منابع سلامت سازماني

سلامت سازماني را نبايستي تنها توانايي سازمان براي انجام وظايف دانست؛ بلکه سازمان سالم محيطي توانا براي رشد و بهبود نيز مي باشد. دو منبع اصلي سلامت سازماني، بدون شک کارکنان و مديريت مي باشند . کارکنان ‌يک سازمان نقش ارزنده اي در سلامت و ارتقاي سطح سلامت آن سازمان دارند. سازمان‌هايي که با کارکنان خود مانند اعضاي آن سازمان و شرکاي خود رفتار مي کنند و حرمت و منزلت آنها را حفظ مي کنند در ارتقاي سلامت سازماني موفقيت بيشتري کسب کرده اند. شرکت‌ها و سازمان‌هاي موفق در اوج رکود و نابساماني اقتصادي هيچ گاه اقدام به اخراج کارکنان خود نکرده اند و با تنظيم و اجراي برنامه‌هاي گسترده آموزشي، آثار مثبتي در روحيه و وابستگي آنان گذارده و احساس امنيت شغلي و ارتقاي سلامت سازماني موجب مي گردد. انسان‌ها را جايگزين منابع طبيعي به شمار آوردن، کليد رمز موفقيت سازماني مي باشد .

مطلب ديگري که در کنار مفهوم سلامت سازماني توجه به آن حائز اهميت است نقش مديريت به عنوان عامل اصلي ايجاد و ارتقاي سطح سلامت سازمان است . مديران به عنوان عامل اصلي ايجاد و ارتقاء سطح سلامت سازمان هستند. در‌ يک سازمان سالم مدير رفتاري کاملا دوستانه و حمايتگر با کارمندان خود دارد و در برنامه‌هاي خود داراي‌ يگانگي و وحدت رويه است. کارمندان هم تمايل بيشتري براي ماندن و کار کردن در سازمان دارند که با اين گونه مديران اداره مي شود و به طور موثرتري کارها را انجام مي دهند. مديران موثر تا 80 درصد توانايي کارکنان را در جهت انجام فعاليت‌ها و اهداف سازماني بکار مي گيرند .

براي بررسي وضعيت سلامت سازماني سه سطح : ناخوشي، عادي و سلامت تعريف شده است. وضعيت ناخوشي‌ يا پريشاني عبارت است از مجموع شرايطي که منجر مي شود افراد در ‌يک سازمان عملکردي کمتر از حد انتظار و پتانسيل خود و نيز متوسط صنعت مزبور داشته باشند. وضعيت عادي شرايطي است که در آن عملکرد فردي و سازماني در سطوح مورد انتظار، در مقايسه با حد متوسط صنعت قرار دارد. سلامت، آن وضعيتي در افراد و سازمان متبوع آنها است که امکان مي دهد عملکردي بالاتر از حد معمول انتظار و‌ يا حتي بالاتر از همه رقباي خود داشته باشند .

فرسودگي رواني يک نوع خاص از موقعيت تنش زاست که در دو سطح فردي، کارمندان و مديران قابل بررسي است. در سطح فردي، کارمندان بايد زندگي خود را جداي از کار سازماندهي کنند تا احساس راحتي و کنترل کنند. کارمندان بايد در خارج از محيط کار زندگي فعال را دنبال کنند. در سطح مديريتي که ممکن است توسط مديراني به بار‌ آيد که براي کار انجام شده توسط کارمندان اهميت قايل نيستند، و يا مديراني که کارمندان را تحقير مي کنند و يا آنها را بي اهميت جلوه مي دهند. چنانچه کارمندان احساس نکنند که سازمان براي آنها ارزش و احترام قايل است، اغلب دچار فرسودگي خواهند شد و سبب جابجايي سريع کارمندان مي شود. برخورد منفي که کارمندان دچار فرسودگي رواني از خود  نسبت به شغل، مشتريان يا همکاران نشان مي دهند بر ساير همکاران نيز تاثير خواهد گذاشت، پس لازم است مدير نشانه‌هاي بيماري را شناسايي و هر زمان که امکان يافت از گسترش آن جلوگيري کند .

در حقيقت، مسئوليت اصلي عدم استقرار کامل نظام اداري سالم متوجه کاستي‌هاي نظام مديريت منابع انساني است. علت عدم استقرار نظام اداري سالم، در ضعف و ناکارآمدي مديريت است. براي غلبه بر  اين ضعف، نخست بايد نظام شايسته سالاري در استخدام و انتصاب کارکنان و مديران رعايت شود. علت ديگر در عدم استقرار نظام اداري سالم، در فقدان فرهنگ سازماني کمال گرا، و برنامه‌هاي مناسب رشد و توسعه نيروي انساني است. در شيوه فکري و رفتاري بسياري از مديران و کارکنان تعهد لازم براي حضور منظم و انجام کارهاي درست وجود ندارد .

سلامت سازماني و کاميابي در محل کار از دو منبع ناشي مي شود. نخست، مهمترين آن سبک رهبري و رفتار مديران مستقيم کارکنان، و دوم سرمشق‌هاي سازماني است که باعث ايجاد خلاقيت و همکاري مي شوند. نوع رفتار رهبر سازمان که ارتقاء دهنده سلامت سازماني است عبارتند از: ارائه بينش و تعيين جهت همراه با اعطاي آزادي به اشخاص در جهت نوآوري و ابتکارات فردي، روشن کردن دقيق انتظارات و نيازمندي‌ها، بازخورد مناسب در مورد عملکرد، بر طرف کردن اختلاف‌ها به طور منصفانه و مناسب، تشويق توسعه و‌ يادگيري و حمايت از همه افراد، اعتماد و احترام همگاني.

منبع

قنبری مطلوب،مریم(1392)، بررسی سلامت سازمانی در کتابخانه­های شهرداری اصفهان،پایان نامه کارشناسی ارشد،کتابداری واطلاع رسانی،دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی اصفهان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0