تعاریف مرتبط با هوش هیجانی
هيجان چيست؟
واژهاي كه تحت عنوان هيجان به آن اشاره ميكنيم، اصطلاحي است كه روانشناسان و فلاسفه بيش از يك قرن درباره معناي دقيق آن به بحث و جدل پرداختهاند. در فرهنگ لغات انگليسي آكسفورد، معناي لغوي هيجان چنين ذكر شده است: هر تحريك يا اغتشاش در ذهن، احساس، عاطفه؛ هر حالت ذهني قدرتمند يا تهييج شده. لغت هيجان را براي اشاره به يك احساس، افكار، حالت رواني و بيولوژيكي، مختص دامنهاي از تمايلات شخصي به كار ميبرند كه شخص را وادار به فعاليت ميكنند. تعداد هيجانهاي شناخته شده با در نظر گرفتن تركيبات، گوناگونيها، تحولات و اختلالات جزئي ميان آنها به صدها نوع ميرسد. در واقع، بيشمار هيجان ظريف وجود دارد كه براي بيان آنها واژه نداريم.
تعریف هوش:
هوش چیست؟ هوش به صورتهای گوناگونی تعریف شده است که در ذیل به چند نمونه آن اشاره میشود:
- هوش، مجموعهای از تواناییهای شناختی است که به ما امکان میدهد تا نسبت به جهان اطراف آگاهی پیدا کنیم و یاد بگیریم که مسائل را حل کنیم. به عبارت روشنتر، هوش یک ظرفیت شناختی است که امکان کسب دانش، یادگیری و چگونگی حل مسئله و مشکلات را فراهم میسازد.
- هوش به یک توانایی ذهنی عمومی اطلاق میشود و شامل توانایی استدلال، برنامهریزی،حل مسئله، تفکر انتزاعی، درک افکار پیچیده و یادگیری سریع از تجربههاست. این تعریف کامل نیست،در واقع هوش با استفاده از نمرات ضریب هوشی یا IQ از آزمونهای استاندارد، توسط کارشناس ماهر و با تجربه مشخص میگردد.
- هوش توانایی سازگاری با محیط است و افراد با هوش آنهایی هستند که به طریقی مهارتهای مناسب خود را در محیطهای فعلی به دست میآورد.
در جوامع در سطح گستردهتر هوش به عنوان تفاوتهای فردی تعریف میشود و به این میپردازد که چگونه بعضی افراد بیشتر از دیگران در تحصیل، زندگی و سایر زمینهها موفق ترند.در مورد مفهوم هوش اشاره میکند که یک حس به وسیله آزمونهای روان سنجی هوش اندازه گیری میشود و ممکن است حتی در تفاوتهای فردی پنهان نیز آشکار نشود .
- دایره المعارف بریتانیکا: هوش، یک کیفیت غریزی یا مادرزادی است که وجه تمایز آن شامل تواناییهای کسب شده در طول حیات میباشد.
- هربرت اسپنسر:هوش،یک کیفیت غریزیست که وجه تمایزآن شامل تواناییهای کسب شده ازطریق آموزش میباشد.
- سیریل برت: هوش، توانایی شناخت غرایز روحی است.
- د. وکسلر: هوش، ظرفیت هدفمند عمل کردن، منطقی اندیشیدن و برخورد موثر با محیط اطراف است.
- استفان ج. گولد: هوش، توانایی مقابله با مشکلات به شیوه برنامه ریزی نشده و خلاق است.
- رابرت فرانکلین: هوش، توانایی برگزیدن رفتار مناسب در مقابله با محیط اطراف است.
- دونالداسترنر: هوش، توانایی به کارگرفتن معلومات موجود برای حل مسائل جدید است. میزان هوش با داشتن سرعت لازم در حل مسائل محاسبه میشود.
تعری هیجان
هیجانها نقش مهمی را در زندگی ایفا میکنند، آنها به رویاها، خاطرات و ادراک ما انرژی می دهند. هیجان در زبان انگلیسی(Emotion). است که از اصل لاتین(Emote). به معنی تحریک، تهییج، سوق دادن و وادار کردن گرفته شده است. هیجانها معمولاً به احساسات و واکنشهای عاطفی اشاره میکند. هیجانها حالت عاطفی هوشیاری یا خودآگاهی است که در آن مفاهیمی همچون شادی، غم و ترس، نفرت یا عشق نهفته است. هیجان از حالتهای شناختی و ارادی متمایز است؛ به عبارتی هیجان مربوط به احساسات به ویژه جنبههای خوشایند و ناگوار فرآیند ذهنی است. واژه هیجان طیف وسیعی از رفتارهای قابل مشاهده، تظاهر احساسات و تغییر در حالت بدن را شامل میشود. مفهوم هیجان از سه جنبه قابل توجه است:
- هیجان احساس ذهنی و شخصی است. انسان میتواند طیف وسیعی از هیجانها را که احساس یا تجربه کرده است بیان نماید.
- هیجان نوعی ابراز برانگیختگی است. حالت هیجانی را میتوان به مجموعهای از واکنشهای جسمانی اطلاق کرد، به ویژه اگر این واکنش در روی اندامهای بدن مانند قلب، معده و… اثرگذار باشد.
- هیجان معمولاً به واکنشی اطلاق میشود که انسان هنگام مواجهه با تهدید به صورت تهاجمی یا تدافعی از خود نشان میدهد.
بطور کلی میتوان گفت هیجان، عنصر اصلی وجود ماست. هیجان واکنش ما در مقابل محیط را رنگین میکند و ادراک ما را تحت تأثیر قرار میدهد. واژه هیجان گویای احساساتی است که هر یک از ما میتواند با درون نگری در وجود خود شناسایی کند و یا با برون نگری به دیگران نسبت دهد.اما هیجان، برای آنکه به نگرش واقعی تبدیل شود، یعنی حالات خاص آن در رابطه با دیگران مورد ارزیابی قرار گیرد، میتواند چیزی بیش از یک واکنش ساده باشد. طبق این مفهوم میتوان هیجانها را در سه سطح جدا از هم طبقه بندی کرد:
- هیجان زیربنایی که عبارتند از واکنش به رویدادهای خارجی واقعی یا خیالی؛ مثلاً نفرت و ترس.
- هیجانهای مشتق که بر هیجان ناشی از تصویر ذهنی درباره افکار دیگران استوارندمثلا:تحقیر، که همان تنفر در مقابل خودخواهیهای آگاهانهی دیگران است، بی اعتمادی که همان ترس از مرموز بودن افکار دیگران است.
- هیجانهای گروه سوم که از خودآگاهی در مقابل نگاههای دیگران نشأت میگیرند مثلا:شرمندگی که همان تحقیر خویشتن است، کمرویی که همان ترس از کم ارزش جلوه کردن در چشم دیگران است .
گلمن: تمام هیجانها در اصل تکانههایی برای عمل کردن هستند، برنامههایی فوری برای حفظ زندگی که تکامل در وجود ما به تدریج به ودیعه گذارده است. ریشه اصلی لغت(emotion). فعل لاتین(motere). به معنای حرکت کردن است که اضافه شدن پیشوند(e). به آن معنای ضمنی دور شدن را می بخشد و نشان میدهد که در هر هیجان، گرایشی به عمل کردن نهفته است.
تعريف هوش هيجاني:
افراد بسياري بحث ميكنند كه توجه صرف به IQ يا هوش منطقي كوتاهبينانه است، بعضي از افراد از نظر آكادميك، بسيار با استعداد هستند ولي از نظر روابط اجتماعي با استعداد نيستند. ما ميدانيم كه موفقيت جريان عادي نيست كه هر كس بتواند با درجهي IQ بالا از آن عبور كند، بلكه در اين ميان هوش هيجاني نيز بسيار اهميت دارد و با پيامدهاي محيط كاري مانند عملكرد فردي، بهرهوري سازمان مرتبط است. هوش هيجاني به اين علت كه روش جديدي براي درك و ارزيابي رفتارها، سبكهاي مديريت، نگرشها و مهارتهاي بين شخصي و استعداد افراد ارائه ميكند، به ايشان كمك مينماید. تعاريف هوش هيجاني متنوع هستند و راجع به معني دقيق آن آشفتگي وجود داشته است. زمينهي هوش هيجاني آنچنان در حال رشد است كه پژوهشگران حتي تعريف خودشان از اين سازه را مرتباً اصلاح ميكنند.
ریون بارون: هوش هیجانی مجموعهای از قابلیتهای غیر شناختی و مهارتهایی است که به فرد امکان میدهد تا بتواند در برابر خواستهها و فشارهای محیطی از عهده آنها برآید.
لیزا گاردنر: هوش هیجانی توانایی فرد در شناسایی و ابراز هیجانها در خود و دیگران است، هوش هیجانی باید ترکیب دو حالت از سه حالت ذهن یعنی شناخت، عاطفه یا هوش و یا هیجان باشد.
بار- آن، اشاره میکند که یک یا چند مورد از عوامل همواره در تعریف محققین دیده شده است:
- قابلیت شناخت، درک و ابراز عواطف و احساسات و هیجانات.
- قابلیت درک احساسات به دیگران و برقراری ارتباط با آنها.
- قابلیت مدیریت و کنترل هیجانات.
- قابلیت مدیریت، سازگاری و حل مسائل شخصی و بین شخصی.
- قابلیت ایجاد عواطف و هیجانات مثبت و انگیزه در خود؛خودانگیزی.
مایریس الیاس، میگوید هوش هیجانی مجموعهای از توانایی هاست و کمک میکند در زندگی شخصی یا کاری با دیگران رابطهای دوستانه و مدارا گرایانه برقرار کنیم. عدهای از روانشناسان هوش هیجانی را سوخت موتور محرکهی موفقیتها و یا نوعی رادار اجتماعی جهت برقراری ارتباط سازنده و اثربخش با دیگران میدانند.
