درمانهای عصب روان شناختی
بسیاری از محققان حوزهی وابستگی به مواد بر این عقیده اند که وابستگی به مواد را باید به عنوان یک مشکل مغزی در نظر گرفت. تحقیقات علوم اعصاب جدید هم نشان داده است که وابستگی بر پایه توانایی مواد در تقلید از فعالیت انتقال دهندههای عصبی مغز و اثر بر مرکز لذت مغز و در نهایت بروز اختلال در عملکرد مغز و فعالیت الکتریکی مغزی است. براین اساس رویکرد این متخصصان در درمان وابستگی به مواد، یاری گرفتن از درمانهای عصب- روانشناختی است. درمانهایی که قادر به اصلاح اختلالات موجود در عملکرد مغزی و به دنبال آن هم رفع عوارض منفی سوء مصرف مواد در مغز، رفتار و روان فرد میباشد. اخیراً تلاشهای درمانیهای سوء مصرف مواد، گرایش به سوی درمانهای عصبی و تلاش در جهت اصلاح سیستم مغزی است. با وجود آمارهای هشتاد درصد عود در دارو درمانیهای وابستگی به مواد، به نظر بهترین رویکرد جهت کاهش این خطر، تنظیم عمل لوبهای مغزی به وسیله درمانهای عصب روان شناختی، از جمله نوروفیدبک است .
برق نگاری مغزیEEG
علوم اعصاب به مطالعه چگونگی کنترل رفتارها، افکار و احساسات توسط انسان و این که چگونه گاهی این اعمال از کنترل فرد خارج میشوند می پردازند. مغز انسان به شکل اختصاصی عمل میکند و هر ناحیه مغزی ویژه پردازش و کنترل بخشی از توانمندی های انسان است. ساقه مغز مسئول هماهنگی کارکردهای پایه ای از قبیل تپش قلب، تنفس و خوردن و خواب است. مخچه ساختارهای مغزی را برای حرکات مهاریافتهی تکراری در حفظ تعادل و حالات بدنی هماهنگ میسازد. سیستم لیمبیک در تنظیم هیجانات و انگیزش درگیر است و مشخص میکند که ما چگونه به جهان اطرافمان پاسخ دهیم و در واقع مرتبط با هیجانات و انگیزشهایی است که عمدتا مرتبط با بقاء موجود زنده هستند، مانند خشم و ترس. به علاوه بخشهایی از سیستم لیمبیک، یعنی آمیگدال و هیپوتالاموس در عملکرد حافظه اهمیت دارند. مغز میانی شامل تالاموس و هیپوتالاموس است، که تالاموس در ادراک حسی و تنظیم حرکات دخالت دارد و هیپوتالاموس تنظیم کنندهی غدهی هیپوفیز است.
قشر مخ بزرگترین تودهی مغزی را تشکیل داده و تمام ساختارهای مغزی دیگر را تحت پوشش خود قرار میدهد. این بخش مسئول تفکر، ادراک، پردازش و فهم زبانی است. قشر مخ خود به چند ناحیه تقسیم میشود که هر یک از نواحی خود مسئول پردازشهای مختلف بینایی، شنیداری، لامسه، حرکت، بویایی، تفکر و استدلال هستند. برای نمونه لوب گیجگاهی مرتبط با عملکرد حافظه، توانایی شنیداری، هیجان و زبان، لوب پیشانی مرتبط با تصمیم گیری، حل مساله، برنامه ریزی و تفکر فضایی؛ لوب آهیانه ای مسئول ادراک و پردازش اطلاعات حسی از بدن و لوب پس سری درگیر در توانمندیهای بینایی است . روشهای نوین تصویربرداری مغز امکان بررسی دقیق این عملکردها و کارکردهای نواحی مختلف و شناخت و تشخیص دقیق مشکلات احتمالی را فراهم کرده است. برق نگاری مغزی یکی از این روشها است که عمدتا با انعکاس الکتریکی فعالیتهای مغزی در قشر مخ سر و کار دارد.
