جهت ­گیری هدف و عوامل موثر بر آن

انگیزش پیشرفت به طور اختصاصی تحت عنوان جهت­گیری هدف پیشرفت مورد بررسی قرار گرفته است. جهت‌گیری هدف تحت عنوان اهداف پیشرفت و در دهه‌ی 1970 ظهور کرده و بررسی شده است.ایمزجهت‌گیری هدف را به عنوان ‌یک الگوی منسجم از باورها، اسنادها و عواطف که باعث ‌ایجاد اهداف رفتاری می‌شود تعریف کرده است و ‌این اهداف از طریق راه‌های گوناگونی هم‌چون نزدیک شدن، درگیر شدن و توجه به فعالیت‌های الگوی پیشرفت نمایان می‌شود. محققان دیگری اهداف پیشرفت را به عنوان طرحواره‌های شناختی- عاطفی تعریف کرده‌اند.

 میدگلی، کاپلان و میدلتن جهت‌گیری هدف را به عنوان اهداف رفتاری می‌دانند که در ‌یک موقعیت وابسته به احساس شایستگی به وسیله فرد ادراک‌ یا دنبال می‌شود. جهت‌گیری‌های اهداف، هدف و معانی هستند که شخص برای رفتار پیشرفت خود در نظر می‌گیرد.

نظریه اهداف پیشرفت، نظریه برجسته شناخت اجتماعی انگیزش بوده است که اظهار می‌دارد دو جهت‌گیری هدف پیشرفت اولیه وجود دارد، اول جهت‌گیری اهداف تسلط که شامل درگیر شدن در فعالیتی با هدف‌ یادگیری‌ یا جستجوی چالش و پایداری مؤثر در مواجه شدن با موانع است، دوم جهت‌گیری اهداف عملکرد شامل نشان دادن شایستگی، قضاوت‌های مطلوب و اجتناب از نشان دادن ناتوانی است. اهداف پیشرفت معرف دستگاه معنایی جامع از موقعیت­ها یا بافت­هایی است که پیامدهای شناختی، عاطفی و رفتاری دارد و فراگیران برای تفسیر اعمال خود از آن­ها استفاده می­کنند.با توجه به آن‌چه آمد می‌توان جهت‌گیری هدف را به عنوان‌ یک چارچوب ذهنی شناختی- اجتماعی قلمداد کرد که شخص را در تفسیر موقعیت‌ها، پردازش اطلاعات، رویارویی با تکلیف و مقابله با چالش‌ها راهنمایی می‌کند. نظریه جهت‌گیری هدف، رویکردهایی را که افراد در موقعیت‌های مختلف پیشرفت دارند، توضیح می‌دهد و فرض می‌کند که اهداف، مسیر رفتار، شناخت و انگیزه افراد را مشخص و هدایت می‌کند تا ‌این‌که آن‌ها در تکالیف تحصیلی درگیر شوند.

جهت ­گیری هدف عملکردی و تبحری

همان­طور که پیش از این گفته شد، دو نوع جهت­گیری هدفی که محور بیشترین توجهات بوده­اند، شناسایی شده­اند: عملکردی و تبحری. یادگیرندگانی که جهت­گیری­شان به سمت متبحرشدن در تکلیف و رشد شایستگی ها و مهارت­هاست، یک جهت­گیری تبحری یا متمرکز بر تکلیف دارند. این یادگیرندگان، ارزش بیشتری برای فهم درس و یادگیری مطلب قائلند و کمتر خود را با ملاک­های بیرونی از قبیل نمره و امتیازهای اجتماعی مقایسه می­کنند، این افراد بیشتر از یادگیری مطالب جدید و مخاطره­آمیزی لذت می­برند که مستلزم فکر، خلاقیت و تلاش زیاد است. یادگیرندگانی که جهت­گیری آنها به سمت نشان دادن توانایی­ها و قابلیت­های فردی است،  به نظر می­رسد که یک جهت­گیری هدفی عملکردی داشته باشند. این جهت­گیری عملکردی به دو حالت خود را نشان می­دهد:

