ديدگاههاي نظري درباره ازدواج

 الف) نظریه تبادلات اجتماعی

اين رویکرد مهمترين ديدگاه نظري پژوهش در زمينه ازدواج و روابط نزديک است که از نظریه وابستگي متقابل تيبات و کلي؛  استنتاج شده است. براساس اين نظریه، بدنبال تعاملات اجتماعي آشکار، روابط شکل مي گيرند، توسعه مي يابند، دچار مشکل مي شوند و در نهايت از بين مي روند. اين تعاملات را مي توان تبادل پاداشها و هزينه هاي بين زوجين درک کرد. لوينگر؛ اولين کسي است که مفاهيم تعاملات اجتماعي را در ازدواج بکار برد.بنظر وي: ارزيابيهاي فرد از جذابيتهاي ارتباط يا ابعاد پاداش دهنده روابط زناشويي مانند: امنيت عاطفي، ارضاي جنسي و موقعيت اجتماعي، موانع گسستن رابطه مثل : فشارهاي اجتماعي و مذهبي، مشکلات مالي، وجود گزينه هاي جذاب موجود در خارج از چارچوب ارتباط فعلي ؛ وجود زوج مناسب ديگر و فرار از ارتباط فعلي موفقيت و شکست در روابط زناشويي را تعيين مي کند .براساس اين ديدگاه ازدواج زماني به طلاق ختم مي شود که جذابيتهاي رابطه زناشويي کم باشد، موانع گسستن رابطه زناشويي ضعيف باشد، و گزينه هاي جديد براي برقراري روابط تازه اغواکننده باشد.

ب) نظریه رفتاري

نظریه­هاي رفتاري در ازدواج همانند نظریه تبادلات اجتماعي، ريشه در کار تيبات و کلي دارند. موضوع اصلي نظريه تبادلات اجتماعي بطور عمده بر ارزيابي فرد از جذابيتهاي موجود در رابطه و گزينه هاي احتمالي ديگر، متمرکز مي باشد. اگرچه پاداش و هزينه، مولفه هاي اصلي رویکرد رفتاري در زمينه ازدواج مي باشد، تحقيق براساس اين رویکرد بر رفتارهاي تبادلي در طول حل مساله متمرکز مي باشد و براين فرض استوار است که رفتارهاي مثبت و پاداش دهنده، ارزيابيهاي کلي فرد از ازدواج را تقويت مي کند، در حاليکه رفتارهاي منفي و تنبيه کننده به آن آسيب مي رساند. اين دیدگاه تبيين مي کند چگونه قضاوتهاي زوجين درباره رضايت زناشويي با گذشت زمان تغيير مي کند؛ بويژه زوجين براساس تعاملاتشان و ارزيابيهايي که بدنبال اين تعاملات انجام مي گيرد، به اين نتيجه مي رسند که آيا روابط رضايت بخشي دارند يا خير؟. بعبارت ديگر آشفتگي و اختلال در روابط زناشويي زماني رخ مي دهد که زوجين نتوانند به مواجهه با رضایت بپردازند. الگوي ؛ فرار شرطي گاتمن و لوينسون تبيين مشابهي را ارائه مي کند: رفتارهايي که منجر به کاهش سطح برانگيختگي هيجاني زوجين مي گردد، بطور منفي تقويت مي شود. هر چه رفتار منفي؛  مانند بيان خشم و يا تحقير همسر؛ بيشتر موجب کاهش برانگيختگي گردد، سبب افزايش بروز رفتارها و الگوهاي مخرب رفتاري خواهد شد. هريک از اين مکانيسمها، ازدواج را پديده اي پويا توصيف مي کنند که ويژگي آن پسخوراند مداوم از تعامل بين زوجين و باورهايي که درباره ازدواج دارند، مي باشد. بنابراين نظریه رفتاري مکانيزمهاي عيني را براي تغيير در کيفيت زناشويي ارائه مي کند .

ج) نظریه دلبستگي

نظریه دلبستگي درباره ازدواج از کار بالبي در زمينه رابطه بين نوزاد و اولين مراقبان وي نشات گرفته است. براساس ديدگاه دلبستگي تجارب دلبستگي فرد در دوران کودکي، ماهيت و تحول روابط بعدي فرد در بزرگسالي را تعيين مي کند. بنابراين رضايت از رابطه در دوران بزرگسالي تا اندازه زيادي به ارضاي نيازهاي اساسي چون راحتي، مراقبت و رضايت جنسي بستگي دارد و موفقيت از يک رابطه براين اصل استوار است که آيا هريک از زوجين مي توانند نيازهاي اساسي ديگري را بطور کامل ارضا کنند يا خير؟. بنابراين در اين ديدگاه موفقيت يا شکست در ازدواج تحت تاثير ويژگيهاي پايدار ارتباطي فرد در خانواده اصلي وي مي باشد. اين نظريه اغلب منابع تغيير و تنوع در ازدواج را ناديده مي گيرد. براي مثال اين نظريه به اهميت تاريخچه شخصي در تعيين نيازهاي ارتباطي هر يک از زوجين توجه مي کند اما توضيح نمي دهد چگونه تفاوتهاي فردي در تاريخچه شخصي  بر تحول ازدواج از آغاز تا پايان تاثير مي گذارد. با توجه به آنچه گفته شد افراد با سبک دلبستگي ايمن روابط پايدارتر و طولانيتري دارند و تحت شرايط خاص افراد با سبک دلبستگي مضطرب,  دوسوگرا و مضطرب, اجتنابي نيز مي توانند روابط پايدارتري داشته باشند. همچنين روابط دلبستگي ارضا نشده مي تواند منجر به طلاق گردد . د) نظریه بحراننظريه بحران چارچوبي براي درک اين موضوع است که چرا برخي خانواده ها مي توانند ، استرس را مديريت کرده ، با آن سازش يافته وحتي در پاسخ به تغييرات و مشکلات رشد يابند ، در حالي که ديگر خانواده ها وقتي با بحرانها و استرس هاي مشابهي مواجه مي شوند ، آشفته شده و عملکردشان مختل مي شود.

مقایسه دیدگاه های نظری درباره عوامل مخرب در ازدواج

اگرچه هر يک از اين چهار ديدگاهی که در صفحات قبل ذکر شد به ابعاد بالقوه مهم و متمايز ازدواج توجه مي کنند، هيچ يک به تنهايي چارچوب مناسبي براي يک نظريه تحولي در زمینه ازدواج نمي باشند. نظریه تبادلات اجتماعي تمايز بين رضايت و ثبات زناشويي را تبيين مي کند اما تحول ازدواج در گذشت زمان را ناديده مي گيرد. نظريه رفتاري پيچيدگيها و معناي تعاملات زناشويي را مطرح مي کند اما نمي تواند بين تعاملات زوجين و بافت بزرگتري که ازدواج در آن اتفاق مي افتد، ارتباط برقرار کند.نظريه دلبستگي، ازدواج را با تاريخچه يا گذشته اي که هر يک از زوجين با خود به زندگي زناشويي مي آورند، مرتبط مي سازد، اما تحول ازدواج را وقتي زوجين در کنار هم زندگي مي کنند، تبيين نمي کند و سرانجام نظريه بحران ازدواج را با شرايط بيروني زوجين مي پيوندد، اما درباره مکانيسمهاي تغيير در ازدواج توضيحي ارائه نمي کند.

بنابراين جهت درک کامل تحول و تغيير در ازدواج ضروري است که نقاط قوت اين رویکرد­ها در يک چارچوب نظري واحد ادغام شود. الگوي سازگاري,  استرس,  آسيب پذيري؛ حاصل ادغام چهار ديدگاه فوق در زمينه ازدواج مي باشد.رويدادهاي استرس­آور زندگي ، شامل مراحل گذار يا رویدادهایي است که بر روابط زوجين تاثير گذاشته و تنش يا استرس ايجاد مي­کند. آسیب­پذیری نیز شامل توانمنديها و نقاط ضعفي است که هر يک از زوجين با خود به رابطه مي­آورد که مي­توان به ويژگيهاي شخصيتي، باورها و نگرشهاي فرد درباره ازدواج و زمينه خانوادگي و اجتماعي وی اشاره کرد و فرآیندهای سازگارانه عبارت است از اینکه چگونه یک زوج با تعارض مواجه می­شوند، چگونه با هم ارتباط برقرار می­کنند، چگونه از یکدیگر حمایت می­کنند، چگونه درباره زندگی مشترکشان، همسرشان و رفتار همسرشان فکر می­کنند. براساس الگوي آسيب پذيري- استرس- سازگاري، زوجين با فرآيندهاي سازگارانه موثر، زماني که با تعداد کمي از رويدادهاي استرس آور مواجه مي شوند و آسيب پذيريهاي پايدار کمي دارند، رضايت و ثبات زناشويي را تجربه خواهند کرد. اما زماني که فرآيندهاي سازگارانه زوجين ناموثر باشد و با رويدادهاي استرس آور زيادي مواجه گردند و آسيب پذيريهاي زيادي هم داشته باشند، رضايت زناشويي کم و جدايي يا طلاق را تجربه خواهند کرد.

و زوجيني که در حد مياني اين دو وضعيت قرار دارند، رضايت زناشويي متوسطي را تجربه می­کنند بنابراين براساس اين ديدگاه رابطه بين اين ابعاد ؛ آسيب پذيري- استرس- سازگاري  زماني به خوبي درک خواهد شد که هر سه با هم مورد مطالعه قرار گيرند. براي مثال زوجين با ويژگيهاي آسيب پذير، توانمندي ضعيفي براي سازگاري با رويدادهاي استرس آور دارند و رضايت زناشويي ضعيفي را تجربه خواهند کرد. نيرومندي اين رابطه زناشويي، به ماهيت رويدادهاي استرس­آوري که زوجين تجربه مي کنند، بستگي دارد. زوجيني که سطوح بالاي آسيب پذيري شخصي دارند، در صورتيکه با رويدادهاي استرس آور کمي مواجه شوند که ظرفيت سازگاري آنها را تضعيف نکند، زندگي زناشويي پايداري خواهند داشت. همچنين زوجيني که با رويدادهاي استرس آور بسياري مواجه مي شوند، اگر آسيب پذيري کم و توانمندي بالايي جهت سازگاري با رويدادهاي استرس آور داشته باشند، ثبات و رضايت زناشويي را تجربه خواهند کرد

منبع

حسن نیا جورشری،مهدیس(1393)، رابطه ناگویی هیجانی و درون/برون گرایی با رضایت زناشویی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0