جنبش‌های حرکتی به‌عنوان یک راهبرد کمک حافظه

شواهد قابل‌توجهی وجود دارند که افراد مبتلا به مشکلات شدید حافظه می‌توانند برخی تکالیف را با اندکی دشواری فرا بگیرند . این‌ها، تکالیفی هستند که مستلزم حافظه ناآشکار می‌باشد که طی آن هیچ‌گونه یادآوری آگاهانه و هوشیارانه‌ای موردنیاز نیست. برخی از این تکالیف شامل تکالیف فرآیندی هستند که مستلزم حافظه حرکتی نظیر ردیابی کردن یک هدف بر روی یک صفحه رایانه‌ای و یا ترسیم در آیینه می‌باشند. این حافظه حرکتی دست نخورده در افراد مبتلا به یادزدودگی منتهی به اندیشه پیرامون اثربخشی حرکت‌های جنبشی به‌عنوان یک امر کمک کننده به حافظه گردیده است. پاوول، همچنین مطرح کرده است که اسامی خاصی همچون آقای پاتر و آقای هاتر را می­توان توسط الگویی از حرکت‌ها فرا گرفت. موفات؛  به توصیف یک آزمایش با مردی پرداخت که از یک آسیب مغزی تروماتیک شدید رنج می‌برد؛ دو فهرست از کلمه‌ها، یک فهرست با استفاده از حرکت ؛ نظیر کلمه نوزاد که توسط یک عمل تکان دادن بازو نشان داده می‌شد  و فهرست دیگر با استفاده از مرور ذهنی آموزش داده شد. میانگین تعداد کلمه‌ها یاد آوردی شده در شرایط حرکتی برابر با 58/7 در مقایسه با فقط 17/3 کلمه‌ای شرایط مرور ذهنی بود.

ویلسون ؛ حرکت‌ها جنبشی را به‌عنوان عامل کمک کننده برای یادگیری اسامی با تصویرسازی دیداری مقایسه کرد. این مطالعه تک موردی در مورد یک مرد بیست وهفت  ساله‌ای مبتلا به آلزایمر شدید و نیز غفلت یک طرفه و همچنین ادراک‌پریشی چهره   بود. بیست  نام از اسامی کارکنان و بیماران در مرکز توان‌بخشی انتخاب گردید و به‌صورت تصادفی به یادگیری در شرایط حرکات جنبشی و یا تصویرسازی دیداری، اختصاص یافتند. برای کمک به یادآوری نام‌ها، این مرد تشویق به فکر کردن در مورد یک علامت ؛ در شرایط جنبشی  و یا یک نقاشی ؛ در شرایط تصویرسازی دیداری  شد. در ارتباط با نام فیزیوتراپیست وی، یعنی «سو:Sue»، وی کلمه «سوپ:soup» را انتخاب کرده و وانمود به خورد سوپ نمود. در ارتباط با پرستار وی، یعنی «مایک:Mike»، وی کلمه «میکروفن:microphone» را انتخاب کرد. نقاشی مورد نظر شامل مردی بود که یک میکروفن را در دست داشت. این تصاویر برداشته شدند و به وی علامت ؛ خوردن سوپ  و یا نقاشی ؛ میکروفن  نشان داده شد و نام شخصی را که معرف آن بود را از وی پرسیدند.

دو نام جدید هر جلسه معرفی و مطرح می‌شد. بعد از یازده جلسه تمرین، هنگامی‌که علامت موردنظر، در مقایسه با نقاشی، به وی نشان داده می‌شد، بیمار به‌طور معناداری اسامی بیشتری را به یاد می‌آورد. با این‌حال، این امر نتوانست کمک خیلی زیادی را در زندگی واقعی به وی نماید، زیرا وی هرگز به‌صورت قابل اطمینانی نتوانست نام سه درمان کننده خود را فرا بگیرد، علیرغم اینکه 85 جلسه تمرینی دیگر نیز برای وی برگزار شد. شواهد قانع کننده‌ای وجود دارد که افراد مبتلا به یادزدودگی شدید می‌توانند مهارت‌های حرکتی را فرا بگیرند. به‌عنوان مثال کاواکو و همکاران ؛ پنج مهارت جدید   که همه مشابه با فعالیت‌های زندگی واقعی بودند به ده نفر که مبتلا به یادزدودگی شدید بودند، آموزش دادند.  نه نفر آنسفالیت ویروسی ساده هرپس داشتند و یک نفر هم دچار سکته تالامیک شده بود. هرچند شرکت‌کننده‌ها در یادآوری رویدادی تکالیف، دچار آسیب بودند، با این‌حال اکتساب و نگهداری مهارت‌ها از طرف آن‌ها قابل مقایسه و مشابه با موارد مربوط به یک گروه کنترل بیست وپنج  نفری از شرکت‌کننده‌ها بود. از این رو، هرچند که یادآوری حرکتی جدید به‌یقین برای افراد مبتلا به اختلالات شدید حافظه امری محتمل و ممکن می‌باشد، اما شواهد بسیار اندکی وجود دارد که بتوان این توانایی را به‌عنوان یک راهبرد یادیار استفاده کرد

منبع

شریفی،علی اکبر(1394)، ساخت یک برنامه رایانه‌ای توان‌بخشی شناختی و بررسی تأثیر آن بر بهبود عملکرد حافظه،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0