گلمن ، هوش هيجاني را ظرفيت آگاهي از احساسات خود و ديگران، در جهت برانگيزاندن خويشتن، براي مديريت بهينهي هيجانها در خود و در رابطههاي فردي ميداند گلمن ميپنداشت كه افراد با يك هوش هيجاني عمومي به دنيا ميآيند و هوش هيجاني عمومي تعيين كنندهي ظرفيت آنها براي يادگيري مهارتهاي هيجاني است.
برخي ديگر از محققين هوش هيجاني را به عنوان توجه به درك خود و ديگران و ارتباط با افراد و سازگاري و تطابق با محيط اطراف براي موفقيت بيشتر در ارتباط با تقاضاهاي محيط تعريف ميکند.
علي رغم وجود تفاوت ميان تعاريف هوش هيجاني، ولي آنچه واضح است اين كه، هوش هيجاني مفهومي متفاوت از هوش منطقي يا استاندارد را در بر ميگيرد. هوش هيجاني -اجتماعي فصل مشترك تعامل تواناييهاي هيجاني و اجتماعي با مهارتها و تسهيل كنندههايي است كه تعيين ميكند، چگونه فرد به شكل مؤثري خود را درك و ابراز ميكند، ديگران را ميفهمد و با آنها ارتباط برقرار ميكند و با مقتضيات زندگي كنار ميآيد.يك سوال رايج در مورد هوش هيجاني اين است كه آيا افراد وقتي كه به دنيا ميآيند داراي هوش هيجاني هستند يا اين كه هوش هيجاني اكتسابي است.
اين يك حقيقت است كه بعضي از افراد نسبت به ديگران با استعدادتر هستند اما خبر خوب اين است كه مهارتهاي هوش هيجاني ميتواند آموخته شود و اين امر به اين علت است كه هوش هيجاني با افزايش سن آشكارتر ميشود. اگر چه براي اين رويداد افراد بايد به طور شخصي برانگيخته شوند، آنچه را كه آموختهاند دائماً تمرين كنند، باز خور دريافت كنند و اين مهارت جديد را تقويت نمايند.
پيتر سالوي و جان ماير، هوش هيجاني را اينگونه تعريف كردهاند هوش هيجاني توانايي درك هيجانات و عواطف به منظور دستيابي و ايجاد هيجانات است تا ضمن كمك به تفكر بهتر بتواند به شناخت هيجانات و عواطف بپردازد.آيزن، معتقد بود كه هيجانات مثبت، حل مسئله خلاق را افزايش ميدهند و دسته بندي اطلاعات را آسان ميسازد. متوجه شدند پزشكاني كه خلق مثبتي داشتند نسبت به گروه كنترل، در تشخيص امراض بيماران خود را از اطلاعات بيشتري سود بردند و تفكراتشان خلاقانه تر بود.
در اندازه گیری هوش افراد، هوش اجتماعی بر هوش كلامی برتری یافت.با فکر کردن به باهوشترین افرادی که میشناسید احتمالا چند خصیصه بارزشان را به خاطر میآورید: به احتمال زیاد اين افراد با كمترين تلاش، بالاترين نمرهها را در مدرسه میگرفتند. آنها شغلهای خوبی دارند ولی در ارتباط با همكارانشان موفق نيستند. و با اينكه دوستان زیادی دارند، ولی روابط جدی شخصی شان اندک است.
حالا به چند نفر از موفق ترين افراد در زندگی تان فکر کنید و به خصيصههای مشتركی كه آنها با یکدیگر دارند. بی شک، دايره دوستان اين افراد بزرگ و متنوع است. ارتباطات شخصی شان قوی و زندگی خانوادگیشان مملو از افتخار و كاميابی است. آنها نسبت به ديگران، حتی نسبت به كسانی كه تازه ملاقات میكنند، علاقه نشان میدهند. آنها رضايت بيشتری از شغل خود دارند، احترام همسالانشان را برمی انگيزند و به خاطر خوب انجام دادن مسئوليت شغليشان، از سرپرست خود امتياز و ترفيع میگيرند. آنها عواطفشان بدون ریاکاری، احساساتشان بدون نخوت، و اعتماد به نفسشان عاری از هر خودنمایی است.
تفاوت بين اين دو گروه، تفاوت میزان IQ يا ضریب هوشی و چيزی است كه EQ يا هوش هيجانی ناميده میشود. هوش هيجانی شيوهای پذيرفته شده برای ارزيابی موفقيت يك فرد است؛شیوهای كه امروزه در آمریکا رو به گسترش است. اگر چه، محققين مولفههاي متعددي را براي هوش هيجاني برشمرده اند، اما همچنان كه گلمن، اظهار ميكند، ميتوان هوش هيجاني را در مجموع متشكل از مؤلفههاي فردي و اجتماعي دانست؛ مؤلفههاي فردي هوش هيجاني شامل خودآگاهي،خودتنظيمي وانگيزش ومؤلفههاي اجتماعي هوش هيجاني، همدلي و مهارتهاي اجتماعي است .
منبع
حیدری،سعیده(1394)، رابطه ویژگیهای شخصیتی با خلاقیت هیجانی ،هوش هیجانی در دانشآموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید