تكنيك‌هاي شناختي و رفتاري براي كاهش اضطراب امتحان

 صرف‌نظر از شدت و شيوع آن، اضطراب امتحان به صورت يك نگراني والدين و آموزش‌دهند‌گان ادامه خواهد يافت. مدارس به روش‌هايي براي كاهش اضطراب امتحان در دانش‌آموزان به صورتي كه سبب افزايش عملكرد امتحان شود علاقمند هستند. تنها درمان اضطراب امتحان به وسيله دانش‌آموزان حساسيت‌زدايي‌شده براي موفقيت امتحان ممكن است عملكرد امتحان آنها را بهبود بخشد، زيرا بعضي از كشمكش‌هاي دانش‌آموزان ممكن است به طور ساده و در نتيجه‌ي آمادگي نا‌كافي باشد.

مهم است كه هر دو عامل اضطراب امتحان و آمادگي دانشگاهي قبل از تصميم‌گيري براي برنامه‌ي مداخله‌اي، ارز‌يابي شوند. مداخلاتي كه آموزش براي مهار‌هاي مطالعه و امتحان گرفتن در تركيب با كاهش هيجان، موقعيت امتحان را فراهم مي‌كند در بهبود عملكرد امتحان موفق‌تر هستند.

آموزگاران براي كاهش تاثير منفي اضطراب بر يادگيري و عملكرد مي‌توانند با وجود‌آوردن جوّي در كلاس كه پذيرا، آرامبخش و غير رقابتي باشد، و دادن فرصت‌هايي به دانش‌آموزان كه اشتباهات خود را اصلاح كنند يا تكليف خود را قبل از تحويل دادن، بهبود بخشند به دانش‌آموزان مضطرب كمك كنند . آموزگاران مي‌توانند زمان زيادي به دانش‌آموزان بدهند تا امتحان خود را به اتمام برسانند و كار آنها را بررسي كنند. امتحاناتي كه با مسايل آسان شروع مي‌شوند و به تدريج مسايل دشوار‌تر را مطرح مي‌كنند، براي دانش‌آموزان مضطرب بهتر هستند و امتحاناتي كه قالب‌هاي پاسخ استاندارد و ساده دارند به اين دانش‌آموزان كمك مي‌كنند. به كودكاني كه اضطراب آزمون دارند مي‌توان مهارت‌هاي امتحان دادن و فنون آرميدگي را آموزش داد و اين روش‌ها تاثير مثبتي بر عملكرد آزمون آنها دارند .

هيل و ويگفيلد ، عقيده دارند كه كاهش ميزان اهميتي كه معلمان به آزمون‌ها به عنوان نشانه‌اي از توانايي مي‌دهند و كاهش فرصت‌هاي مربوط به مقايسهْ اجتماعي نمرات آزمون و نمرات گزارش شده ؛ عدم نمايش عمومي نمرات مي‌تواند به ايجاد جو كلاس كمتر اضطراب‌آور كمك كند. تعداد زيادي از مطالعات تلاش كردند  كه راهبرد‌هاي مقابله‌اي دانش‌آموزان را براي كنار آمدن با اضطراب تغيير دهند، بعضي از اين مطالعات مداخله‌اي يا درماني، اساساً مؤلفهْ‌ هيجان‌پذيري و بعضي ديگر مؤلفهْ شناختي يا نگراني اضطراب و بعضي ديگر از مطالعات هر دو مؤلفه را مورد توجه قرار مي‌دهند.

درمان‌هايي كه هدف آنها مؤلفه هيجان‌پذيري است، معمولا سعي مي‌كنند كه عاطفه منفي تعميم‌يافته در موقعيت را حساسيت‌زدايي كنند، مشابه آنچه در رفتار درماني براي حساسيت‌زدايي ترس‌ها به كار مي‌رود. بعضي از تحقيقات از فنون آرامش‌بخشي خود‌هدايتي براي كمك به دانش‌آموزان براي كنار آمدن با عاطفه منفي و اضطراب استفاده كردند. تراي‌آن ، مي‌گويد كه اين تحقيقات موفقيت‌ها‌يي داشته و ممكن است به خاطر اين حقيقت باشد كه آنها تنها به مؤلفه هيجان‌پذيري توجه مي‌كنند و مؤلفه نگراني را كه ارتباط نزديك‌تري با كاهش واقعي عملكرد دارد در نظر نمي‌گيرند.