  • رویکرد- عملکرد (برای نشان دادن توانایی­های شخصی)
  • اجتناب- عملکرد (برای اجتناب از نشان دادن ناتوانی­ها)

میگلی و همکاران، جهت توجیه خصوصیات انگیزشی سازگارو ناسازگارجهت­گیری هدفی افراد، بیان می­کنند که در افراد عملکردمدار، توانایی محور اصلی توجه بوده و نشانه آن نیز “موفق شدن بدون تلاش یا با تلاش کم” است. این افراد “شکست ناشی از تلاش نکردن” را قابل دفاع­تر از “تلاش کردن و موفق نشدن” که نشانه کامل ناتوانی است، می­دانند و از همین رو کمتر به سراغ تکالیف دشوار و مخاطره آمیز می­روند.

ایمز با ذکر این مطلب که مهمترین تقسیمات انجام گرفته از جهت­گیری هدفی در پیشینه پژوهش­های  مرتبط با انگیزش پیشرفت، جهت­گیری هدفی عملکردی و تبحری است، متذکر می­شود که این دو جهت­گیری هدفی در نظریات و پژوهش­های مختلف، نام­های متفاوتی را به خود اختصاص داده­اند: از قبیل: اهداف تکلیف­مدارواهداف خودمدار ،  اهداف تبحری وعملکردی و پیوستاری از اهداف عملکردی- تبحری. افراد می­توانند دامنه­ای از جهت­گیری هدفی داشته باشند که در یک سر آن اهداف تبحری و در سر دیگر اهداف عملکردی قرار دارد. افراد می­توانند در جایی از این پیوستار اهداف تبحری و در جای دیگر اهداف عملکردی داشته باشند. چنین افرادی درجات مختلفی از کنترل درونی، مهارت­طلبی و نیز رقابت با همسالان را که به سازش موفقیت­آمیز یا محیط می­انجامد، نشان می­دهند.عملکرد این افراد از دانشجویان عملکردی برتر و از دانشجویان تبحری پایین­تر است. با وجود اختلاف نظر در مورد تقسیم­بندی جهت­گیری، تمام مطالعات نشان داده­اند که باور افراد در مورد جهت­گیری هدفی،  عامل تعیین­کننده موفقیت و شکست تحصیلی است. به عبارتی وقتی دانشجویان دارای هدف تبحری هستند، از خود الگوهای اسنادی سازش­یافته­تری نشان می­دهند، مقاومت و مداومت زیادی را در تکالیف برمی­گزینند و نسبت به آنها واکنش عاطفی مثبت­تری دارند.در مقابل، وقتی هدف دانشجویان نشان دادن توانایی خود به دیگران و کسب پذیرش اجتماعی باشد، در کلاس فعالیت کمتری نسبت به تکالیف درسی نشان می­دهند. این دانشجویان به طور دائم در پی ارزیابی خود و گرفتن تایید از اساتید و دوستان هستند.

