موانع صادرات

اگرچه اهميت حضور در بازارهاي بين­المللي و فعاليت صادراتي به عنوان موتور محرك اقتصاد كشورها آشكارشده­است ، ولي واقعيت آن ­است ­که بسياري ازکشورها عليرغم داشتن پتانسيل­هاي مناسب نتوانسته اند درحيطه صادرات عملكردمناسبي داشته باشند. شناسايي موانع صادراتي و ارائه راهكار مناسب براي آنها موضوع مورد پژوهش محققان دراين­حيطه بوده ­است.  بيلكي و تزار،  دراين حيطه تحقيقي انجام دادند و باتوجه به ديدگاه صادرکنندگان مسائل زیر را عمده ترين موانع صادرات دانسته اند .

مشخص نبودن استانداردهای محصول در خارج :

توليدكنندگان، كالاومحصولات خود را برمبناي نيازهاي بازار ملي خودتوليدوبه بازار روانه مي كنند وچون خودرا در محيط بسته بازار داخلي محصور مي بينند ازاستانداردهاي محصول موردنظردرخارج بي اطلاعند وياتصورمي كنندكه مقتضيات بازارخارجي همانندبازارداخلي است همان محصول راجهت صادرات روانه بازارخارجي مي كنند وبه ايجادتعديل درمحصول صادراتي خودجهت جذب مشتريان خارجي توجهي ندارند . عدم آگاهي از ويژگي هاي كيفي مطلوب و لازم محصول در بازار خارجي نهايتا به ارائه محصولي  ناكارآ و بي مشتري  خواهد انجاميد.

 کسب منابع مالی از مشتریان خارجی :

مبادلات تجاري درسطح داخل كشور به مراتب ساده تر ومطمئن تر ازمبادلات بازرگاني خارجي است . به خاطر عواملي از قبيل فاصله جغرافيايي ، تفاوت قوانين حقوقي و تجاري كشورها ، عدم آگاهي كافي شركت هاي صادركننده از پيشينه و حسن شهرت خريداران ، فرآيندهاي پيچيده بانكي و … دريافت درآمد ناشي از فروش كالا به  مشتريان خارجي با مشكلاتي همراه مي باشد .

نداشتن نمایندگی های فعال در خارج از كشور :

نمايندگي ها به عنوان عوامل ايجادارتباطات شركت بامشتريان خارجي نقش مهمي ايفا مي كنند . نمايندگي براي مشتري خارجي به منزله خود شركت است و آنها اطلاعات  بسيار ارزشمند  و مورد نياز از مشتري را به شركت ارائه مي دهند .ضمنا نمايندگي ها مسئول انجام خدمات ويژه به مشتريان و بسياري از فعاليت هاي ترفيعي و تبليغي هستند .نداشتن نمايندگي هاي فعال در بازار خارجي موجب عدم  امكان برقراري ارتباطات مناسب و آگاهي از بازار و مشتريان است . بيلكي و تزار مجموعه­عوامل­فوق رابه عنوان عمده­ترين مشكلات برسرراه صادركنندگان مطرح­نموده اند.

در پژوهش ديگري توسط الكساندريس  موانع عمده بر سر راه صادرات تحت چهار  عنوان زير خلاصه شد :

  • وجود رقابت شدید خارجی
  • فقدان دانش و اطلاعات کافی در مورد صادرات
  • درک ناکافی از رویه های پرداخت صادراتی
  • مشکلات مربوط به یافتن بازارهای صادراتی

در مقابل تحقيقات قبلي كه عمدتا بر مبناي شناسايي موانع صادرات از طريق تفحص از صادر كنندگان بود، بعضی از محققين  ایرادگرفته اند و متذكرشده اندكه بايد ديدگاه بعضی از شركت هايي که صادر کننده نیستند نيز موردتوجه قرارگيرد، شناسايي موانع صرفا بااتكا به نظريات صادركنندگان بالفعل كافي نيست. اهميت اين موضوع به اين دليل است كه دولت براي حل موانع صادرات باید سیاست های مختلفی را براي هردوگروه پیش بگیرد و سياست هاي حمايتي دولت از دوگروه صادركنندگان و غيرصادركنندگان متفاوت است . شرکت ها و سازمان ها برای ورود به صادرات مراحل ويژه اي را طی می کنندكه دولت باید در هرکدام برنامه ريزي خاصي را  مطرح سازد . ياپارك ؛ در سال1985  با بررسي شركت هاي غير صادركننده ، موانع صادرات آنها را به شرح زير مي داند :

  • کمبود اطلاعات درباره صادرات
  • تماس های محدود با بازارهای خارجی
  •  مسائل و مشکلات فردی ؛  اعتقاد نداشتن به صادرات