مداخلاتي كه مؤلفهْ آن قسمت نگراني است، شامل آموزش مهارت‌هاي راهبردي و مطالعه مستقيم، خود‌تنظيمي شناختي رفتاري براي كنترل تفكرات نا‌خواسته و مزاحم و آموزش انگيزشي يا اسنادي به منظور كمك به دانش‌آموزان براي كنترل و مديريت اضطراب آنان است. درمان‌هاي بيشتر شناختي تا اندازه‌اي تاثيرات مثبت بيشتري را بر كاهش اضطراب و بهبود عملكرد نشان داده‌اند . تراي‌آن، زيدنر، عقيده دارند كه مداخلات بايد هر دو مولفهْ هيجان‌پذيري و نگراني را با تنوعي از روش‌ها مورد توجه قرار دهند. هيل و ويگلفيلد برنامه‌هاي كاهش اضطراب در مدرسه را طراحي كردند كه شامل آموزش مهارت‌هاي امتحان و مطالعه و همچنين آموزش انگيزشي و اسنادي مي‌شود .

بطور كلي مي‌توان شيوه‌هاي درمان‌گري در قلمرو اضطراب را به دو گروه عمده تقسيم كرد: روي‌آورد‌هاي كلي يعني ديد‌گاه‌هايي كه يك روش مشخص را در درمان همه اختلال‌ها به كار مي‌بندند مانند : روي‌آورد‌هاي روان‌تحليل‌گري و روي‌آورد‌هايي كه مشكل اصلي و ضوابط نشانه شناختي هر اختلال را در نظر مي‌گيرند و در مورد هر يك از اختلال‌ها به گونه‌اي متفاوت عمل مي‌كنند. نتايج تحقيقات، به خصوص در دو دهه اخير، نشان داده‌اند كه درمان‌گري‌هاي رفتاري، شناختي و زيستي يعني شيوه‌هايي كه در چارچوب روي‌آورد‌هاي دوم قرار مي‌گيرند، در درمان اختلال‌هاي اضطرابي موثرتر بوده‌اند.

اين روش‌ها نيز به دو گروه عمده تقسيم مي‌شوند درمان‌گري‌هاي شناختي و آموزش اداره تنيدگي كه روش‌هاي خود‌آموزش‌دهي،  تنش‌زدايي و پسخوراند زيستي بيوفيد‌بك، را در چار‌چوب خود قرار مي‌دهند. هدف شناخت درمان‌گري‌ها، كاهش اضطراب به سطح قابل تحمل براي فرد است در حالي كه هدف اصلي روش‌هاي اداره ‌تنيدگي، آموزش مهار تنيدگي به افرادي است كه بنظر مي‌رسد هرگز نياموخته‌اند جگونه خود را در برابر موقعيت‌هاي تنيدگي‌زا مهار كنند و يا چگونه به ايجاد سدي در برابر اضطراب مهار‌نشده خود دست يابند. بنابراين اگر روش‌هاي شناخت درمان‌گري، كاهش اضطراب را به منزله هدف اصلي خود در نظر مي‌گيرند، روش‌هاي اداره تنيدگي، آموزش شيوه‌هاي مقابله با اضطراب را به مراجعان مي‌آموزند .

روش خود‌آموزش‌دهي: اين روش را ميچن باوم، ابداع كرد و معتقد است بسياري از افراد در خلال موقعيت‌هاي اضطرابي، يك حالت خود‌گويي منفي مانند : هيچ چيز درست نخواهد شد يا من در اين امتحان موفق نخواهم شد، دارند. اين خود‌گويي‌ها باعث افزايش سطح اضطراب و كاهش كار‌آمدي فرد مي‌گردند. در اين روش افراد ياد مي‌گيرند كه خود‌گويي‌هاي منفي را با خود‌گويي‌هاي مثبت عوض نمايند.

روش تنش‌زدايي: بر اساس اين روش در خلال چند جلسه، چگونگي ايجاد آرامش عضلاني به فرد آموزش داده مي‌شود. تلقين، تصوير‌پردازي، تمرين، تنظيم تنفس و حتي دارو‌ها‌يي كه تأ‌ثير كوتاه‌مدت دارند مي‌توانند براي دستيابي به اين هدف به كار گرفته شوند. روش پسخوراند زيستي بيوفيدبك،  اين روش نوعي درمان رفتاري – زيست‌شناختي است كه در خلال آن فرد به كمك اطلاع‌يابي از كار‌كرد‌هاي حياتي خود همچون قلب، فشارخون، نحوه‌ي تنفس، ضربان نبض و تنش عضلاني، عمل آنهارا اگرچه به صورت غيرارادي انجام مي‌شوند آنها را به شكل ارادي در مهار خود درمي‌آورد.