تا کنون روشهای بسیاری جهت بررسی کارکردهای مغز مورد استفاده قرار گرفته اند، مثل پرتونگاری نشر پوزیترون، تصویرنگاری دارویی هسته ای، تصویرنگاری کارکردی رزونانس مغناطیسی و…اما این روشها علاوه بر این که مستلزم صرف هزینهی بالا است، گاه عوارض ناخوشایندی از قبیل تزریق مواد رادیواکتیو و قرار گرفتن در میدان مغناطیسی قوی را نیز به دنبال دارند. در این میان روش موج نگاری مغزی (EEG) که فعالیت الکتریکی مغز را ثبت میکند، ضمن مقرون به صرفه بودن، عوارضی هم در پی ندارد (ماسترپاسکوا و هلی،2003). در گذشته از EEG به منظور بررسی ساختار مغز و برای شناسایی اختلالات صرع، تشنج و تومور استفاده می شد.
برق نگاری مغزی یا الکتروانسفالوگرافی ثبت سیگنالهای امواج مغزی در دسترس از قشر مخ به شکل دیجیتالی یا کاغذی است. مغز انسان عضوی است با خاصیت الکتروشیمیایی که تک تک نورونهای آن دارای فعالیت الکتریکی بوده و انعکاس این فعالیتهای نورونی به سطح جمجمه میرسد. این فعالیت الکتریکی بسیار ضعیف و در حد میکروولت است. دستگاه EEG از طریق الکترودهای متصل به جمجمه، این فعالیتها را ثبت و به صورت نوارهایی با اشکال مختلف نشان میدهد . پتانسیلهای عمل برانگیزانده (EPSP) و بازدارنده (IPSP)، پتانسیلهای پس سیناپسی (PSP) و ناقطبی شدنهای پس سیناپسی مغز اساس شکل گیری امواج مغزی هستند. اندازههای الکتروانسفالوگرافی (EEG) بازتابی از ارتباط بین جریانهای الکتریکی درون جمجمه ای و ولتاژهای ناشی از آن بر روی سر است که این ولتاژها منعکس کنندهی جنبههای خاص پردازش و کارکرد الکتریکی مغز مانند نوع فعالیت الکتریکی مناطق مختلف مغز، و یا نحوهی پاسخدهی هر نقطه از مغز در مقابل محرکها و در خلال تکالیف شناختی هستند .
درون داد دریافتی از یک الکترود فعال به دستگاه تقویت کننده الکتریکی یا آمپلی فایر وارد شده و با درون داد دریافتی از Ground مقایسه شده و برون داد شامل تفاوت پتانسیلی بین این دو است . این فرایند ضبط فعالیت مغزی میتواند به دو شکل صورت بگیرد.در ضبط ارجاعی سیگنالهای ناشی از یک فعالیت مغزی با یک زمین (Ground) یا گراند مقایسه میشود و در نوع دو قطبی این درون دادها از دو الکترود روی پوست سر گرفته شده و هر دو با یک زمین مقایسه میشوند، در نتیجه تفاوتهای این دو نقطه بررسی میشود. سپس این سیگنالها به شکل امواج مغزی یا داده روی کاغذ یا کامپیوتر ثبت میشوند. مکانیسمهای زیربنایی هم نواختی EEG دو عامل اساسی هستند؛ اول تعامل بین کرتکس و تالاموس. فعالیت سلولهای راهنمای تالاموس منجر به فعالیت ریتمیک کرتکس میشود، مثلا شبکه هسته ای تالاموس در تولید دوکهای خواب نقش دارند. و دوم مشخصات عملکرد شبکههای عصبی بزرگ در کرتکس که ظرفیت طبیعی برای هم نواختی دارند.ثبت و دریافت امواج مغزی از طریق الکترودها ؛حسگرها متصل به پوست سر انجام میگیرد. نظام بین المللی 20-10 چگونگی چسباندن الکترودها را به شکل قانون مندی بیان میکند.