  چيونگ وچانگة، با انجام تحقيقي در سال 1996 موانع غيرصادركنندگان را به شرح زير مي دانند :

  • عدم تامين نیازهای اطلاعاتی شركت ها
  • عدم موفقيت در برقراري تماس های خارجی
  • عدم تنظيم خط مشی های مدیریتی مناسب

كديا و شوكار ؛در سال 2001 عمده ترين موانع صادرات شركت هاي غير صادركننده را شامل موارد زير دانسته اند :

  • فقدان دانش و اطلاعات کافی در مورد بازارهای خارجی
  • رویه های صادارتی پيچيده

 ريسك موجود در تجارت خارجی

در پژوهش ديگري كه توسط شاركي و اتال ؛ در سال 2001 تحت عنوان  تجزيه تحليل موانع صادراتي شركت هاي كوچك  انجام گرفته است پنج  عامل زير به عنوان موانع اصلي صادرات مطرح نموده است :

  • مسائل مربوط با سیاست های دولت
  • پیچیدگی فنی یا رویه ای
  • تفاوت های زمینه ای
  • محدوديت هاي استراتژيك
  • رقابت موجود در شركت هاي داخلي

بارت و ويكنسون ؛ درسال 2000 عمده ترين مشكلات شركت­هاي صادر­كننده را در ناتوانی شرکت­ها در­دستیابی به قیمت­های رقابتی و هزینه­های بالای حمل و نقل معرفي مي­كنند . شرينگهوس و راجسون ؛  موانع­صادراتي را دردسته­بندي­كلي­عملياتي، اطلاعاتي، انگيزشي و دانشي قرارداده و شركت­هاي غيرصادركننده را نيز به چهاردسته زير تقسيم­مي­نمايند:

  • شركت هاي بي تفاوت
  • شركت هاي ضعيف ؛  از نظر توان رقابتي
  • شركت هاي با گرايش فعاليت داخلي
  • كسب و كار هاي كوچك

 كريستنز و سنتنزدر سال 1995  مهمترين موانع صادراتي صادركنندگان را شامل موارد ذيل مي دانند:

  • نداشتن نیروهای متخصص
  • مشکلات مربوط به حمایت های فنی ، خدماتی پس از فروش ، دانش کم در مورد بازار جهانی
  • مقررات سخت در مورد صادرات ، بالا بودن هزینه تأمین مالی
  • قوانین و مقررات در بازار بین المللی و شدت رقابت در بازار خارجی نوسانات نرخ ارز

 دايت و كولماير؛  عوامل اثر گذار بر صادرات را به موارد زير تقسيم مي كنند:

  • متغیرهای محیطی شامل : فاصله جغرافيايي،زيربناي اقتصادي،دولت
  • متغییرهای مربوط به شرکت شامل: ويژگي هاي مديريتي و ارتباطات و فعاليت هاي بازاريابي
  • استراتژي شركت شامل: استراتژي محصول ،استراتژي  قيمت ،استراتژي كانال توزيع

در تحقيق ديگري باركر و كينا؛ در سال 2002  عوامل موثر بر عملكرد صادراتي را به شرح زير  تقسيم بندي كرده اند :

  • عوامل­ملموس­ شامل:شرايط­كانال توزيع،محصول،برخوردبامشتري،تحقيق وتوسعه،تكنولوژي، مالي
  • عوامل نا ملموس شامل: مسائل نگرشي مانند: تعهد مديريت، مهارتي مانند:  مهارت هاي ارتباطي و مهارت هاي بازاريابي و عوامل دانشي از قبيل : دانش تخصصي در بازاريابي بين المللي

حضور رقابتی پایدار

شرکت ها وکشورها درجهان امروز به اهمیت توجه به بازارهای جهانی وتلاش جهت حضور موفق درآنها پی برده اند. حال دیگر موسسات بزرگ تولیدی وخدماتی به افقی فراتراز مرزهای داخلی برای بسط و توسعه امورتجاری خویش می نگرند.دراین راستا دغدغه بزرگ سازمان ها وکشورهای فعال در بازار جهانی چگونگی دستیابی به یک حضور پایدار دراین عرصه رقابتی است. چراکه رقابت درعرصه جهانی بسیار چالشی وتنگاتنگ است ورقبا ازکوچکترین نقاط ضعف حریف درجهت تامین اهداف شان بهره می گیرند.

منبع

البرزی،محمد(1392)، تاثیر انعطاف پذیری استراتژیک بر عملکرد صادراتی شرکت ها،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت بازرگانی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0