البته شيوه‌هاي مقابله‌اي ديگر همچون درمان‌گري‌هاي شناختي نيز وجود دارند. اين گونه روش‌ها با تغيير دادن باور‌هايي كه موجب اضطراب در فرد مي‌شوند، اضطراب امتحان را به پايين‌ترين سطح كه قابل تحمل باشد كاهش مي‌دهند . ابوالقاسمي و نجاريان، براي كاهش و از بين بردن اضطراب امتحان روش‌ها و تكنيك‌هايي بيان كرده‌اند كه مهم‌ترين آنها به اختصار توضيح داده مي‌شوند:

 درمان‌هاي دارويي: براي كاهش علايم و نشانه‌هاي اضطراب امتحان ممكن است كه مصرف دارو‌هاي ضد اضطراب و آرام‌بخش خفيف مانند:  كلرديازپوكسايد توصيه شود. گاهي اوقات مصرف آرام‌بخش‌هاي ضعيف همراه با استفاده از روش‌هاي درماني شناختي– رفتاري، براي تخفيف مسايل كودكان مبتلا به اضطراب امتحان تجويز مي‌شوند.

حساسيت‌زدايي منظم: حساسيت‌زدايي منظم، رايج‌ترين شيوه رفتاري مورد استفاده در درمان اضطراب است. اين روش با استفاده از هدف ‌قرار‌دادن جنبه‌هاي فيزيولوژيكو شناختي، در پي كاهش اضطراب است.

همبري، در پژوهشي روي دانش‌آموزان دبستاني دريافت كه نمره‌هاي اضطراب امتحان دانش‌آموزان تحت درمان با اين روش، به طور معنا‌دار پايين‌تر از نمره‌هاي دانش‌آموزان گروه كنترل بود. در پژوهش دادستان، آموزش تن‌آرامي به بهبود نمرات تقريبي در گروه آزمايشي منتهي شد، در صورتي كه نمرات درسي گروه گواه كاهش يافت. وي نتيجه مي‌گيرد كه به كار‌بستن روش‌هاي درماني به تنهايي، گرچه سطح اضطراب را به طور موقت كاهش مي‌دهند، اما در دراز‌مدت نمي‌توانند مانعي در راه افت تحصيلي به وجود آورند.

درمان شناختي: فرض اساسي درمان شناختي ، اين است كه واكنش‌هاي هيجاني و رفتار‌هاي فرد از قبيل : اضطراب، ناكامي، و افسردگي ناشي از تفسير وقايع است، نه معلول صرف وقوع آن حوادث. درمان شناختي به فرد كمك مي‌كند تا تمركز بر تكليف و عدم تمركز بر پاسخ‌هاي خود‌محوري را فرا گيرد. در اين روش درمان‌گر، دانش‌آموزان را از افكار به‌وجود‌آورندهْ اضطراب خويش آگاه مي‌سازد و به آنها آموزش مي‌دهد كه به بيان و ابراز خود بپردازند، هم‌چنين پاسخ‌هاي شناختي نا‌سازگار خود را بيرون بريزند. سرانجام به آنها مي‌آموزد كه بطور نسبي روش‌هاي تفسير‌كردن و بر‌چسب‌زدن بر‌انگيختگي‌هاي هيجاني را كه در موقعيت‌هاي امتحان به طور مستمر فرا‌خوانده مي‌شوند، به كار گيرند.

درمان منطقي- هيجاني، نيز بطور ويژه براي درمان اضطراب امتحان به كار مي‌رود. از اين نقطه‌نظر، اضطراب امتحان پيامدي از اعتقاد‌ها و باور‌هاي غير‌منطقي و تحريف‌هاي شناختي در باره خود و موقعيت انجام امتحان است. اين روش درماني، معتقد به باز‌سازي اعتقاد‌ها و باور‌هاي غير‌منطقي افراد مي‌باشد كه پايه و اساس اختلال هيجاني و رفتار بر عليه خود است .

آموزش مهارت‌هاي مقابله‌اي: مهارت‌هاي مقابله‌اي، عبارت است از ، تلاش‌هايي كه توسط فرد به منظور رويارويي با موقعيت‌ها و كنترل شرايطي كه به طور بالقوه فشارزا و زيانبار ارزيابي مي‌شوند، صورت مي‌پذيرد. پژوهش‌ها بر دو راهبرد اساسي مقابله تأكيد دارند .

  •  راهبرد مقابله‌اي متمركز بر مشكل
  •  راهبرد مقابله‌اي متمركز بر هيجان

 راهبرد مقابله‌اي متمركز بر مشكل، اضطراب و پريشاني را كاهش مي‌دهد. در صورتي كه راهبرد‌مقابله‌اي متمركز بر هيجان، موجب افزايش اضطراب در فرد مي‌شود.

