به کارگيري در گروه و گروه درماني، رويکردي عالي و مناسب است. برن، معتقد است که درمان گروهي اطلاعات بيشتر و سريع تري را دربارة برنامه هاي شخصي زندگي فرد در مقايسه با درمانهاي فردي ارائه مي دهد. راههاي زيادي براي خودشناسي از طريق تحليل تعامل درون گروهي وجود دارد گروههاي تحليل تبادلي مسائل گذشته را به زمان حال مي آورد و اعضاي گروه، با معرفي اعضاي خانواده در گذشته و حال اين فرايند را تسهيل مي کنند. در نتيجة تعاملهاي درون گروهي اعضا فرصت هاي بسياري خواند داشت تا تصميمات گذشته خود را مرور کنند و به چالش بکشند و تصميمات جديد را به تجربه بگذارند. در درمان گروهي رويکرد تحليل رفتار متقابل، يکي از استدلال هاي قوي آن است که گروه تجربه اي زنده اي را فراهم مي آورد که اعضا آن را با خود به خانواده، دوستان و جامعه اي که در آن زندگي مي کنند، انتقال مي دهند.

وظايف درمانگر در رويکرد , تحليل رفتار متقابل

مشاور پس از ايجاد رابطه حسنه با مراجعان کار خود را با تحليل ساختاري آغاز مي کند تا مراجعان درک روشني از ساخت و ابعاد شخصيت خود پيدا کنند. در جريان درمان، رفتارها و تجارب نا مطلوب مراجعان توسط مشاور، تجزيه و تحليل مي شود .

هدف درمان با رويکرد , تحليل رفتار متقابل

هدف گروه درماني با رويکرد «تحليل رفتار متقابل» کمک به افراد از طريق فرايند تحليل پیش نویس زندگي ، آگاهي از چگونگي فراگيري پیش نویس زندگي خود و شناخت نقشهاي زندگي است . در درمان گروهي به افراد کمک مي شود تا نسبت به احساس اجبار خود در اجراي طرح  زندگي واقف شوند و انتخاب هاي ديگري را در زندگي در نظر بگيرند. هدف اصلي درمان، کمک به اعضا براي مشاهده و درک امکانات و احتمالات موجود، براي ايجاد تغييرات اساسي در برنامه ريزيهاي اوليه زندگي است. از اعضا خواسته مي شود ضربه هاي خفيف مورد علاقه شان را در کودکي به خاطر بياورند، و ببينند چگونه اين ضربه ها در داستان زندگي کودکي آنان جاي گرفته است و چگونه با تجارب فعلي زندگي آنان تناسب دارد.

منبع

اردشیری لردجانی،فهیمه(1393)، اثر بخشي تحليل رفتار متقابل بر تعارضات زناشویی، سبک های عشق ورزی، هوش هیجانی و هوش معنوی زوجین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0