تعریف سلامت روان

از نظر کینزبرگ، بهداشت روانی عبارت است از تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی: عشق، کار، تفریح. به نظر وی استعداد یافتن و ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصت ها، ملاک تعادل وسلامت روان است.تعریف واژه نامه جامع روان پزشکی و روان شناسی، روان پزشکی پیشگیری، در بر گیرنده اصولی از روان پزشکی، جامعه شناسی، مددکاری اجتماعی، پزشکی و سایر حوزه هاست که به تکنیک های پیشگیری کننده به منظور ارتقا رشد و نمو هیجانی سالم و به ویژه بهداشت روانی تأکید دارد.

عده ای بهداشت روانی را پیشگیری از پیدایش بیماری های روانی و سالمسازی محیط روانی,  اجتماعی می دانند تا افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل روانی با عوامل محیطی خود رابطه وسازگاری درست برقرار کنند و به هدف های اعلای رشد و تکامل انسانی برسند به بیان دیگر بهداشت روانی کاربرد معیارهایی است که از شیوع بیماری های روانی کاسته و سلامت روان افراد جامعه را تأمین کند. این معیار در درجه اول شامل اقدامات و تدابیری در جهت پیشگیری و در درجه دوم متضمن تشخیص موارد خفیف و درمان به موقع بیماری های روانی  است. برخی معتقدند فردی از نظر روانی سالم است  که بتواند از وضعیت و سمت اجتماعی خود استفاده کند و از عهده وظایف محوله به خوبی بر آید .

اهداف سلامت روان

وظیفه و هدف اصلی سلامت روانی، تأمین سلامت روانی افراد جامعه است. اشنا کردن مردم با اختلالات روانی و شیوه های جلوگیری از ابتلا به آن ها، پیشگیری از عوارض ناشی از عدم درمان اختلالات روانی نیز از اهداف دیگر بهداشت روانی بوده که خود مقدمه ای برای ایجاد یک محیط سالم در راستای برقراری صحیح روابط انسانی خواهد بود. برای رسیدن به این هدف احتیاج به نیروی انسانی فعال و کاردان و همکاری های سازمان های دولتی، برنامه ریزی بودجه برای ایجاد و گسترش سازمان هایی در جهت آموزش های عمومی و تخصصی درمان و بازتوانی در سطح جامعه داریم. به طور کلی بهداشت روانی دارای ا هداف اصلی است:

خدماتی

در جهت تأمین سلامت فکر و روان افراد جامعه و پیشگیری از ابتلا  به اختلالات روانی، بیماریابی، درمان سریع و پیگیری بیماران مبتلا به اختلالات عصبی روانی به طور سرپایی و با بستری نمودن و کمک های مشورتی به افرادی که دچار مشکلات روانی، اجتماعی و خانوادگی شده اند.آموزش بهداشت روانی به افرادی که با بیماران عصبی و روانی سروکار دارند و همچنین آموزش بهداشت روانی همگانی و آشنا ساختن مردم جهت همکاری و استفاده از سرویس های موجود در صورت مواجه با استرس ها و مشکلات روانی، آموزش روانپزشکی  به دانشجویان پزشکی و پیراپزشکی، تنظیم برنامه های بازآموزی کوتاه مدت روان پزشکی برای پزشکان عمومی جهت آشنایی بیشتر با علوم روان پزشکی و نظایر آن.

پژوهشی

پژوهشی درباره علل، نحوه شروع، درمان و پیشگیری از بیماری های روانی، عقب ماندگی ذهنی، اعتیاد و انحرافات مانند پژوهش در مدارس، دانشگاه ها، سازمان های پلیسی، سرباز خانه ها، کارخانجات و مراکز کاریابی، درمانگاه های عمومی، مراکز بهداشت تنظیم خانواده، مادر و کودک و …درباره ایجاد و گسترش مراکز جامعه روانپزشکی منطقه ای، مراکز بهداشت، مادر و کودک و تنظیم خانواده، مراکز کودکان استثنایی، مراکز مسمومین و مصدومین و ایجاد هماهنگی بین برنامه ریزی خدماتی، آموزشی و پژوهشی.

 اصول سلامت روانی

هدف اصلی سلامت روانی پیشگیری است و این منظور، به وسیله ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب حاصل می گردد. اصول اساسی سلامت روانی عبارت است از:

  • احترام فرد به شخصیت خود و دیگران.
  • شناختن محدودیت ها در خود و افراد دیگر.
  • دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است.
  • آشنایی با اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت خود اوست.
  • شناسایی احتیاجات و محرک هایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان می گردد.

