تعریف و تاریخچه فرهنگ چیست؟
تعریف فرهنگ
فرهنگ واژه ای فارسی و مرکب از دو جزء «فر» و «هنگ» است. «فر» پیشوند به معنای جلو و بالاست و «هنگ» به معنای کشیدن و نیز تعلیم و تربیت می باشد. در زبان انگلیسی واژه ی کالچر به کار می رود، و معنای آن کشت و کار و یا پرورش بوده است. این واژه در ابتدا به معنای کشت و زراعت بوده و از قرن نوزدهم به بعد مردم شناسان آن را در معنای جدید به کار گرفتند و در ادبیات عرب دانشمندان علوم اجتماعی واژه ی « ثقافه» را معادل آن قرار دادند. این لغت از ریشه «ثقف» به معنای آموختن، ماهر شدن و یافتن امده است.
«فرهنگ به معنی ادب، تربیت ، دانش، علم و معرفت، بیرون کشیدن و بالا کشیدن، استعدادهای درونی فرد و اجتماع، رسوم، مجموعه ی علوم و معارف و هنرهای یک قوم به کار رفته است». «انگلمن» آمریکایی فرهنگ را اینگونه تعریف می کند : «فرهنگ بیان کننده ی روابط سمبولیک میان افراد یک جامعه می باشد».
«تیلور» نیز فرهنگ را چنین تعریف می کند: «فرهنگ مجموعه ی پیچیده ای است که شامل معارف معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن، و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه خود فرا می گیرد و در برابر آن جامعه، وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد».
تعریف «گی روشه» از فرهنگ چنین است: «فرهنگ مجموعه به هم پیوسته ای از اندیشه ها و احساسات و اعمال کم و بیش صریح که به وسیله ی اکثریت افراد یک گروه پذیرفته شده است و برای اینکه افراد، گروهی معین و مشخص را تشکیل دهند لازم است که آن مجموعه ی به هم پیوسته به نحوی در عین حال عینی و سمبلیک، مراعات گردد».
برخی با تحلیل اجزای فرهنگ در زبان فارسی آن را چنین تعریف کرده اند: «فرهنگ یعنی از ژرفای وجود افراد ملیتی یا از درون یک جامعه، دانستنی ها و مکنونات و نیروهای نهفته و از تراویده های مستقل ذهنی و استعدادهای درونی و ویژه فوری را بیرون کشیدن و آشکار ساختن و در نتیجه افزودن و پر بار کردن پدیده ها و خلاقیت های شناخته و ناشناخته ی آدمی است و به معنی وسیع تر پرورش، رشد و نمو آداب و رسوم یک ملت است.
«اتو کلاین برگ» در تعریف و تبیین فرهنگ آورده است : “«فرهنگ از نظر عامه ی مردم به معنی هنری و فکری متعالی است و توسعه علم، هنر و ادبیات و فلسفه بیانگر نبوغ یک ملت است. ولی از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان فرهنگ علاوه بر همه ی اینها شامل تمام چیزهایی است که فرد به عنوان عضو از جامعه کسب می کند».
«امام خمینی» (ره) در باره فرهنگ و نقش وجودی و جوهری آن در زندگی انسانها می فرماید:«فرهنگ یک کارخانه ی آدم سازی است، چنانچه انبیا هم برای همین معنا آمده اند که آدم درست کنند».
«کروبر» و «کلوکهان» در حالی که بیش از یکصد و پنجاه تعریف برای فرهنگ برشمرده اند سرانجام تعریفی ترکیبی به این شرح پدید آورده اند: « فرهنگ در بر گیرنده ی الگوهای آشکار و پوشیده ای از رفتار و برای رفتار است که از راه نمادها که دستاورد نمایان گروه های انسان است، آموخته می شود و انتقال می یابد، نظامهای فرهنگی می توانند از یک سو نتیجه و پی آمد کنش باشند و از سوی دیگر، عناصر تعیین کننده ی بیشتر قرار گیرند .
در اینجا تعاریف دیگری را که توسط سایر صاحب نظران از فرهنگ ارئه شدهاست عنوان می کنیم تا مفهوم دقیق تری از این پدیده ی ذهنی و ناملموس به دست آید.
جدول : خلاصه تعاریف فرهنگ
تعریف | منبع |
یک نظام اعتقادی که بین افراد جامعه مشترک است. | J.c.sendes |
ارزش های قومی که بطور گسترده، میان اکثر افراد مشترک است. | C.Oreilly |
یک سلسله از ارزش های مشترک و به هم پیوسته ای که به مفاهیم نمادی چون داستانها، اسطوره ها، تک کلام ها و ضرب المثل ها منتقل می شود. | T.Petters & R.ll. Waterman |
الگوی مفروضات که یک گروه معین در طول زمان در برخورد با مسائل برای حفظ انسجام داخلی و انطباق با تحولات محیطی ابداع و کشف می کند. | E.Shein
|
مجموعه ای از باورهای مشترک و پایدار که از طریق ابزارهای متنوع نمادی منتقل شده و در زندگی ایجاد معنی و مفهوم می کنند. | T.M.Kouzes & P.Z.Pso |
مجموعه رفتارهای آموختنی، باورها، عادات و سننی که میان گروهی از افراد مشترک است و به گونه ای متوالی توسط دیگران که وارد آن جامعه می شوند آموخته و به کار گرفته می شود. | Margret Mead |
ویژگی های فرهنگ
با وجود دگرگونی و تفاوت در فرهنگ ها، همه ی آنها از ویژگی های مشترکتی برخوردارند که عبارتند از:
فرهنگ اکتسابی است. اعضای هر جامعه ارزش ها و عوامل فرهنگی جامعه خود را می آموزند و لذا فرهنگ صرفاً دارای خصوصیتی ذاتی و غریزی نیست.
فرهنگ هویت دهنده است. هویت یک کشور، فرهنگ آن کشور است.انسان بریده از فرهنگ و تاریخ خویش، انسانی یتیم است و چنین انسانی البته خواه و ناخواه شکاری است برای همه و صیدی است برای صیاد.
فرهنگ قابل انتقال است. انسان ها آموخته ها و دستاوردهای خود را به نسل های بعدی منتقل می کنند.
فرهنگ مصونیت آور است. فرهنگ انسان را قدرت و غنا می بخشد تا در عالم تزاحمات و تعارضات توانایی ادراک و انتخاب را داشته باشد. فرهنگ قدرت تصمیم گیری را در انسان افزایش می دهد و در مواجهه با آنچه که ضد فرهنگ است مصونیت پیدا می کند.
فرهنگ تحول پذیر است. فرهنگ نمی تواند در حالت انجماد و ایستایی بماند و باید ریشه در اعماق گذشته های دور و نزدیک داشته باشد و در عین حال در فضای لایتناهی حال و آینده شاخ و برگ بگستراند و توان استقبال و الهام از آینده را نیز داشته باشد.
فرهنگ تأمین کننده نیازهای اساسی است. فرهنگ هر ملتی جوابگوی بسیاری از نیازهای روانیف مذهبی، زیستی، اجتماعی، آن ملت است و در صورتی پایدار می ماند که بتواند این نیازها را برآورده و رضایت افراد جامعه را به همراه داشته باشد.
منبع
محمدی، سعید (1394)، رابطه بین فرهنگ سازمانی و میزان بهره وری در سازمان، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید