تعريف استرس

هنگامي كه فرد در محيط كار يا زندگي با شرايطي روبه رو مي شود كه اين شرايط با ظرفيت ها و امكانات كنوني وي هماهنگي ندارد، دچار عدم تعادل، تعارض و كشمكش هاي دروني مي شود كه به آن استرس مي گويند. سليه،استرس را پاسخ هاي غيراختصاصي كه تحت تأثير محرك هاي گوناگون در ارگانيسم ايجاد مي شوند، تعريف كرده ولي اين تعريف چندان مفيد نيست، زيرا ماهيت اين پاسخ ها به موقعيتي كه در آن روي مي دهد، بستگي دارد. در اين تعريف عوامل مؤثر بر استرس ناديده گرفته شده است .

استرس سازه اي پويا و چند بعدي است كه روان شناسان را با چالش مواجه كرده است، استرس در مفاهيم مهندسي ريشه دارد و به مقدار فشار بيروني وارد شده بر اجسام اشاره دارد. لازاروس و فلكمن، نيز تعريفي را در زمينة استرس ارائه داده اند: استرس رابطة اختصاصي بين شخص و محيط است كه در آن تنش ارزيابي شده، از حد امكانات فرد فراتر رفته و سلامتي او را در معرض خطر قرار مي دهد. در اين تعريف بر اين نكته تأكيد مي شود كه استرس به رابطة تنش زا بين شخص و محيط اشاره دارد و وقتي فرد از مقابله با اين وضعيت ناتوان است، به مشكلات رواني و جسماني مبتلا مي شود. در دهه هاي اخير اصطلاح استرس به محركي اطلاق مي شده كه مي توانسته تغييراتي را در شناخت، هيجان، رفتار و فيزيولوژي ايجاد كند.

لازاروس ، تعریف لغوی استرس را به صورت زیر بیان کرده است: استرس به طبقه وسیعی از مشکلات اشاره دارد که دلیل متمایز نشدن آن از دیگر مشکلات این است که با هر نوع تقاضایی که نظام را تحت فشار قرار می دهد، از نظام فیزیولوژیکی گرفته تا نظام اجتماعی یا نظام روانشناختی و پاسخ آن نظام سروکار دارد، او در ادامه می گوید که واکنش شخص بستگی به این دارد که وی چگونه اهمیت یک رویداد آسیب زا، تهدید کننده یا چالش انگیز را آگاهانه یا ناآگاهانه تفسیر و ارزیابی می نماید.

استرس حاصل نیاز ما به سازگاری فیزیکی، ذهنی و احساسی در مقابل یک تغییر است،  فشار عصبی درافراد عارضه ای است که سلامت جسمی و فکری فرد را به مخاطره می اندازد. فشار عصبی زمانی بوجود می آید که بدن بیشتر از حد معمول از توانایی هایش استفاده می کند.

استرس حالتی است که قطعا یا احتمالا سبب آشفتگی کارکردهای روانشناختی یا فیزیولوژیک بهنجار فرد می شود. طی سال های 1920 تا 1930 والتر کنون، اولین مطالعه جامع و منظمی را در زمینه ارتباط استرس با بیماری ها انجام داد. او نشان داد که تحریک دستگاه عصبی خودمختار به ویژه دستگاه سمپاتیک،  ارگانیسم را برای پاسخ ستیز یا گریز، آماده می کند، به این ترتیب که این پاسخ با افزایش فشار خون، تاکسی کاردی و افزایش برون ده قلب مشخص می گردد. این پاسخ برای حیوانی که قصد فراراز خطر یا مقابله با آن را دارد مفید است؛ ولی هیچکدام از این پاسخ ها برای انسان متمدن ضروری نیست و به همین دلیل استرس باعث بروز بیماری می شود مثلا یک اختلال قلبی ـ عروقی ایجاد می کند. در روانشناسی فشار روانی عبارت است از پاسخ شخص به عوامل فشارآور و شرایط و وقایع تهدیدکننده ای که توان کنارآمدن او را محدود می کنند. برای آنکه درک درستی از فشار روانی حاصل شود می بایست منشأ آن بررسی گردد. منشا فشار روانی می تواند عامل شخصیتی، عوامل محیطی، عوامل اجتماعی و فرهنگی باشد.

هولمز، استرس را واقعه محرکی که لازم است فرد با آن سازگار شود، تعریف می کند.استرس به عنوان یک محرک، هر موقعیتی که درخواستهای غیرمعمول و فوق العاده داشته و نیازمند تغییر در الگوی زندگی جاری فرد است را شامل می شود .

طبق نظر سلیه فیزیولوژیست، الگوی نامتمایز فعالیت فیزیولووژیکی ذاتاً ناگوار است، زیرا تند شدن ضربان قلب، تند شدن تنفس و افزایش تنش عضلانی کارکرد تعادل حیاتی را مختل می سازد. طبق نظر سلیه، هرگاه شخص برای مدت نسبتاً طولانی انگیختگی فیزیولوژیکی را تجربه کند ؛مثل بیماری تب دار بدن دچار استرس می شود. پژوهشگران دیگر می گویند، واکنش استرس نه تنها تغییرات فیزیولوژیکی،اختلال واکنش های رفتاری- حرکتی مثل لرزش دست، اختلال های گفتاری، آشفتگی هیجانی ؛ مثل اضطراب و بدکاری شناختی مثل اختلال حافظه را نیز شامل می گردد.

استپتوي، استرس را اين گونه تعريف كرده است: هنگامي كه الزامات مربوط به يك فعاليت فراتر از توانايي هاي فردي و اجتماعي افراد است، پاسخ هايي ارائه مي شوند كه به آن استرس مي گويند.

اثرات  استرس

نقش استرس هاي رواني اجتماعي، همواره بعنوان يكي از مهم ترين عوامل پيدايش و شكل گيري بيماري هاي مختلف جسماني و رواني و مرگ و مير افراد مطرح بوده است. در اين زمينه، مي توان به ارتباط رويدادهاي تنش زا با ناراحتي هاي قلبي، پوستي، دستگاه ايمني و بيماري هايي همچون زخم معده و سرطان اشاره داشت. روشن است كه استرس بر عملكرد تحصيلي، اجتماعي و شغلي، رضايت شخصي و از همه مهم تر، سلامت رواني تأثير نامطلوب خواهد داشت. از آنجا كه بسياري از تأثيرهاي استرس فيزيولوژيكي است، جزء اختلال هاي زيست روانشناسي به شمار مي آيد.

 مهمترين تأثيرهاي ناشي از استرس را ميتوان به چهار نوع تقسيم كرد:

تأثيرهاي هيجاني: احساس اضطراب و افسردگي، افزايش تنش هاي جسماني، افزايش تنش هاي روان شناختي، از تأثيرهاي هيجاني استرس بر انسان محسوب مي شوند.

تأثيرهاي فيزيولوژيكي: ترشح آدرنالين و نورآدرنالين، اختلا ل در كاركرد دستگاه گوارش، افزايش ضربان قلب، اختلال در تنفس و انقباض رگ هاي خوني، از مهمترين تأثيرهاي فيزيولوژيكي استرس به شمار مي آيند.

تأثيرهاي شناختي: كاهش تمركز و توجه، كاهش ظرفيت حافظة كوتاه مدت و افزايش پريشاني و حواس پرتي، از مهم ترين تأثيرهاي شناختي استرس محسوب مي شوند.

تأثيرهاي رفتاري: افزايش گريز از كار و فعاليت، اختلال در الگوي خواب، كاهش كاركردهاي تحصيلي، شغلي و اجتماعي، از تأثيرهاي رفتاري استرس به شمار مي آيند.

سليه ، بیان می کند كه عوامل تنش زا مي تواند موجب بروز پاسخ هاي جسماني مختلف مانند افزايش فشار خون، آسيب ديدن بافت عضله، نازايي، توقف رشد، بازداري جنسي و بازداري دستگاه هاي ايمني بدن شوند. افزايش فشار خون مي تواند موجب بروز حملة قلبي و سكتة مغزي شود. بازداري دستگاه ايمني فرد را مستعد ابتلا به انواع عفونت ها و حتي سرطان مي كند. سليه ،معتقد است كه عوامل تنش زا ممكن است به پاسخ هاي رواني متعدد مانند اضطراب، افسردگي، نوميدي، بي قراري و احساس ناتواني عمومي در سازش يافتگي با محيط منجر شود. در بسياري از پژوهش ها مواردي از قبيل زخم معده، ديابت، آسم، اختلال هاي پوستي، بي خوابي، سندرم رودة تحريك پذير، اضطراب، بيماري هاي كرونر قلبي، ميگرن، سردردهاي عصبي، تبخال هاي عفوني و ويروسي، عفو نت هاي ادراري، تومور، فراموشي، هراس، افزايش كلسترول خون، تندخویي وريزش مو ازجمله بيماريهاي ناشي از استرس تلقي شده اند.

منبع

کریمپور،جاسم(1393)،اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی برکیفیت زندگی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه پیام نور هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0