تاریخچه مدیریت زنجیره تأمین

در دو دهه 60 و 70 میلادى، سازمان‌ها براى افزایش توان رقابتى خود تلاش مى‌کردند تا با استاندارد سازى و بهبود فرایندهاى داخلى خود محصولى با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند. در آن زمان تفکر غالب این بود که مهندسى و طراحى قوى و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ، پیش‌نیاز دستیابى به خواسته‌هاى بازار و درنتیجه کسب سهم بازار بیشترى است. به همین دلیل سازمان‌ها تمام تلاش خود را بر افزایش کارایى معطوف مى‌کردند. در دهه 80 میلادى با افزایش تنوع در الگوهاى مورد انتظار مشتریان، سازمان‌ها به طور فزاینده اى به افزایش انعطاف پذیرش در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید براى ارضاى نیازهاى مشتریان علاقه مند شدند.

در دهه 90 میلادى، به همراه بهبود در فرایندهاى تولید و به کارگیرى الگوهاى مهندسى مجدد، مدیران بسیارى از صنایع دریافتند که براى ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرایندهاى داخلى و انعطاف پذیرى در توانایى‌هاى شـــــرکت کافى نیست، بلکه تامین کنندگان قطعات و مواد نیز باید موادى با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند و توزیع کنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکى با سیاست‌هاى توسعه بازار تولید کننده داشته باشند. با چنین نگرشى، رویکردهاى زنجیره تامین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فناورى اطلاعات در سال‌هاى اخیر و کاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تامین، بسیارى از فعالیت‌هاى اساسى مدیریت زنجیره با روش‌هاى جدید درحال انجام است.

  مفهوم مدیریت زنجیره تأمین در مکاتب مختلف

در ادبيات آکادميک، تعريف استانداردي از مديريت زنجيره عرضه وجود ندارد. ريشه اين موضوع را مي توان در ادبيات مربوط به مباحث لجستيك جستجو نمود . واژه مديريت زنجيره عرضه در ابتدا توسط دو مشاور به نام هاي اليور و وبر در اوايل دهه ۱۹۸۰ مطرح گرديد كه ناظر به توجه خاص آنها به ايجاد ادغام ،يكپارچگي ميان بخشي بوده است. در اين دوره، واژه مذكور مورد استفاده گسترده نويسندگان مختلفي قرار گرفته است، در حالي كه ماهيت اساسي كه از اين مفهوم در نظر ايشان بوده بر اساس برداشت هاي متفاوتي صورت گرفته است.

همانطور كه در ماهيت اين مفهوم اختلاف نظرهاي زيادي وجود دارد، درباره ويژگي ها و تعاريفي كه نشا ن دهنده محتوا و معنای SCM مي باشند نيز نظرات زياد ي وجود دارد. از اينرو، در صورت مطالعه ادبيات موجود با توجه به مکاتب فکري و پارادايم هاي ذهني که اين ادبيات در آنها شکل   گرفته اند، مي توان براحتي تفاوتهاي موجود و علل آنها را مورد بررسي قرار داد. در تعريف مکتب چنين بيان شده که مکتب فکري عبارتست از يک اعتقاد  ،يا يک سيستم اعتقادي) پذيرفته شده که توسط  يک گروه از افراد، معتبر و موثق شناخته شده است. محققاني به نام هاي بچتل و جايارام ) در تلاش براي تركيب تعاريف و برداشت هاي مختلف اين مفهوم، چهار مكتب را تشخيص داده اند، كه اين مكاتب به ترتيب زير مي باشد:

  • مكتب آگاهي از زنجيره كاركري
  • مكتب پيوندي؛ لجستيك
  • مكتب اطلاعات
  • مكتب يكپارچگي ؛ فرآيندي

مکتب آگاهي از زنجيره کارکردي، جريان مواد را از نقطه شروع يعني عرضه کننده تا نقطه پايان آن يعني مشتري مد نظر قرار می دهد.  مکتب پيوندي ؛ لجستيک، يک گام جلوتر رفته و چگونگي بهره برداري از پيوندهاي موجود ميان بخشهاي وظيفه اي يک زنجيره نظير: خريد، توليد، و توزيع   را به منظور ايجاد رقابت پذيري هدف قرار داده است. مکتب اطلاعات نيز، بر معناي جريان دو سويه اطلاعات در زنجيره تمرکز داشته و نهايتا مکتب يكپارچگي ؛  فرآيندي، بر ديدگاه يک طرفه جريان مواد چيره شده و بر يکپارچه سازي فرآيندهاي کسب و کار تأکيد دارد

منبع

ولی زاده،فهیمه(1393)، اطلاعات ارتباط بین به اشتراك گذاري و رفتارهاي مشارکتی با عملکرد زنجیره تأمین در شرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت صنعتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0