تعارض: تعريف، انواع و آثار

عبارت است از يك حالت هيجاني منفي كه به علت ناتواني در انتخاب حداقل يكي از دو هدف ناسازگار به وجود مي آيد. به سخن ديگر تعارض زماني پيش مي آيد كه انگيزه ها و خواست هاي دروني و بروني انسان در تضاد با يكديگر فعاليت كنند. تعارض در سطوح مختلفي چون درون فردي ، كه مورد نظر اين پژوهش است به رفتار هاي آگاهانه اي گفته مي شود كه به دليل بي توجهي به خواسته هاي ديگران و به منظور ممانعت از تحقق اهداف ساير افراد صورت مي گيرد.

اساسا سه نوع تعارض وجود دارد، يكي از آنها، تعارض ميان احساسات است و از آنجا كه وجود تفاوت ميان انسان ها امري اجتناب ناپذير است، در هر رابطه مهمي ممكن است احساسات خصمانه نيرومند و تعارض هايي كه به وجود بيايند كه معمولا با به كارگيري روش هايي براي آن، تعارض قابل حل است. اما نوع ديگر، تضاد بين ارزش ها ست كه براي اين نوع از تعارض به ندرت راه حلي وجود دارد، با اين وجود باز هم براي درك شرايط، استفاده از روش هاي حل تعارض، مي تواند به افرادي كه باور هاي متضادي دارند كمك كنند تا يكديگر را بفهمند و تحمل بيشتري براي درك شرايط يكديگر كسب كنند. سومين نوع تعارض، تعارض بين نيازهاست كه پس از حل شدن مسائل ارزشي و احساسي غالبا به صورت موضوعات اساسي، باقي مي مانند، كه بايد حل و فصل شوند . تعارض مي تواند خلاق يا مخرب باشد. و در صورتي كه ماهرانه با آن برخورد شود حتي مي تواند به صميميت بيانجامد  .

نحوه ي برخورد انسان ها با تعارضات را،  تفاوت هاي فردي آنها تعيين مي كند . خصوصياتي مثل قدرت تصميم گيري، رشد فكري ، موقعيت سنجي، آستانه تحمل اولويت سنجي تعيين هدف زندگي و … در چگونگي برخورد با تعارض و شيوه حل آن موثر است. تعارض زماني به وجود مي آيد كه فرد نتواند از دو راه سازش ناپذير، دست كم يكي را انتخاب كند. پس مي توان گفت تعارض زماني به وجود مي آيد كه رفتار جانشيني وجود دارد و استرس به عنوان يك تعارض حل نشده است كه به تبع تعارض اصلي پديد مي آيد. تعارض حالت هيجاني را آشفته مي كند، به فعاليت شناختي آسيب مي زند و ممكن است تعادل حياتي بدن را مختل نمايد. اختلال هيجاني تعارض به صورت دودلي ، اضطراب زود رنجي ، خشم، افسردگي و احساس گناه است. تعارض علاوه بر اينكه در تهييج پذيري تاثير دارد شناخت را نيز مختل مي كند تحت شرايط تعارض زا الگوي تفكر شخص اغلب آشفته مي شود.

تعارضات زناشويي و رويكرد ها

به هرنوع تنازع بر سر تصاحب پايگاه ها و منافع قدرت كه در جهت خلاف امتيازات زوج مقابل و افزايش امتيازات خود به وقوع مي پيوندد، تعارض زناشويي گفته مي شود. تعارض فرايندي است كه ضمن آن اعمال و رفتار يك فرد با اعمال  و رفتار فرد ديگر تداخل مي كند هنگامي كه دو فرد به عنوان يك زوج با هم زندگي مي كنند به دليل ماهيت تعامل انساني، اوقاتي در زندگي پيش مي آيد كه نيازها برآورده نمي شوند و در نتيجه زوجين نسبت به يكديگر احساس خشم و نااميدي و يا نارضايتي مي كنند كه به اين حالت تعارض زناشويي گفته مي شود .

رويكرد MRI: اساسي ترين ايده اين رويكرد اين است كه تلاش هاي غير موثر در حل مشكلات سرانجام منجر به حفظ و تداوم اين مشكلات مي شوند. بنابراين وظيفه اصلي سنجش در اين رويكرد، رديابي الگو هاي رفتاري تكرارشونده اي است كه شامل راه حل هاي صورت گرفته غير موثر مي باشد. درمان به خودي خود، بايد الگو هاي مرضي را از بين ببرد. براي اين كار به طور غير مستقيم از مراجعين تقاضا مي شود از تلاش براي حل مشكلاتشان دست بكشند. راه حل هاي غير موثر در چهار مقوله عمده جاي مي گيرندكه عبارتند از:

  • كوشش در جهت خود جوش ساختن عمدي خود با ديگران.
  • استفاده از راه حل هايي كه ظاهرا خطري ندارند، در حال كه خطر ريسك پذيري غير قابل اجتنابي دارند.
  • تلاش براي حل مشكلات از طريق بحث رودررو.
  • تاييد شك يك شاكي يا دفاع از عملكرد او است.

رويكرد ساختاري: اساسي ترين ايده در اين رويكرد اين است كه ساختارهاي سازماني مشكل ساز خانواده، ظرفيت خانواده را به نحوي به مخاطره مي اندازد كه هنگام گذر از مراحل چرخه زندگي با استرس هاي درون خانوادگي يا برون خانوادگي غير قابل پيش بيني مواجه مي شود. مرزها مبهم يا خشك و بيش از حد درهم فرو رفته و يا بي قيد و بند است.  بي قيد بندي و در هم فرو رفتگي هر دو راه كارهاي اجتناب از تعارض هستند. اين راه كارها زوجين را از رنج حاصل از حل تعارض و اصلاح قوانين معاف مي سازند.

رويكرد شناختي رفتاري: فرضيه اساسي مبين اين نكته است كه رفتار و شناخت هاي مشكل ساز ياد گرفته مي شوند و از طريق الگو هاي تعاملي تكراري تداوم مي يابند. الگوهاي تعاملي ممكن است از نوع تقليد، شرطي سازي كلاسيك و يا تركيبي از اين ها باشد. تحقيقات شناختي رفتاري نشان داده اند كه روابط در خانواده ها و زوج هاي آشفته و غير آشفته با يكديگر متفاوتند .

زوج هاي آشفته داراي الگو هاي رفتاري منفي بيشتري هستند كه با تقويت متقابل منفي ، تداوم مي يابد و از سوي ديگر طرحواره هاي شناختي منفي بر فرايند تفكر اعضاي خانواده حكمراني مي كند. اين طرح واره ها توجه انتخابي منفي، و انواع خاصي از اسناد ها، انتظارات، فرضيات و استاندارد هاي تهديد كننده روابط خانوادگي را در بر مي گيرد كه باعث تداوم الگو هاي رفتاري منفي مي گردد.

رويكرد هيجان مدار: بر اساس اين ديدگاه تعارض در زندگي زناشويي زماني اتفاق مي افتد كه همسران قادر به ارضاي نيازهاي دلبستگي يكديگر براي ايمني، امنيت و رضايت  نيستند. به عبارت ديگر روابط زناشويي آشفته، نشان دهنده ي شكست زوجين در برقراري رابطه ي همراه با الگوي دلبستگي ايمن است. اين گونه همسران در برآوردن نياز هاي دلبستگي يكديگر، به پاسخ هاي هيجاني مثل ترس، نگراني، نااميدي، صدمه ي عاطفي و آسيب پذيري دچار مي شوند. اين پاسخ هاي عاطفي اوليه به طور كامل بيان نشده و تبديل به پاسخ هاي هيجان ثانوي مانند خشم، خصومت، انتقام جويي يا احساس گناه مفرط مي شود.

رويكرد تجربه نگر: ويتاكر،  معتقد است كه اختلال خانواده هم از جنبه ساختاري و هم از بعد فرايندي مورد توجه قرار مي گيرد. از لحاظ ساختاري امكان دارد كه مرزهاي خانوادگي درهم ريخته يا نفوذ ناپذير، باعث عملكرد ناسازگار خرده نظام ها، تباني هاي مخرب، انعطاف ناپذيري نقش ها و جدايي نسل ها از هم گردند.مشكلات مربوط به فرايند مي توانند موجب فروپاشي مذاكره و توافق اعضا براي حل تعارض شوند و شايد باعث گردند تا صميميت، دلبستگي يا اعتماد از بين برود.

منبع

اسماعیل زاده،فاطمه(1392)،نگرش مذهبی باکاهش تعارضات زنانشویی درزنان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0