الیوت و پینتریچ یک ماتریس دوبعدی از جهت‌گیری هدف را پیشنهاد کرده‌اند که طبق آن چهار گرایش به هدف داریم که شامل هدف­های تسلط- گرایشی، تسلط- اجتنابی، عملکرد- گرایشی و عملکرد- اجتنابی می باشند. افراد با هدف تسلط-گرایشی بر روی یادگیری، تسلط بر تکلیف بر اساس معیارهای درونی، بالا بردن شایستگی خود و تلاش برای انجام تکالیف چالش‌انگیز تمرکز می‌کنند .در مقابل افراد با هدف تسلط- اجتنابی بر روی اجتناب از بدفهمی، تسلط نیافتن بر تکلیف و استفاده از معیارهای اشتباه نکردن تمرکز می‌کنند.هم‌چنین افراد با هدف عملکرد- گرایشی بر خلاف کسانی که گرایش به تسلط دارند به روی جلوه بیرونی شایستگی و این‌که چگونه توانایی در مقایسه با دیگران مورد قضاوت قرار می‌گیرد (مثلاً بهتر از دیگران بودن)، استفاده از معیارهای مقایسه اجتماعی، در جستجوی شهرت بودن به لحاظ سطح بالای عملکرد تمرکز می‌کنند.در مقابل افراد با هدف عملکرد- اجتنابی، سعی می‌کنند از شکست دوری کنند. یعنی افراد با اهداف عملکرد- گرایشی هم هیجانات مثبت (خودکارآمدی بالا، نمرات بالا) و هم هیجانات منفی (اضطراب و حسادت) را تجربه می‌کنند. در رابطه با اهداف عملکرد- اجتنابی نیز میان یافته‌ها هماهنگی بالایی مبنی بر این‌که با الگوهای منفی و سازش نایافته مرتبط است وجود دارد. شایستگی ممکن است برحسب استانداردهای به کار رفته در ارزیابی، یعنی مرجعی که تعیین می‌کند شخص خوب یا ضعیف عمل می‌کند و سه معیار ارزیابی اساسی مشخص شود: تکلیف، خود و دیگری. الگوهای اهداف پیشرفت 2×2 و سه بخشی نیز بر همین اساس مفهوم‌‌سازی می‌شوند: هدف تسلط- گرایشی بر دست‌یابی به شایستگی تکلیف- محور یا خود- محورتمرکز می‌کند. هدف تسلط – اجتنابی از بی‌کفایتی خود- محور یا تکلیف- محور، هدف عملکرد- گرایشی بر کسب شایستگی دیگر- محورو عملکرد- اجتنابی بر اجتناب از بی‌کفایتی دیگر– محور تمرکز می‌کند. وقتی اهداف پیشرفت به این صورت مفهوم‌سازی می‌شوند، روشن می‌شود که اهداف تسلطی دربرگیرنده دو معیار متفاوت برای ارزیابی است: شایستگی تکلیف – محور و شایستگی خود- محور.

عوامل مؤثر بر جهت­ گیری هدف:                                                                                          

متغیرهای مختلف فردی و محیطی در ایجاد انگیزش در دانشجویان مؤثرند. در نظریه­های مربوط به اهداف پیشرفت، برنفوذ پیچیده هردونوع متغیر تاکید شده است. آندرمن و آندرمن ،تفاوت در ادراک توانایی و انگیزش ذاتی را به عنوان مجموعه­ای از ویژگی­های فردی که دانشجویان را مستعد برای جهت­گیری هدفی خاص در فعالیت­های یادگیری می­کند، در نظر گرفته­اند.از نظر الیوت ، نگرش دانشجویان در مورد تحصیل و کسب علم نیز می­تواند در تعیین جهت­گیری­های آنها در فعالیت­های یادگیری مؤثر باشد. دانشجویان وقتی موضوع درسی را لذت­بخش و برای زندگی مفید بدانند، بر یادگیری پافشاری کرده و هدف تکلیف­مداری را دنبال خواهند کرد. نگرش افراد در مورد تحصیل نیز در انتخاب جهت­گیری هدفی مؤثر است. اگر این باور وجود داشته باشد که دانشگاه مسئولیت اجتماعی و فهم انسان را از جهان افزایش می­دهد، انگیزش برای فهم و تبحر بر تکلیف بیشتر خواهد شد، در نتیجه فرد تعهد بیشتری نسبت به یادگیری احساس خواهد کرد. اگر دانشجو احساس کند که دانشگاه قادر است فرایند یادگیری را تسهیل کند، رضایت بیشتری از یادگیری خواهد داشت.