یکی از شرایط اصول سلامت روانی، احترام شخص به خود است و این که خود را دوست بدارد و برعکس یکی از علائم بارز غیر عادی بودن، تنفر از خویشتن است. اصول سلامت روانی مبتنی بر تقویت افراد است، نه تخریب شخصیت آن ها. بر اساس این اصول، باید نسبت به دیگران اغماض و بردباری داشت و به عوض تنبیه، تشویق را پیشه کرد و خلاصه اینکه برای شخصیت افراد احترام قائل شد. بنابراین می توان گفت که هر تجربه ای که احساس ایمنی و احترام به خود را تقویت نماید، سبب پیشرفت و سازش بیشتری در شخص خواهد شد.

شناخت محدودیت ها در خود و افراد دیگر

یکی از اصول مهم سلامت روانی، روبه رو شدن مستقیم شخص با واقعیت زندگی است. برای رسیدن به این مقصود نه تنها لازم است که عوامل خارجی را شناخته و بپذیریم ، بلکه ضروریست که شخص خود را آنطور که واقعاً هست نیز قبول نمائیم. کشمکش و خصومت با واقعیت، اغلب سبب بروز اختلال روانی می گردد. شخص سالم در عین حال که از خصوصیات مثبت و برجسته خود استفاده می کند، به محدودیت ها و نواقص خود نیز آشنایی دارد. محدودیت های افراد زیاد و البته نسبی است. اگرچه خودشناسی که یکی از اصول سلامت روانی است، کار دشواری می باشد، ولی شناختن دیگران نیز خالی از اشکال نیست. زیرا افراد بشر از خیلی جهات با یکدیگر متفاوتند.

پی بردن به علل رفتار

در هر عملی باید اصل علت و معلول حکم فرما باشد، زیرا از نظر علم هیچ پدیده ای خود به خود به وجود نمی آید. در افراد سالم ضرورتی برای دانستن دلایل رفتار خود وجود ندارد. ولی در صورتی که همین افراد به اختلالات روانی مبتلا شوند، لازم می آید تا از خود سؤال کنند که چرا گرفتار این حالات جدید شده اند. زیرا اولین قدم برای از بین بردن اضطراب و تشویق، یافتن دلیل آن است. باید متذکر شد که تظاهر به نداشتن مشکل نه تنها آن را از بین نمی برد، بلکه بر شدت آن نیز می افزاید.

رفتار موجود بشر تابع تمامیت وجود اوست. بدین معنی که روان تابع تن است و هر فرد انسانی بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمی موجود، دست به عملی می زند. هیچ رفتاری جداگانه و در خلاً انجام نمی گیرد و هیچ عملی مستقل از سایر اعمال و خصوصیات موجود بروز نمی کند. هر چه درباره یگانگی و رابطه دائمی و مستقیم خصوصیات جسمی و روانی گفته شود، گزافه گویی نخواهد شد. زیرا اولاً اهمیت درک این موضوع بسیار زیاد است، به علاوه فهمیدن اصولی و صحیح این مطلب خالی از اشکال نیست. ناراحتی های جسمانی، اختلالات روانی را باعث می شود و بالعکس، نارسایی های روانی سبب بروز علائم جسمانی خواهد شد. مثلاً معلوم شده است که یکی از دلایل اصلی زخم معده، ناراحتی های عاطفی است و یا شخصی که از موهبت های سلامت جسمانی برخوردار نیست، اغلب کج خو و عصبانی و احساساتی می باشد.

احتیاجات اولیه

سلامت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به احتیاجات اولیه افراد بشر است. بعضی از این احتیاجات، جسمانی مانند احتیاج به آب و غذا و استراحت و گروهی از آن ها روانی است، مانند احتیاج به پیشرفت بشر دائماً تحت تأثیر این نیازها است و به نسبت محرومیت و یا ارضاء آن ها رفتار می کند. بنابراین زندگی او هیچ وقت در حالت سکون مطلق نیست، بلکه دائماً در کشمکش و تلاش برای به دست آوردن غذا، آب، مسکن و عشق به پیشرفت موقعیت اجتماعی و امنیت جسمانی و روانی است. سکون مطلق فقط هنگام مرگ موجودات است. شخصی که این اصول را فهمیده و بپذیرد، مسلماً واقع بینانه با مشکلات زندگی مقابله کرده و با وجود موانع دلسرد نمی شود، زیرا می داند که زندگی، یعنی کشمکش با عوامل مختلف. شخص انعطاف پذیر می داند که احتیاج فرد هیچوقت مطابقت کامل با مقتضیات اجتماعی نمی کند و بر این اساس سعی می نماید در برآوردن احتیاجات خود واقعیات را در نظر گرفته ، بیشتر از اندازه لازم توقع نداشته باشد، او می پذیرد که تعارض روانی اغلب اتفاق خواهد افتاد و برای مقابله با آن خود را آماده می سازد. این شخص در زندگی هدف های معینی دارد و برای رسیدن به آن ها سعی وافی خواهد نمود، به علاوه شناسایی خود و دیگران، خوش بینی و احترام او را نسبت به بشریت زیادتر می کند.

مفهوم سلامت روان

اگرچه متخصصان تعاریف متعددی از این مفهوم سلامت ارائه داده اند اما تقریباً همه آن ها موضع مشترکی دارند و آن مسئولیت در قبال خود و انتخاب سبک زندگی سالم است. مفهوم سلامت روان در واقع جنبه ای از مفهوم کلی سلامت است. عبارت سلامت روان به صورت های مختلفی استفاده می شود. پیلگرام ، در کتاب مفاهیم کلیدی در سلامت روان را به سه گروه تقسیم می کند. در گروه اول سلامت روانی را به عنوان یک گروه مثبت از احساس بهزیستی روانی، در گروه دوم، به عنوان بخشی از خدمات روانی و در گروه سوم به عنوان عدم مشکلات روانی در نظر می گیرد. مطابق با گروه اول، سلامت روان به عنوان توانایی مشارکت در ارتباط با مردم دیگر، به طور منطقی و مولد عمل کرد ن، با در نظر گرفتن محدودیت های سنی، سلامت فیزیکی یا توانایی ها، لذت بردن از فرصت های معمول برای شاد زیستن، مراقبت از دیگران، مطابقت با الزامات اجتماعی و قانون داشتن یک سری مهارت های اجتماعی معقول و حل مسئله و …. با در نظر گرفتن این تعریف یکی از الزامات سلامت روان خود آگاهی است. مطابق با گروه دوم، سلامت روان در بطن خدمات سلامت روانی شرح داده می شود. بدین معنی که کلینیک ها یا مراکز سلامت روان، تسهیلاتی را برای بهبود سلامت روان فراهم می کنند. مطابق با گروه سوم، سلامت روان به عنوان نقطه مقابل بیماری های روانی: شینزوفرنی، اختلالات دو قطبی و … تعریف می شوند .

الگوی انسانگرا، سلامت روان را به عنوان توانایی خود تنظیمی که مفهومی فعال یا نشان دهنده درجه بالایی از سنخیت است تعریف می کند که بیشتر منعکس کننده خود بوده و جنبه درونی دارد، اگرچه این به نظر می رسد تعریف خود است، مثلاً خود تنظیمی تعیین کننده نیاز های ماست و سنخیت بر حقیقت خود تمرکز دارد. در چنین الگوهایی این مسائل قابل درک است، اگر ما مضطرب یا افسرده باشیم، خود معمولیمان نیستیم بلکه خود شکوفایی ما دچار مشکل شده است.رایف و همکاران، یک الگوی چند بعدی از سلامت روانشناختی را مفهوم سازی و عملیاتی کرده اند. در این الگو سلامت روان شناختی دارای ماهیت مثبت عملکردی می باشد که متشکل از عناصر مختلفی است از قبیل:

  • پذیرش خود : نگرش مثبت به خود، شناخت جنبه های مختلف خود که می تواند مثبت یا منفی باشد، احساس مثبت درباره گذشته خود.
  • رابطه مثبت با دیگران: داشتن رابطه گرم، رضایت بخش و توأم با اعتماد به دیگران و توجه به سلامتی و خشنودی دیگران، احساس همدردی با سایر افراد.
  • خود پیروی: مستقل و خود مختار بودن، توانایی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی، توانایی تنظیم رفتار از درون و ارزیابی خود به وسیله معیارهای شخصی.

منبع

 تیموری، ناهید (1394)، نقش واسطه ای نظم جویی شناختی  هیجان در رابطه با استرس و اضطراب  با سلامت روان زنان متأهل ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0