تعریف خستگی شناختی

اگرچه درماندگی آموخته شده، با الگوی رفتاری درماندگی مارتین سلیگمن (1990) تداعی می شود، اما یکی از الگوهایی که اخیراً معرفی شده، الگوی خستگی شناختی است که به تبیین شناختی درماندگی می پردازد. تبیین اطلاعاتی درماندگی آموخته شده، به عنوان یک رویکرد جانشین، این موضوع را مورد بحث قرار می دهد که حالت درماندگی آموخته شده یک اختلال موقّتی در کنترل شناختی فعالیت انسان است. این حالت بر اثر ناتوانی در ساخت یک طرحواره یا برنامۀ شناختی مناسب به وجود می آید. بر اساس این دیدگاه، درماندگی معمولاً در موقعیت های مشکل دار به وجود می آید که در این شرایط هدف مشخص شده، اما برای عملی کردن آن هنوز روشی پیدا نشده است. در پاسخ به چنین موقعیتی، فرد فعالیت شناختی طراحی شده ای را به کار می گیرد تا یک برنامۀ عملی مؤثر را توسعه دهد. در اینجا، فرد برای حل مسأله فرضیاتی را شکل می دهد و تلاش می کند که آنها را ضمن مواجهۀ بیشتر با تکالیف، مورد بررسی قرار دهد.

هنگام فعالیت در یک موقعیت قابل کنترل، فرد در پاسخ به فرضیه های شکل گرفته، در ذهن خود، بازخورد اطلاعاتی مناسب و بامعنایی دریافت می کند. به تدریج یک فرضیه بیشتر تأیید می شود، در حالیکه سایر فرضیات رد می شوند. در مقابل، در هنگام مواجهه با یک موقعیت غیرقابل کنترل، فرد بازخورد اطلاعاتی بی معنایی که با فرضیه مورد بررسی ارتباط دارد، دریافت می کند که این امر ابهامات اولیه را کاهش نمی دهد؛ یعنی با وجود اینکه فرد مدتی طولانی با مسأله سروکار دارد، اما نمی تواند از میان فرضیه های شکل گرفته، هیچ فرضیه موجّه و قابل دفاعی را در ذهن خود انتخاب کند. این یک جنبه حیاتی از موقعیت های غیرقابل کنترل است. بر این اساس، موقعیت درماندگی به مثابه یک موقعیت مشکل درک می شود که با وجود تلاش شناختی مداوم فرد، ابهامات اولیه کاهش نمی یابد.

بر اساس الگوی خستگی شناختی درماندگی آموخته شده، افراد در یک موقعیت غیرقابل کنترل، یک فعالیت شناختی شدید، اما ناموفق را به کار می گیرند. آنها اطلاعات مناسب را جستجو می کنند، به حافظه می سپارند و به تجزیه و تحلیل آن می پردازند. همچنین آنها فرضیه های مختلف را در نظر می گیرند و آنها را به منظور ابهام زدایی از موقعیت می آزمایند. اما به دلیل غیرقابل کنترل بودن رویدادها، تلاش های شناختی آنها به اهداف مورد نظر (که همان راه حل های مستدل هستند)، نمی انجامند. پس از یک تجربه طولانی مدّت از این نوع، افراد به حالت ناپایدار خستگی شناختی منتقل می شوند. ماهیت آن یک بازداری تعمیم یافته پردازش اطلاعات سازنده است، به طوری که رضایت آزمودنی از شکل دادن تمایزات و فرضیه ها جدید و برنامه های عملی کاهش می یابد. هنگامی که این افراد با یک موقعیت مسأله دار جدید رو به رو می شوند، به طرحواره ها و اکتشافات در دسترس و نسبتاً ابتدایی پردازش اطلاعات و کنترل رفتار متوسل می شوند. به هر حال تلاش شناختی بیهوده از این نوع، نمی تواند به طور بی پایان دوام داشته باشد. فرض شده است که پس از مدتی گرفتاری شناختی بی معنی، افراد به یک حالت روانشناختی دیگر تحت عنوان خستگی شناختی وارد می شوند که در آن حالت از فکر کردن، یعنی نمی توانند فعالیت فرض آزمون را دنبال کنند.

به طور کلی، خستگی شناختی درباره درماندگی به این موضوع اشاره دارد که مواجهه با رویدادهای غیرقابل کنترل، مواردی چون کاهش فعالیت شناختی، اختلال در توجه و بازداری اطلاعات را در پی دارد.

منبع

ندایی، علی(1394)، مقایسه استعداد خستگی، نارسایی شناختی و خشم در بین دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی با لا و پایین در مقطع تحصیلی متوسطه در نیمسال تحصیلی 94-93 در شهر اردبیل ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشاسی تربیتی، دانشگاه ارومیه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0