در این نظام اعداد فرد مرتبط با نیمکرهی چپ و اعداد زوج مرتبط با نیمکرهی راست است. فرکانس موج مغزی بر حسب هرتز یا میکروولت تعریف میشود، هرتز بیان کنندهی ریتم موج است و هرتز (Hz) برابر با یک دور در ثانیه است.فرکانسهای کمتر از 10 هرتز را فرکانسهای کند و فرکانسهای بیشتر از 13 هرتز را فرکانسهای سریع مینامند. میکروولت، بلندی موج را بررسی میکند. میکروولتها بسیار متغیر هستند و از 0 تا 100 میکروولت تغییر میکنند.در اغلب موارد امواج کند بلندتر از امواج سریع هستند.زمانی که امواج کند در مغز غالب هستند، فعالیت مغزی کند یا مغز آمادهی انجام عمل است، برعکس در زمان غلبهی امواج سریع، مغز در حال انجام تکالیف مختلف است .نامگذاری امواج مغزی بر اساس باند فرکانس آنها است. دلتا به امواج 5/ تا 4هرتز اطلاق میشود. به امواج 4 تا 8هرتز تتا، 8 تا 12هرتز آلفا، 13 تا 15هرتز SMR، و 15 تا 30هرتز بتا گفته میشود.
امواج EEG مخلوطی از چند باند فرکانس مختلف هستند که تغییر شکل داده و برای تحلیلهای بعدی، کمی شده اند.گرچه میتوان EEG را به باندهای فرکانس متفاوت تجزیه کرد، اما همهی آنها جزئی از یک مجموعهی پویا هستند که به صورت هماهنگ کار میکنند.اصل اساسی در عملکرد ذهنی عنصر برانگیختگی است و شدت این برانگیختگی در چگونگی و کیفیت عملکرد یک کارکرد ویژه موثر است، به گونهای که همواره این شدت باید در حالت بهینه ای قرار بگیرد. مثلا اعمال توجه برای فرد در حالت افزایش آلفا یا تتا غیر ممکن خواهد بود و یا خواب رفتن با فعالیت شدید بتا و فعالیت کم آلفا مشکل است .به این ترتیب خصایص رفتاری و شناختی معین با باند فرکانس خاصی مرتبط هستند و از سوی دیگر ارتباط بین فراوانیهای مناطق مختلف مغز نیز رفتارای پیچیده را ایجاد میکنند. غلبهی هر یک از این امواج معمولا با حالات روانی خاصی در ارتباط است. اساسا دو روش کلی در ارزیابی EEG و تحلیل و شناخت دقیق آن مورد استفاده قرار میگیرد:
تحلیل دیداری: بررسی چشمی نوار خام EEG توسط متخصص الکترانسفالوگرافی، اولین قدم در تحلیل EEG است. بسیاری از متخصصین معتقدند بررسی چشمی نوار مغزی به ویژه برای بیمارانی که مورد بررسی نورولوژیکی قرار نگرفته اند بسیار اهمیت دارد. اما این روش پایایی، و دقت تفسیری ندارد. مشکل دیگر این روش، وجود پارازیتهای ثبت شده است، که جنبهی EEG نداشته و از منابع دیگری ثبت میشوند ،مثل ضربه الکترود یا POP، برق شهر، تنش عضلانی، تعریق، حرکات چشم. این پارازیتها تحت عنوان اثر تصنعی نامیده میشوند.
تحلیل طیفی: امروزه با دیجیتال شدن نوارهای مغزی، میتوان به راحتی و بر روی صفحهی مانیتور، مونتاژهای مختلفی را تعریف کرده و به بررسی آسیب شناسی ساختاری مغز پرداخت. پیشرفتهای اخیر تکنولوژی با محاسبه مکان یابی منبع و طراحی نقشهی فعالیتهای الکتریکی مغز، منجر به کمیسازی دقیق تر فعالیت EEG شده است. در گذشته برای تحلیل EEG از ثبت EEG زمانمند ،به صورت دو محور عمود بر هم ولتاژ بر زمان استفاده می کردند. اما از دههی 1960، ثبت EEG فرکانس مند ، به صورت دو محور عمود برهم توان بر فرکانس که از روش تبدیل سریع فوریه (FFT) استفاده میکند به برده شد. در واقع تحلیل طیفی، همان EEG کمی (QEEG) است. این روش علاوه بر دقت و پایایی بالاتر، اثرات تصنعی را نیز حذف میکند.
منبع
جیریایی شراهی،یاسر(1394)، تاثیر درمان نوروفیدبک بر ولع مصرف و افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه خوارزمی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید