تعاریف و مفاهیم صلح

تعیین چهارچوبی برای صلح

 ارائه یک تعریف کامل و جهان شمول از برخی پدیده­های اجتماعی مثل صلح ،که در همه­ی مکان­ها قابل قبول باشد، امکان­پذیر نیست، به عبارت دیگر صلح به عنوان یک پدیده­ی اجتماعی در هر جامعه­ای از نظام ارزش و ویژگی های فرهنگی، اجتماعی و تربیتی جامعه تبعیت می­کند ، زیرا این گروه از پدیده مستقیماً بوسیله­ی یک جامعه بوجود آمده و نتایج و عواقب آنها نیز بوسیله همان جامعه احساس می شود . تعاریف متعدد و متنوعی درباره­ی جنگ از فقها و فلاسفه و حقوق دانان پیشنهاد شده است اما به معنی واقعی کلمه نشانی از تعریف در دست نیست . بعلاوه تعریف توصیفی  از صلح دیده نمی­شود که بتواند تعیین چهارچوب عرضه آن را به نحو مفروض میسر کند و اجازه دهد تا با دقتی کافی پیرامون موضوع آن تحقیق کنیم .

مفهوم صلح با توجه به معلومات بی واسطه

اگر سعی کنیم تا به معلومات بی واسطه­ی معرفت رجوع کنیم نخستین برداشت چنین خواهد بود که به نظر می­رسد انسان­ها بدون آن­ها به صلح فکر کنند، در صلح زندگی می­کنند، و آن را درست مانند موضوعی کاملا طبیعی و قائم با لذات می­کنند. در حالی که نمی توان در جنگ زیست یا از آن گذشت و اثرات آزاردهنده­ی آن را احساس نکرد، در اولین موضوعی که خود را قابل قبول نشان می­دهد نظر کسانی است که صلح را با تندرستی و جنگ را با یک پریشان احوالی و یک بیماری، همانند تصور می کنند. زیرا یکی از معیارهای تندرستی این است که همانند صلح که ماشینی و ناخودآگاه عمل می­کند نا مشهود است. حتی برای نوجوانی که تنها در دوره­ی صلح زیسته اند ، عموما و همواره به منزله­ی یک تعهد بالقوه وجود دارد . وقتی جنگی رخ می دهد توجه مردم را به خود جلب کرده و در همه جا نهضت­های فکری ایجاد می کند . معلومات بی واسطه­ی دیگری که گویی در شعور ناخودآگاه ما ثبت شده است اندیشه­ی توالی جنگها و صلح هاست ، این اندیشه از سنت­ها و معرفت­ها از تاریخ نشات می گیرد . اما این اندیشه اگر به رفتارهای صلح طلبانه و جنگ طلبانه متناوب حشرات اجتماعی ، گله­های گرگ و مهاجرت­های وسیع برخی پستانداران که همزمان هم پرخاشگرانه و هم مرگ آور است ، توجه کنیم ، به ریشه­های بیولوژیک بستگی دارد . تعریف­هایی که از وارونه کردن تعریف­های جنگ به دست آمده است به علت احساس عمیق این توالی صلح پس از جنگ می­آید وجنگ پس از صلح  است . وسیع­ترین بخش از تعریف­های صلح پا به عرصه وجود می گذارند ، تعریف­هایی که غالبا مبهم و ناروشن هستند این تعریف­ها یک رابطه منفی و متضاد را توضیح می­دهد.

بررسی ادبیات آموزش صلح بیانگر این مطلب است که علاوه بر مشتق واژه هایی که برای صلح به کاربرده شده است ، برداشت­های مختلفی هم از طرف محققان این امر از این واژه به عمل آمده است . مثلا گالتونگ تحقیقات جامع و کامل در این مورد انجام داده است که برخلاف تحقیقات دیگران که بر مفهوم و معنای جنگ متمرکز بوده است ، بر معنا و مفهوم صلح تاکید نموده است و در این طبقه بندی که معطوف بر صلح است ارائه داده است ، در این زمینه بندی دو برداشت متفاوت از صلح شده است ، یکی صلح منفی و دیگری صلح مثبت . منظور از صلح منفی : فقدان خشونت سازمان یافته بین گروههای بزرگ انسانی ، و منظور از صلح مثبت : الگوی همکلامی و همبستگی بین گروههای بزرگ انسانی است، فقدان خشونت نباید با فقدان تعارضی اشتباه شود . خشونت بدون تعارض مادی به وقوع می پیوندد.

ریردون ، صلح منفی را به معنای عدم وجود جنگ یا برخورد و خشونت فیزیکی یا مثبت تعریف نمی­کند و معتقد است که به حفظ صلح و جلوگیری ازکشمکش از طریق اجرای برنامه حل تضاد و میانجی­گر امکان پذیر است . والف ، صلح مثبت را تلاش برای ایجاد جامعه ای برابر و عادلانه که در آن کرامت و شان انسانی مورد توجه قرار گیرد و همکاری و مشارکت بین آنها ترویج گردد و افراد نیازهای اجتماعی، فیزیکی، روانشناختی و ذهنی خود را به طور صلح آمیز دنبال نمایند تعریف می­کند.

استراگن، تاکید دارد که باید از طریق احترام به فرهنگهای مختلف صلح مثبت در جامعه پی­ریزی کرد.

برخی از محققین معتقدند مفهوم صلح جدا از جنبه های عینی و ذهنی و فعلی آن و نیز خارج از متن اجتماعی و تاریخی­اش مفهوم انتزاعی است . چنین مفهومی نمی­تواند پدیده­های موجود را توصیف و  مورد توجه قرار  دهد، بلکه می­تواند امری تصویری ، الگوی اسوه­ای و سرمشقی را توصیف کند . این همان اختلافی است که کانت بین یک موضوع بالقوه و یک موضوع واقعی و بالفعل قائل است . از طرف دیگر اندیشه صلح از دیدگاه بسیاری صاحبنظران دارای دو جنبه است . یک جنبه­ی جهانی مستقل از موقعیت جغرافیایی ، تاریخی و از مسائل مهم جهان بشمار می­آید و دیگری جنبه­ای که در قالب فرهنگ­های متعارف ومعمول زندگی است و نباید به تخاصم بیانجامد ، چراکه درعرصه زندگی فردی،اجتماعی وجهانی، صلح بطور مستقیم با عواملی چون عدم درک دیگران، ا ختلافات سیاسی، تزلزل اجتماعی، خشونت، احساس مظلومیت، احساس فقر مربوط است و انسان­ها قادرند بر همه این روندها تأثیر بگذارند. مانته سوری، در تکمیل این بحث عبارت کامل­تری دارد، که می­گوید، اگر چه آینده­ای که از صلح استنباط می شود ، پایان بخشیدن به خشونت و جنگی “صلح منفی “است، اما صلح واقعی، ترویج و اعتلای عدالت و عشق دربین انسان­ها و ایجاد دنیای بهترست که در آن هماهنگی،همسانی و توافق حاکم باشد.

براک اوتن ،در یک برداشت وسیع منظور از صلح را عدم خشونت در کلیه اشکال مستقیم و غیر مستقیم آن، و نیز تضمین حقوق اعضای جامعه می داند، به نمونه ای که همه­ی آنها در قدرت در توزیع منابعی که در حفظ آن نقش دارند مشارکت نمایند . صلح در حقیقت ، فرایندی است در بر گیرنده ، مجموعه ای از مهارت­ها در راستای برقراری ارتباط و رعایت قواعداخلاقی که هیچ­کس از آن متضرر نمی شود و هم ایجاد صلح و هم حفظ آن ، با آموزش و پرورش و آماده­سازی کودکان و نوجوانان برای رفتار صلح آمیز در بزرگسالان ارتباط تنگاتنگی دارد.

منبع

 فیروزکمیشانی،فاطمه(1393)، ویژگی­های آموزش صلح در برنامه­ی درسی دوره­ی ابتدایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،برنامه ریزی درسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0