آموزش تعليم به خود: يك راه كنترل رفتار افراد، از طريق آموزش تعليم به خود است. اين شيوه، يك مجموعه گفتگو‌هاي با خود است كه براي تسهيل پيروي از فنون حل مسئله به عنوان نشانه يا ياد‌آوري عمل مي‌كند. هر جمله تعليم به خود به كودك يا‌د‌آوري مي‌كند تا رفتار‌هاي افتراقي سازمان‌يافته حل مسئله را با اين اميد كه به راه حل كار‌آمد منتهي شود، انجام دهد.

الگو‌سازي: الگو‌سازي  يك طريق سازگار از روش‌هاي ارزشمند بالقوه براي تغيير و بهبود عملكرد كودكان است. درمانگر غالبا در ابتدا يك الگوي خوب و مناسب از رفتار را ارايه مي‌كند كه اين الگو از پاسخ درست و صريح با حد‌ا‌قل مشكل وناكامي تشكيل مي‌شود. درمانگرسرمشق مقابله‌اي مي‌شود كه مانند كودك در موقعيت امتحان بطور نا‌مناسب رفتار مي‌كند،اما راهبرد‌هاي مقابله‌اي رابراي برخورد با اين مشكلات نشان مي‌دهد.

آموزش توجه: دوسك و همكاران ، شواهي در تبيين نقص توجه از آثار زيانبار تأثير اضطراب امتحان در عملكرد ارايه دادند. در موقعيت‌هاي امتحان كودكان داراي اضطراب امتحان، بالاي 8 تا 12 ساله نسبت به كودكان داراي اضطراب امتحان پايين، بيشتر به محرك نامربوط به تكليف توجه مي‌كردند. به علاوه هنگامي كه به كودكان داراي اضطراب امتحان بالا، آموزش افزايش توجه نسبت به محرك مربوط به تكليف و كاهش توجه نسبت به محرك نامربوط به تكليف داده مي‌شد، تفاوت‌هاي عملكردي بين اضطراب امتحان بالا و پايين كودكان از بين مي‌رفت.

مايه‌كوبي استرس: در روش درماني مايه‌كوبي استرس ، فرد در معرض گستره‌اي از فشار‌ها و تنش‌هاي رواني از سبك تا سنگين قرار مي‌گيرد، به نحوي كه كم‌كم به آنها ساز‌گاري پيدا كرده، بتواند آنهارا تحمل نمايد و در مقابل فشار‌هاي خيلي شديد نيز توان مقاومت بيابد. آموزش مايه‌كوبي استرس، الگوي مشاوره‌اي است كه برنامه‌هاي پيشگيرانه رواني- آموزشي را تداوم مي‌بخشد.

 اين آموزش سه مرحله دارد كه با يكديگر همپوشي دارند:

  •  به افراد مي‌آموزند با برقرار‌كردن روابط، ماهيت و درمان اضطراب را درك نمايند،
  •  مهارت‌هاي مقابله‌اي را به آنان آموزش مي‌دهند،
  •  زماني كه افراد در طول روز به موقعيت‌هاي بر‌انگيزاننده اضطراب، پاسخ مي‌گويند در مرحله كاربرد هستند و مهارت‌هاي مقابله‌اي را در نهايت دقت به كار مي‌گيرند.

آموزش مهارت‌هاي مطالعه: مطالعه، يك فعاليت پيچيده و خلاقي است كه نيازمند به تركيبي از فنون و روش‌هاي مطالعه است. ويتماير،  در پژوهشي نشان داد كه دانش‌آموزان داراي اضطراب امتحان بالا در مقايسه با دانش‌آموزان داراي اضطراب امتحان پايين، به طور معنا‌دار از مهارت‌هاي مطالعه‌اي  ضعيفي برخوردارند. اسپيل برگر و همكاران، معتقدند كه كاهش اضطراب امتحان، به تنهايي براي بهبود و پيشرفت عملكرد تحصيلي كافي نيست بلكه به طور همزمان لازم است كه عادات مطالعه دانش‌آموزان داراي اضطراب امتحان اصلاح شود.اين دانش‌آموزان با آمادگي مناسب و كافي در امتحان شركت نمي‌نمايند. دانش‌آموزاني كه از مهارت‌هاي مطالعه مناسب و در نتيجه از آمادگي خوبي برخوردارند، به احتمال زياد نگراني كمتر و در نتيجه تمركز بيشتري در موقعيت امتحان از خود نشان مي‌دهند.