 علاوه بر عوامل درونی- فردی، عوامل موقعیتی- محیطی نیز در ایجاد جهت­گیری هدفی دانشجویان یا دانش آموزان مؤثر است. الیوت نشان داد که وقتی ملاک ارزشیابی، هنجاری است، دانشجویان فرصت­های یادگیری را از دست خواهند داد و به دنبال اهداف عملکردی خواهند رفت. برعکس زمانی که بر مهارت ارزش گذاشته می­شود (با هدف رسیدن به حدی از تسلط)، آنها به انتخاب اهداف تبحری مبادرت خواهندکرد. دانشجویان در این شرایط، بدون توجه به سطوح توانایی خود به انتخاب تکالیف چالش­انگیز یا مخاطره­­آمیز دست می­زنند. بنابراین می­توان گفت که ساختار کلاس نیز در انتخاب جهت­گیری دانش­آموزان و دانشجویان، نقش مهمی دارد. پژوهش­ها نشان داده­اندکه جو کلاس و ساختار ارزشیابی برجهت­گیری­های هدفی دانشجویان تاثیر می­گذارد.به عنوان مثال درگیری در سخنرانی (ارائه توجه برانگیز درس توسط استاد)، گزینش اهداف تبحری را در دانشجویان بالا می­برد. به عبارت دیگر هر چه درگیری در سخنرانی که مربوط می­شود به این که استاد تا چه اندازه مواد سخنرانی را جالب ارائه می­دهد ̜بهتر باشد. به همان میزان درگیر شدن دانشجویان در درس راحت­تر بوده و موجب گرایش بیشتر آنها به فرایند یادگیری می­شود. همچنین درگیری در سخنرانی، به عنوان پیش بینی کننده مثبت انگیزش درونی دانشجویان به حساب می­آید.نوع ارزشیابی استاد از دانشجویان نیز، درجهت­گیری هدفی دانشجویان تاثیر دارد. به عنوان مثال تاکید بر ارزشیابی ظاهری (ارزشیابی بر اساس یادگیری­های طوطی­وار) ممکن است پیگیری اهداف تبحری را ضعیف کند. ارزشیابی سخت، مربوط می­شود به این که دانشجویان ساختار نمره­دهی را آن­قدر دشوار ببینند که احتمال عملکرد موفق پایین آید. این ارزشیابی نیز ممکن است به طور آشکار امکان پیامد عملکرد منفی را مهیا سازد و در نتیجه منجر به گزینش اهداف اجتناب-عملکرد شود.این ارزشیابی همچنین احتمال گزینش اهداف تبحری را کاهش می­دهد. به طور کلی علاوه بر عوامل موقعیتی مثل ساختار کلاس که در جهت­گیری هدفی افراد می­تواند مؤثر باشد، جهت­گیری هدفی دانشجویان تحت تاثیر تجارب قبلی، تاریخچه موفقیت و شکست­ها و اهداف والدین آنان نیز قرار می­گیرد. هم­چنین بنا به عقیده دوئک و لگت ، اتخاذ اهداف پیشرفت بستگی به نظریه­های ضمنی هوش دارد. افرادی که معتقدند هوش قابلیت تغییر دارد، بیشتر احتمال دارد که اهداف تبحری را انتخاب کنند. در حالی که افرای که هوش را به عنوان کیفیتی ثابت تلقی می­کنند، تمایل به اتخاذ اهداف عملکردی دارند. نظریه­ های ضمنی هوش با مراحل زندگی تغییر می­کنند. افرادی که معتقدند توانایی به­وسیله تلاش تعریف می­شود به اتخاذ اهداف تبحری گرایش دارند، اما کسانی که بر این عقیده­اند که توانایی به­ وسیله مقایسه هنجاری تعیین می­شود، عملکردگرا هستند.

منبع

عمادی ،شایان (1393) ،مقایسه جهت گیری هدف ،پیشرفت تحیلی و خود تنظیمی در دانشجویان کارشناسی ارشد روانشناسی بامدرک کارشناسی مرتبط و غیر مرتبط ،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی ، دانشگاه آزاد اسلامی رودهن

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0