آلن و همكاران و ميچل و نگ ،  در مطالعاتشان نشان دادند كه تركيبي از حساسيت‌زدايي به همراه مطالعه، مي‌تواند در كاهش اضطراب امتحان و افزايش نمره‌ها و عملكرد مؤثر باشد . امروزه پژوهشگران بر ضرورت توجه به پيش‌بيني‌كننده‌هاي موفقيت تحصيلي تأكيدي خاص دارند، آن چنان كه در سه دهه اخير، مطالعه عوامل مؤثر بر عملکرد تحصيلي بيش از پيش مورد توجه نظام های آموزشی قرار گرفته است. هلر و ويک، عقيده دارند پيش‌بيني دقيق از عملکرد تحصيلي، تنها بر پايه ظرفيت‌هايي كه به وسيله آزمون‌هاي هوش سنجيده مي‌شوند، صورت نمي‌گيرد، بلكه بايد اطلاعاتي در خصوص ويژگي‌هاي شخصيتي، انگيزشي، عاطفي و شناختي كه نقش ميانجي بين توانايي‌ها و پيشرفت در حيطه‌اي ويژه ايفا مي‌كنند در اختيار داشت.

در اين راستا با توجه به ارتباط شناخت، انگيزش، عاطفه در رفتار انسان، متغير‌هاي متعددي به منظور تبيين عملكرد تحصيلي و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در حوزه‌هاي متفاوت درسي شكل گرفته و به آزمايش گذاشته شده‌اند. از جمله متغير‌هايي كه با عملکرد تحصيلي در ارتباط است، مهارت­های اجتماعی مي‌باشد. مهارت های اجتماعی توانایی­هایی هستند که باعث بروز رفتارهایی می شوند که به صورت مثبت یا منفی تقویت می گردند. این مهارت­ها می توانند در روابط انسان با دیگران نتایج مثبت و موفقیت آمیزی به وجودآورند و موجبات سازگاری بیشتر و اثرگذاری مناسب و مطلوب در رفتار دیگر افراد جامعه که کودک در ارتباط با آن ها در اجتماع زندگی می کند، را فراهم نمایند. از متغير‌هايي دیگری كه با عملکرد تحصيلي در ارتباط است، اضطراب امتحان مي‌باشد. ساراسون ، به ماهيت اضطراب امتحان به عنوان عامل ايجاد‌كنندهْ تداخلات شناختي در فرايند توجهي، افكار تحريف  شده و نا‌مرتبط با تكليف اشاره دارد كه سبب ايجاد اختلال در فرايند ياد‌گيري، افت عملكرد تحصيلي و رويگرداني از مدرسه مي‌شود. بنابراین اضطراب امتحان می تواند بر روند تحصیلی دانش­آموزان اثرگذار باشد. بنابراین توجه به اضطراب امتحان در مدارس و کاهش آن ضروری می باشد،  علاوه بر کاهش اضطراب توجه به مهارت­های اجتماعی و تقویت آن می­تواند راهگشایی جهت بهبود یادگیری و فعالیت­های آموزشی در مدارس باشد. چرا که مهارت اجتماعي، رفتارهاي آموخته شده اي است كه فرد را قادر مي سازد با ديگران رابطه اثر بخش داشته و از واكنش هاي نامعقول اجتماعي خودداري كند.

در راستای توجه به متغییرهای فوق پژوهش­هایی با عنوان رابطه بين اضطراب و پيشرفت تحصيلي ، بررسي اضطراب امتحان و ارتباط آن با عملكرد تحصيلي ، بررسی باورهای شناختی بر اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانشجویان ، رابطه بین اضطراب امتحان و خودکارآمدی ، رابطه جنسیت و اضطراب امتحان ، مهارت هاي اجتماعي و رفتار مبتني بر مسألة كودكان پيش دبستاني پرورشگاهي با سبك هاي شناختي تأملي  تكانشي و رابطه اضطراب با خودکارآمدی صورت گرفته است که هیچ کدام ز این پژوهش­های رابطه بین مهارت­های اجتماعی، اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی را یکجا مورد بررسی قرار نداده است، در این راستا این پژوهش درصدد برآمده است تا به بررسی رابطه بین مهارت­های اجتماعی، اضطراب امتحان با عملکرد تحصیلی دانش­آموزان بپردازد.

منبع

قاسمی،کبری(1393)،رابطه مهارت های اجتماعی و اضطراب امتحان با عملکرد تحصیلی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی ،دانشگاه آزاداسلامی مرودشت

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0